علیرضا زرین‌دست با اشاره به اینکه خلاقیت بالاترین نیرویی است که سینما به آن نیاز دارد عنوان کرد که سینمایی دیجیتالی که به تازگی رواج یافته را باید سرگرمی دیجیتال نامید.

علیرضا زرین‌دست یکی از مهمترین فیلمبرداران سینمای ایران است  در سالهای فعالیتش توانسته سبکی منحصر به فرد از فیلمبرداری را به معرض نمایش بگذارد. سالهاست که فیلمبرداری زرین دستی از لحاظ نوع قاب بندی، کمپوزیسیون و نورپردازی قابل شناسایی است. وی برای سهولت در کارش وسائلی را ابداع کرده است که توسط فیلمبرداران دیگر هم در سینمای ایران استفاده می شود.  این فیلمبردار صاحب سبک  سینمای ایران مهمان خبرگزاری مهر بود و درباره حضور جوانان در عرصه فیلمبرداری، سینمای دیجیتال، همکاری با سینماگران برجسته ومسائل دیگر صحبت کرد.

* خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر: شما در عرصه فیلمبرداری در سینمای ایران شخصیت شناخته شده‌ای هستید. فیلمبرداران پیشکسوت دیگری هم مانند محمود کلاری، حسین جعفریان، مرتضی پورصمدی و... در سینمای ایران فعالیت می‌کنند که هر کدام تاثیر بسزایی درعرصه فیلمبرداری گذاشته‌اند. حضور فیلمبرداران جوانی که به تازگی وارد این حرفه شده اند و عده‌ای از آنها شاگردان شما وعده ای از شاگردان مرحوم فخیمی بودند را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا این جوانان نگاه تازه‌ای را به سینما وارد کرده‌اند یا نه صرفاً دنباله رو نسل قبل از خود بوده‌اند؟

- علیرضا زرین دست: اولاًً تعدادی از این نسل جوان که به تازگی در میان فیلمبرداران ما پیدا شده، فیلمبرداری‌های درخشانی دارند و در آینده به تکیه گاه سینمای ایران و قطب‌های ارزنده‌ای در این عرصه تبدیل می‌شوند. قطعاً در این نسل جدیدی که در حال فعالیت هستند آقای حمید خضوعی ابیانه یکی از شاخص‌ترین‌ها هستند. تعداد دیگری از این فیلمبرداران هستند که کارهای قابل اعتنائی انجام می‌دهند. کسانی می‌توانند تاثیرگذار باشند و تبدیل به الگو شوند و دیگران از آنها تقلید کنند انسان‌های معمولی نیستند. و انتقال تجربه پیشکسوتان به آنها نیز از جمله عواملی نیست که بتواند از یک نسل نیرویی استثنائی بسازد. فکر می‌کنم چیزی که می تواند این نیروی استثنایی را به وجود بیاورد پدیده‌ها هستند. اگر ما در رشته‌های مختلفی که در سینما وجود دارد بتوانیم چند یا حتی یک پدیده داشته باشیم و این پدیده‌ها بتوانند آنقدر تاثیرگذار باشند که دیگران از آنها الگوبرداری کنند آن زمان توانسته‌ایم به یک نقطه با ارزش که شبیه فوران آتشفشان است برسیم و از آن نقطه  شاهد بروز استعداد و توانایی و اتفاقات تاثیرگذار در سینمای زمان خود هستیم. دومین مسئله این است که من اصولاً به چیزی به اسم تجربه اعتقاد ندارم. چون تجربه اندوزی حداقل در سینما وجود ندارد. سینما مانند تذهیب و خاتم کاری نیست که فردی در اثر کار و تمرین به مهارتی دست پیدا کند که آن مهارت تبدیل به تجربه شود. در سینما می‌بینید که جوانی برای اولین بار فیلمی می‌سازد که تا سالهای سال تاثیرگذار است. پس در سینما چیزی به اسم تجربه زیاد کارکرد ندارد.

سینما مانند تذهیب و خاتم کاری نیست که فردی در اثر کار و تمرین به مهارتی دست پیدا کند ،بعد آن مهارت تبدیل به تجربه شود.در سینما تجربه زیاد کارکرد ندارد.
هر آدمی که در زمینه‌های مختلف سینما فعالیت ‌می‌کند باید از لحاظ اندیشه و خلاقیت از زمان خودش خیلی جلوتر باشد. ممکن است این مثال مناسبی نباشد اما همیشه سارق‌هایی موفق هستند که بتوانند از پلیس جلو بزنند. در دنیای نمایش هم کسی می‌تواند اثری استثنایی و تاثیرگذار به جا بگذارد که از زمان خود جلوتر باشد. خلاقیت بالاترین نیرویی است که سینما به آن نیاز دارد. به اعتقاد من ابزار نیست که فیلم را می‌سازد. خیلی از فیلمهای سینما با لوازم ابتدایی ساخته شده اما از آثار ماندگار تاریخ سینما هستند.
 
