*خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و هنر:چرا فرزاد موتمنی که فیلم های خوبی مثل "صداها" و "شب های روشن" را در کارنامه کاریاش دارد سراغ ساخت فیلم "پوپک و مش ماشاءالله" رفت؟چه روندی شما را وادار به ساخت این فیلم کرد؟
- فرزاد موتمن: این سوال یک پیش فرض را به وجود می آورد که پوپک فیلم خوبی نیست.
* به نظر من فیلم خوبی نیست.
- من خودم دوستش دارم و فکر می کنم فیلم خوبی است.
* بعدا سراغ این مسئله هم می رویم.
گرایشی در من برای ساخت فیلمهای مردم پسند وجود دارد که قبل از این هم در "باج خور" تجربهاش کردم اما نتیجه خیلی رضایت بخش نبود |
- سابقه کاری من نشان داده که انواع فیلم را دوست دارم و کمدی هم از آن ژانرهایی است که دوستش داشتم و خیلی می ترسیدم سراغش بروم چون کار سختی است. اینجا دو نکته ابهام وجود دارد، یکی اینکه آیا من ترجیح می دهم فیلم تجربی بسازم یا فیلم های تجاری مثل پوپک... و باج خور؟جوابش این است که گرایش اصلی من به فیلمهای تجربی است اما نمی توانید در سینمای ایران خودتان را محدود به فیلم های تجربی کنید. نکته دیگر این است که دلیل ترغیب من به ساخت فیلمی مثل پوپک... به خاطر شکست در سینمای تجربی بوده یا نه؟ فیلم هایی مثل "صداها" و "شبهای روشن" را به شخصه دوست دارم اما از طرفی علاقهمندم فیلم هایم را قشر عظیمی از مردم ببینند و این مسئله از همان ابتدای فیلم سازی برای من اهمیت داشته است. گرایشی در من برای ساخت فیلم های مردم پسند وجود دارد که قبل از این هم در "باج خور" تجربه اش کردم اما نتیجه اش خیلی رضایت بخش نبود. در عین حال گرایشی برای تجربه کردن انواع ژانر وعلاقه به ساخت فیلم های درجه دو دارم. قرار نبود" پوپک..." را من بسازم.زمانی که ما "صداها" را می ساختیم، فیلمنامه "پوپک ..".در دفتر بود و دنبال کارگردان برای ساختش می گشتند. هنوز هم نمی دانم چرا این پروژه را به من دادند و فکر می کنم خیلی ریسک کردند چون هیچ کدام از فیلم های من پرفروش نبوده و اسم من به عنوان فیلمسازی که سرد است و فیلم های خسته کننده می سازد شهرت یافته است. اما حکمت می دانست من از عهده این کار به خوبی بر میآیم. آنهایی که من را از نزدیک می شناسند و با وجه دیگر من هم آشنایی دارند دو وجه من را خوب می شناسند. یادم است همکاران خانم حکمت و بیشتر تهیه کنندگان توصیه میکردند این فیلمنامه را دست من ندهد چون تبدیل به یک فیلم سرد روشنفکرانه می شود.زمانی که دیدم این بحث ها وجود دارد با خودم سنگهایم را باز کردم و قرار گذاشتم سر این فیلم گرایشهای روشنفکرانه ام را کنار بگذارم و یک کمدی کاملا سبک و ساده را فیلمبرداری کنم. سبک نه به معنی سخیف.به معنی مردم پسند. بیلی وایلدر هم کمدی سبک در کارنامه اش دارد اما "آپارتمان" و "عشق در بعد از ظهر" او چیز دیگری است و من شخصا این نوع فیلم ها را ترجیح می دهم. قرار گذاشتم در" پوپک... "خودم را حذف کنم و فیلمی بسازم که مردم دوست داشته باشند و ببینند که فکر می کنم موفق هم بودیم.
* شما فکر می کنید اساسا چیزی به عنوان ژانر در سینمای ایران وجود دارد؟شما تا به حال دو فیلم ژانر ساختید یکی "باج خور" که به نوعی یک فیلم نوآر ایرانی به حساب می آید و یکی "پوپک و مش ماشاءالله" که فیلمی کمدی است. شما که دانش تئوریک قویای هم دارید وقتی سراغ ژانر می روید وبه نتیجه مطلوبی نمی رسید بهتر است در مورد کسانی که این بار تئوریک را ندارند صحبت نکنیم.به عنوان مثال هیچ کدام از فیلم های ترسناکی که تا امروز در سینمای ایران ساخته شده فیلم های موفقی نبودهاند.