* مسئله دیگری که چند سال است در سینما رواج یافته ورود سینمای دیجیتال است. نسل جدید فیلمبرداران بیشتر در این حوزه فعالیت می‌کنند. شما سینمای دیجیتال را به عنوان سینمایی تاثیرگذار  قبول دارید؟
 
ـ به نظر من عنوان سینمای دیجیتال اصلاً عنوان خوبی نیست و غلط است. سینمای دیجیتال مثل این است که به شما بگویند دیجیتال فکر کنید. مگر می‌شود دیجیتال فکر کرد. یا دیجیتال نقاشی کنید و شعر بگویید. سینمای دیجیتال در واقع یک پروسه و دوره فنی است. این دوره تکنیکی که سپری می‌شود دوباره هنرمندان به سوی سینمای قدیمی و ماندگار گذشته باز می‌گردند. زمانی که ماهواره‌ها و فیلم‌های VHSوارد بازار شدند بحرانی به وجود آورد که تقریباً سالن‌های سینما را از تماشاگر خالی کرد ولی این دوره تنها دو سال طول کشید و دوباره مردم به سالن‌های سینما روی آوردند. علت این مسئله به خصوصیات انسان باز می‌گردد که هرچیز تازه‌ای مدتی ذهن او را به خود مشغول می‌کند. سینمای دیجیتال هم به همین شکل است. من معنی سینمای دیجیتال را نمی‌فهمم. بگوییم که مثلاً روش فیلمبرداری دیجیتال وجود دارد. هیچکس دوست ندارد فیلمی را ببیند که شبیه فیلم‌های خانوادگی باشد. قدرت سینما در مرعوب کردن آن است و اگر آن را از سینما بگیریم دیگر چیزی باقی نمی‌ماند. با دوربین‌های هندی‌کم همه از فامیل و ‌آشنایان در مراسم‌های مختلف خانوادگی فیلم می‌گیرند اگر با همان شکل و شمایل فیلمی درست کنیم چقدر برای مخاطب دیدنی است.
 
 
* تعداد زیادی از این فیلم‌ها در جشنواره‌های مختلف شرکت می‌کنند و موفق به کسب جایزه هم می‌شوند؟
 
- این مسئله به این علت است که هالیوود که سردمدار سینمای جهان به حساب می آید به دنبال راهکارهایی است که عمر سینما را طولانی‌تر کند، مردم را به سینما بکشاند و به این نوع سینمای دیجیتالی که در حال حاضر شکل گرفته ماندگاری، عزت و احترام بدهند. پشت همه این ترفندها منافع مالی و سرمایه‌گذاری کارخانه نهفته است. کارخانه‌هایی که این دوربین‌ها را می‌سازند مردم را تشویق می‌کنند که این دوربین‌ها را بخرید و با آن یک شبه فیلمساز، بازیگر و فیملبردار شوید. اگر منظور از سینمای دیجیتال این است این سینما را می‌توان سرگرمی دیجیتال نامید نه سینمای دیجیتال. امیدوارم سینمای دیجیتال دوره‌اش را سپری کند و به یک جای جدی برسد. آن زمان می‌توان درباره این سینما حرف زد. این سینما هنوز گرامر ندارد و نمی‌توان درباره آن حرف زد چون در این نوع سینما بیشتر از اینکه نقش آدمهای پشت دوربین پررنگ باشد نقش خود تکنولوژی مطرح و پررنگ است. با این شیوه تصویربرداری کاری سهل و آسان شده است. در این نوع سینما لازم نیست حتماً آرتیست باشی بلکه اگر کمی هم آرتیست باشی کافی است و من نمی‌توانم راجع به آدمهایی که یک کم آرتیست هستند حرف بزنم. چون اصلاً آنها را جدی نمی‌گیرم. صحبت درباره این آدمها بی انصافی درباره هنرمندانی است که برای رسیدن به جایگاه امروزی‌شان زحمت کشیده‌اند. من این تفکر دیجیتالی را مانند خیلی از افراد دیگر گاهی از پشت ویترین نگاه می‌کنم و می‌گویم که این دوربین‌ها زیباست و می‌توان آنها را خرید و از دوستان و فامیل فیلم گرفت.
 
*نگاهی که شما دارید کاملاً درست است. پدیده‌های جدید ممکن است خیلی زود عامه پسند شوند و استفاده‌های نادرست و غیرحرفه‌ای از آنها شود. اما دوربین‌های دیجیتال سبک باعث شده که بعضی از فیلمبرداران از آنها استفاده‌های خوبی بکنند و سعی کردند امکان حرکتی که این دوربین‌ها به آنها می‌دهد را در جای درست به کار ببرند. مثلاً استفاده از دوربین روی دست و یا در جاهای تنگ و محدود از این تکنولوژی بهره ببرند و یا کاری که آقای کلاری در "خون بازی" و یا آقای منصوری در "محاکمه در خیابان" کردند نشان می‌دهد که این افراد از این تکنولوژی استفاده و خلاقیت خودشان را نیز در این تکنیک ضرب کردند. این تکنولوژی می‌تواند مکمل باشد.

من اولین بار که در زندگی مزه موفقیت را چشیدم هنگام نمایش فیلم "ساز دهنی" بود. بعد از پایان فیلم تماشاگران امیر نادری و من را روی دست بلند کردند و تا جلوی سالن سینما آوردند.

- خیلی از بازیگران ما عکاس شده‌اند و خیلی از عکاس‌ها بازیگر. قطعاً آدمی که آرتیست است زمانی که از این روش استفاده می‌کند استفاده مقبولی و قابل قبولی انجام می‌دهد .اما این آرتیست هم در بخش غیردیجیتالی خیلی آرتیست‌تر است و قابلیت‌هایش را بهتر بروز می‌دهد. مثلاً از آقای کلاری در "سرب" چیزی دیگری می‌بیند تا "خون بازی" و یا آقای منصوری در فیلمبرداری فیلم "محاکمه در خیابان" زمین تا آسمان با فیلم "دعوت" متفاوت است. نگاه جامعه و مخاطب تنزل پیدا کرده تا به چیزهای معمولی جدی نگاه کند. این شرایط را هم بیشتر کمپانی‌هایی ایجاد می‌کنند که این وسایل را می‌سازند.

* اصلاً فیلمبرداری به نظر شما جزء آن حرفه‌هایی است که با آموزش منتقل شود. به این معنا که فیلمبرداری یک وجه تکنیکی دارد و یک وجه هنری خلاقانه و بسیار شبیه کارگردانی است. کسی نمی‌تواند از دانشگاه بیرون بیاید و کارگردان شود. نسل شما قبل از انقلاب هم کار کردند اما آثار شاخص‌شان در فیلم‌های بعد از انقلاب نمود پیدا کرده است و این افراد بر موج فیلمبرداران نسل بعد تاثیر گذاشتند. نسل شما  در سینمای قبل از انقلاب که تکنیک‌ها ضعیف بود و یا در دهه 50 که کمی مورد توجه  قرار گرفت استادانی داشت که آنها را الگوی خود قرار دهد ؟یا این تجربیات حاصل آزمون و خطایی است که خودتان در طول سالها انجام داده‌اید ؟
 
- آن زمان کسی وجود نداشت که ما به او اقتدا کنیم. یعنی کسی نبود که چیزی بلد باشد که به ما یاد بدهد. افرادی که در آن دوره فعالیت می‌کردند و هم نسلان من بودند اگر کار قابل اعتنایی از خود بروز می‌دادند حاصل تلاش شخصی خودشان بود. در سینمای قبل از انقلاب فیلمبرداری وجود نداشت که من از او تقلید کنم و او را الگوی خود قراردهم در نتیجه الگوهای من در واقع پیگیری‌های من در خارج از سینمای ایران بود. اصولاً من آدمی به شدت خودساخته هستم. مطالعات و پیگیری‌های شخصی من، همچنین کارگاه‌های آموزشی که در سالهای مختلف درآنها شرکت کردم مثل کارگاه‌هایی که در سال‌های 1976- 1980 و یا 2000 در ایالات متحده با فیلمبردارهای نامدار سینمای آمریکا گذراندم در شکل گیری نگاه من بسیار موثر بوده است. در غرب هم مسئله به همین شکل است. زمانی که شخصی از دانشگاه فارغ‌التحصیل می‌شود در مدرک او نمی‌نویسند که شما کارگردان سینما شده‌اید از دانشگاه UCLA. می‌نویسند شما در رشته سینما در گرایش تخصصی فیلمبرداری فارغ التحصیل شده‌اید.
 