- با شما موافق نیستم که ژانر در سینمای ایران جواب نمیدهد. به نظرم در سینمای ایران خیلی روی ژانرهای مختلف کار نشده است. یعنی از همان ابتدا ما در سینما ملغمه ساختیم. بعد از نیمه دهه چهل و موج نو که فیلمسازهای جدی ما شروع به فیلمسازی کردند هر چند که بارقههای آن مربوط به خیلی قبل تر است، اما از سال 47 و بعد از آن که "گاو" و "قیصر" و "آرامش در حضور دیگران" موجی در سینما به راه انداختند، فیلمسازهایی که به کار جدی می پرداختند هم به ژانر توجهی نداشتند. البته مثلا بودند کسانی چون تقوایی که کمدی و فیلم جنایی ساخت یا جلال مقدم که کمدی و تریلر ساخت. اما غالبا سراغ درام اجتماعی رفتند و کمتر به سمت و سوی ژانر کشیده شدند. شاید یکی از ویژگی هایی که فیلمهای من دارد این است که به سمت ژانر می رود. این اتفاق حتی برای فیلم های تجربی من هم می افتد. مثلا "هفت پرده" یک فیلم نوآر است که از کلیشهها آشنایی زدایی می کند."شب های روشن" هم فیلم عشقی است ازهمان فیلمهایی که در ایران به فیلم های دختر و پسری معروف است. اما جور دیگری به روابط جوانان توجه کرده است.
* یعنی شما معتقدید "شب های روشن" یک رومنس منطبق بر ژانر است؟
" پوپک و مش ماشا الله "فیلم تجربه نیست و کمدیای است که در آن ما به سمت کلیشهها پیش رفتیم. |
- بله "شب های روشن" یک فیلم ژانر است.مثلا "صداها" یک فیلم کاملا جنایی است که پس زمینه اجتماعی دارد. یعنی در حالی که صداها یک فیلم ژانری جدی است که مسائل تجربه گرایانه هم دارد و می خواهد بین لحن کلاسیک و مدرن پل بزند .ما در این فیلم با یک موضوع پیش پا افتاده طرف هستیم با این تفاوت که موضوع را از انتها روایت می کنیم آن هم به این خاطر است که مخاطب را بیشتر به فکر بیندازیم.
اما " پوپک و مش ماشا الله "فیلم تجربه نیست و کمدی ای است که در آن ما به سمت کلیشه ها پیش رفتیم. پوپک نه نو است و نه یک فیلم متفاوت و نه ادعای این را دارد که حرف تازه ای در فرم و روایت برای گفتن دارد. این فیلم فقط برای مردم ساخته شده که دو ساعت در سالن سینما یک فیلم را ببینند و از دیدن آن لذت ببرند. اما در پس زمینه اش مسائل اجتماعی وجود دارد که تماشاچی به آنها نزدیک می شود. در این فیلم تماشاچی در بعضی از صحنه ها بخش هایی از زندگی خود را میبیند. ما در اطرافمان هم پوپک زیاد داریم و هم ماشاءالله.مشکل دو قطبی بودن فرهنگ جامعه ما که فیلم هم به آن می پردازد مشکل خیلی از افراد جامعه است که اتفاقا خیلی هم نیاز نیست روشنفکر باشی تا آن را بفهمی. عموم مردم در زندگی شان با این مشکل مواجهند.
* اتفاقا مشکل من هم از همین جا شروع می شود که می گویید نه فیلم متفاوتی است و نه غیر کلیشه ای و حتی جایی گفتید که این فیلم فرزاد موتمن نیست...
- نه فیلم فرزاد موتمن است. من گفتم که خودم را در فیلم محو کردم. این کارم هم دلیل دارد. در فیلمهایی مثل "صداها" کارگردانی دیده می شود. اصلا در این فیلم ها باید کارگردانی دیده بشود اما در این فیلم تماشاچی باید با پوپک و مش ماشاء الله همراه باشد و جلو برود. در این فیلم اصلا اهمیتی ندارد کارگردان چه کسی است چون قرار است تماشاچی با پوپک و ماشاءالله بخندد و کارگردان باید خودش را نابود کند.من حتی در کارگردانی و سر صحنه هم خودم را عقب می کشیدم و می ترسیدیم از اینکه نگاه روشنفکرانه وارد کار شود. سعی می کردم خیلی تاثیر گذار نباشم و درست همان چیزی را پیاده کنم که در فیلمنامه آمده است.
* در کشوری که سینمای مطلوبی از نظر کیفی دارد فیلمساز فیلم خودش را می سازد.مثلا فرزاد موتمن نشان داده که فیلم های روشنفکری خوبی می سازد حالا چرا باید مجبور بشود فیلمی بسازد که از جنس کارهایش نیست و اصلا در آن دیده نشود؟من معتقدم فرزاد موتمن باید فیلم خودش را بسازد و ساخت کمدی را به کمدی سازها واگذار کند.چرا تعریف درستی از جایگاه فیلمسازها در سینمای ما وجود ندارد؟
- "پوپک و مش ماشاءالله" فیلم فرزاد موتمن است و واقعا هم این فیلم را دوست دارم. دوست دارم از این قبیل فیلم ها بسازم. شاید کسی باور نکند من از بین فیلمهایی که ساختم اول "صداها" را دوست دارم و بعد "باج خور" را. "شب های روشن" انتخاب سوم من است. من شب های روشن را از آن سالها به بعد هنوز دوباره نگاه نکردم چون خیلی فیلم من نیست.اما "باج خور" را بارها دیدم و با این فیلم زندگی می کنم.
* چون فیلم نوآر و جنایی است و فرزاد موتمن این نوع فیلم ها را دوست دارد.
- بله من این مدل فیلم ها را کاملا دوست دارم.
* این را هم باید یادآوری کنیم که "باج خور" با اینکه فیلم ژانر است و از بحث روشنفکری فاصله دارد اما کارگردانی فرزاد موتمن در آن دیده می شود.
- چون جنس "باج خور" با جنس فیلمی مثل "پوپک و مش ماشاءالله" متفاوت است. مثل این می ماند وقتی در مورد "خارش هفت ساله" حرف می زنیم دنبال بیلی وایلدر "غرامت مضاعف" بگردیم،مطمئنا پیدایش نمی کنیم. "پوپک مش ماشاءالله" هم همین وضعیت را دارد و به نوعی "بعضیها داغش رو دوست دارن" فرزاد موتمن است.
* در صحبت هایتان زیاد به آثار بیلی وایلدر اشاره کردید، جنس کمدی وایلدر را ترجیح می دهید؟
- نه، وودی آلن. من دیوانه وودی آلن هستم وحتی بدترین فیلمهایش را هم دوست دارم. و ژاک تاتی و البته برادران مارکس که فکر میکنم هیچ کس به اندازه این ها خوب پرت و پلا نگفته است. هیچ وقت یادم نمی رود جمله معروف "جنجال در فروشگاه" که "من آمدم اینجا قرار دارم تو می دونی با کی؟" چقدر من را خنداند.
* اینطور که مشخص است شما کمدی طنز کلامی را بیشتر دوست دارید.چرا از این جنس کمدی کار نمی کنید؟
- دوست دارم اما موقعیتش پیش نیامده. فیلم جدیدم که دنبال پروانه ساخت آن هستم از این نوع کمدی است اما این فیلم ازآن دسته فیلمهایی نیست که مخاطب را بخنداند. این فیلم "شب های روشن" با مقداری بار طنز آلود است که خیلی به آثار وودی آلن نزدیک میشود. اما پوپک...... جنس کمدی متعارف سینمای ایران است که مشابهش پیدا می شود. نکته ای که باعث آزار منتقدان می شود این است که موتمنی که می تواند فیلم های جذاب تر بسازد چرا سراغ فیلم هایی می رود که هر کسی از عهده ساختن آن برمی آید.
* دقیقا سوال من هم همین است.
- من این مساله را قبول دارم که این فیلم را خیلی های دیگر هم می توانند بسازند. اما به این هم فکر می کنم که آدم ها در مقاطع بسیار حساس تصمیم های حرفه ای می گیرند که باید به آنها عمل کنند و خیلی هم قابل توجیه نیست و باید در زندگی پیش بیاید.من در مقطعی از فعالیتهای حرفهایم تصمیم گرفتم فیلمی برای گیشه بسازم.
* منظورتان از این تصمیمات مقطعی که خیلی هم قابل توضیح نیست این است که فرزاد موتمن یک فیلم ساخت که بی کار نباشد یا یک فیلم ساخت که نشان بدهد این نوع سینما را هم می شناسد و می تواند از این فیلم ها هم بسازد؟
بعد از "صداها" خیلی تلخ شده بودم و سر ساختن پوپک.... روحیهام کاملا عوض شد. من حتی به "پوپک و مش ماشاءالله "دو هم فکر میکنم |
- مسلما دومی . من فکر کردم بالاخره باید یک فیلم بسازم که مردم هم ببینند. در جاهای دیگر هم این اتفاق میافتد. مثلا وین ونگ از فیلمسازهایی است که چند فیلم درخشان دارد که همه ما دوست داریم. مثل فیلم هایی که با پلآستر ساخته است. اما وجه دیگری هم دارد و آن فیلمی "خدمتکار در منهتن" است که جنیفر لوپز در آن بازی می کند. من وقتی آن فیلم را می بینم هیچ وقت نمی گویم که چرا وین ونگی که با پل آسترکار کرده سراغ ساخت این فیلم رفته. من فیلم را می بینم و کمدی بامزه ای است که می تواند ما را بخنداند. ما خیلی وقت ها چلو کباب می خوریم اما خیلی وقت ها هم دوست داریم هات داگ بخوریم. هیچ اشکالی هم ندارد. من بعد از "صداها" خیلی تلخ شده بودم و سر ساختن پوپک.... روحیه ام کاملا عوض شد. ما انقدر سر صحنه می خندیدیم و لذت میبردیم که من به این فکر کردم هر از گاهی بد نیست از این فیلم ها بسازم. من حتی به "پوپک و مش ماشاءالله "دو هم فکر می کنم. چون فیلمنامه جای کار دارد و انتهایش بسته نیست.
* شما از وین ونگ مثال می زنید اما این مشکل سیستم بیمار هالیوود است که فیلمسازهای خوب را وارد سیستمش می کند و آنها را وادار به ساخت فیلمهایی که مد نظرش است می کند.نمونه اش هم لوک بسون. فیلمهایی که در هالیوود ساخته قابل مقایسه با فیلمهایی که در فرانسه ساخته نیست.
بدشانسی من این است که آدم روشنفکری نیستم اما درمورد روشنفکرها فیلمهایی می سازم که ازآثار خودشان هم بهتر است و حالا همه فکر میکنند من روشنفکرم |
- اتفاقا آن دسته از فیلمهای بسون که به نظر شما خوب نیست از بهترین کارهای اوست و من او را به خاطر اولین فیلمش"آخرین نبرد" که سیاه و سفید هم بود دوست دارم. بگذارید یک مثال دیگر بزنم. سودربرگ کارگردان فیلم "جنسیت، دروغ، نوار ویدئو" و "کافکا" یک رمانس ساده هالیوودی مثل "سلطان و تپهها" می سازد و در مسیر حرفهاش بالا و پایین می شود. یک دسته از فیلمهای او کمدی تریلرهای سطحی و عامه پسند است که عموم مردم هم آنها را دوست دارند. از طرفی او فیلمی مثل "چه" را هم میسازد. خوب این کارگردان را چطور می توان توجیه کرد؟ سودربرگ مسلما مشکلات مالی من را ندارد و خودش یک کمپانی دارد، حتما آدم باشعوری است چون من عکسی از دفتر کارش دیدم که پوستر فیلم های گدار را روی دیوارش زده وخودش می گوید قبل از اینکه کاری را شروع کنم اول فیلمهای گدار را می بینم. پس حتما خیلی آدم با شعوری است! با این تفاسیر چرا باید فیلم های کمدی عامه پسند بسازد؟حتما دوست دارد این کار را بکند. من از دیدن فیلمهایی مثل "جنسیت، دروغ، نوار ویدئو" و "کافکا" لذت می برم و به نظر من این فیلم به اندازه کافی بامزه و سرگرم کننده است. من هم از این روحیه ها دارم اما کسی باور نمی کند. بدشانسی من این است که آدم روشنفکری نیستم اما درمورد روشنفکرها فیلمهایی می سازم که ازآثار خودشان هم بهتر است و حالا همه فکر میکنند من روشنفکرم.
* یعنی شما روشنفکر نیستید؟
- نه من یک آدم کاملا معمولی ام. من یک فیلمساز خیلی معمولیام که حتی یک دوست نویسنده و هنرمند و فیلمساز هم ندارم. همه دوستان من دکترو مهندساند و هیچ کدامشان روشنفکر نیستند. من با همکاران خودم هم رفیق نیستم.با مردم معمولی زندگی می کنم و بیشتر با آنها سروکار دارم. برای اینکه به اندازه کافی کتاب نخواندهام. من بیشتر از اینکه کتابها را بخوانم ورق می زنم. مگر میشود آدم در طول زندگی اش نه جلد کتاب مارسل پروست را بخواند؟ پس در نتیجه جلد اول را می خوانم و مابقی را ورق میزنم.
* این حرف شما با حرکات و رفتارها و فعالیت هایتان تناقض دارد.
- من با روشنفکری در ایران مشکل دارم.چون ما روشنفکر نداریم. روشنفکر کسی است که روی مردم تاثیر بگذارد.
* این تاثیرگذاری چطور ممکن است؟
- با ساخت فیلمهایی مثل پوپک. باید مخاطب را از سطح فیلم هایی مثل "ده رقمی" و "چهار چنگولی" بالا بکشیم.اول کمدی خوب نشانش بدهیم بعد به فیلم های دیگر برسیم. تماشاچی باید بازی فرهاد آییش را ببیند تا سطح سلیقه کمدی اش بالا برود. من برای ساخت "شب های روشن" هیچ پولی از تهیه کننده نگرفتم. چون به من گفت می خواهی فیلم دلت را بسازی و قرار نیست پول بگیری. برای ساخت این فیلم مجبور شدم خانه دو طبقه ام در خیابان ظفر که خیلی هم دوستش داشتم را بفروشم و دو سال با همسرم در خانه سرایداری در یک پارکینگ زندگی کردیم.ما در این مدت یا غذای سر صحنه را می خوردیم یا لوبیا.سر فیلم "شب های روشن" واقعا به خودم و همسرم گرسنگی دادم . برای ساخت فیلم "صداها" هم دستمزدم را خودم نصف کردم. چون می دانستم تهیه کننده دستش بسته است. اما من نمی توانستم تا آخر عمر به این شیوه زندگی کنم. مشکل سینمای ما این است که ما چیزی به عنوان صنعت سینما نداریم اما همه جای دنیا این صنعت وجود دارد.هزینه ساخت "پوپک و مش ماشاءالله" چیزی حدود 450 میلیون تومان شده. اما اگر طرح هدفمند کردن یارانه ها اجرا بشود هزینه این فیلم چیزی حدود 650 میلیون تومان می شود. متوسط رقم تولید فیلم با اجرای این طرح بین 600 تا 800 میلیون تومان می شود و ما تقریبا بیچاره می شویم. الان قیمت بازیگرها خیلی بیشتر از قبل شدهاست .زمان تولید فیلم انگار یک اژدها پول ها را می بلعد اما موقع فروش این پول با بلیط های سه هزار تومانی برمی گردد. تهیه کننده آنقدر نگران است که اگر یک روز باران بیاید نگرانی اش را به من کارگردان منتقل می کند.من به تهیه کننده حق می دهم نگران بازگشت سرمایه اش باشد.
* شما به این مسئله بعد از اکران نامناسب فیلم "صداها" رسیدید یا از اول عقیده تان همین بود؟
- نه.من "باج خور" را چه سالی ساختم؟ درست است که فیلم پرفروشی نشد چون مردم ما عادت به دیدن فیلم های جنایی ندارند اما من سعی کردم فیلم پرفروش بسازم. "باج خور" اشکال اساسی در فیلمنامه اش دارد که آن هم تقصیر تهیه کننده بود. این را هم بگویم که من خودم بهترین منتقد فیلمهایم هستم فقط باید چند سال از ساختش بگذرد.
* شما فیلمساز تکنیک هستید و یادم می آید حتی یک بار گفتید من فیلمهای تبلیغاتی هم ساختهام.
من و سعید عقیقی تیم خوبی بودیم اما او حالا تصمیم گرفته فیلم خودش را بسازد و من عملا هم تیمیام را از دست دادهام. |
- بله من فیلم تبلیغاتی هم ساخته ام. هر کس این را شنید کلی به من ایراد گرفت که این چه کاری بود کردی .اما من ترجیح می دهم کار حرفهای کنم. برای ساخت فیلم هایی مثل "صداها" و "شب های روشن" باید فیلمنامه ای وجود داشته باشد که من بخواهم آن را بسازم اما وقتی فیلمنامه نیست شما نمی توانید توقع دیدن این فیلمها را هم داشته باشید. من و سعید عقیقی تیم خوبی بودیم اما او حالا تصمیم گرفته فیلم خودش را بسازد و من عملا هم تیمیام را از دست دادهام.در نتیجه سراغ این فیلمنامهها می روم چون تهیه کننده ها روی این فیلم ها سرمایه گذاری می کنند.
..................................................................
گفتگو از: مازیار فکری ارشاد- الهام نداف