* در دهه 50 که بیشتر منتقدان به دنبال کشف کارگردان‌هایی مثل کیمیایی، نادری، مهرجویی و ... بودند کمتر به جوانانی توجه می‌شد که در بخش‌های دیگر سینما فعالیت می‌کردند. چه چیزی به شما امیدواری می‌داد که در آینده این حرفه دیده شود. اصلاً برایتان اهمیت داشت که مورد توجه قرار گیرید؟
 

مردم همیشه باهوش‌ترین، بی‌طرف‌ترین، با انصاف‌ترین و گران‌بهاترین انگیزه‌ها برای هنرمند هستند.

- نه تنها این دیده شدن برای ما مهم بود بلکه ملکه ذهن ما بود. من اولین بار که در زندگی مزه موفقیت را چشیدم بعد از نمایش فیلم "ساز دهنی" بود. بعد از پایان فیلم تماشاگران امیر نادری و من را روی دست بلند کردند و تا جلوی سالن سینما آوردند. مردم آنقدر لطف به ما می‌کردند که برای من بسیار با ارزش بود. مردم همیشه باهوش‌ترین، بی‌طرف‌ترین، با انصاف‌ترین و گرانبهاترین انگیزه‌ها برای هنرمندان هستند. من 90 درصد موجودیت خودم را مدیون مردم و 10 درصد بقیه را مدیون منتقدین . چون این منتقدین بودند که به کار من بال و پر و ارزش دادند. اصلاً این "فیلمبرداری زرین‌دستی" عنوانی است که آقای هوشنگ گلمکانی به من دادند.
 
* شما هم مثل دوستانتان امیر نادری و کیمیایی ... دلبسته سینمای کلاسیک بودید . شما گفتید که سینما را با فیلم دیدن یاد گرفتید.
 
- من عاشق فیلم خوب هستم. حالا فرقی نمی‌کند که کلاسیک و یا فیلمی معمولی باشد. فیلمی که خوب ساخته شده باشد و بتواند موضوع و قصد خود را به درستی به تماشاگر منتقل کند. قطعاً سینمایی که خود به خود به زبان و یا عنوان کلاسیک رسیده دارای ظرفیت و قدرتی است که توانسته به این عنوان برسد. چون در واقع سینمایی با نام سینمای کلاسیک وجود نداشته و با نگاه و توجه تماشاگر به این نام خوانده شده. من هم از جمله کسانی هستم که سینمای کلاسیک را دوست دارم و خواهم داشت و امیدواریم که همیشه پابرجا بماند.
      
    
 
 
* قابهایی که شما فیلمبرداری می‌کنید چه از لحاظ کمپوزیسیون، نورپردازی و حرکت دوربین منحصر به فرد و قابل شناسایی هستند. با توجه به این نشانه‌ها شما را می‌توان فیلمبردار مولف نامید؟آیا شما در طول سالها فعالیت به این سبک رسیدید یا نه از ابتدا این نوع نورپردازی و فیلمبرداری مشخص مدنظرتان بود؟
 
- من از کودکی در خانواده‌ای اهل سینما، تئاتر و فرهنگ بزرگ شدم. بسیاری از تئاترها را از پشت صحنه دیدم چون برادر بزرگم بازیگر تئاتر بود. با اوبه تئاتر می رفتم ونمایش ها را می دیدم. من در کودکی تحت نظر یکی از بزرگترین و بهترین نقاشهای ایران آموزش دیدم و همیشه به نوع ترکیب بندی و زوایای مختلف نقاشی دقت می‌کردم. اصلاً نقطه طلایی را من از نقاشی شناختم. 
برادرم محمد اشتراک "کتاب هفته" را داشت. بعضی وقتها من زودتر از برادرم این کتاب را از پستچی می‌گرفتم و می‌خواندم. مثلاً داستان" گیلگمش" را تا نصفه خوانده بودم و برادرم هنوز اطلاع نداشت که "کتاب هفته" آمده است. شروع فعالیت من به زمانی باز می گردد که محمد از آمریکا به ایران بازگشت و شروع به ساختن فیلمی به نام "هاشم خان" کرد ومن با او همکاری کردم. در طول سالها همه این مسایل در من انباشته شد و ذهنیتی به وجود آورد و نگاهی از من ساخت که در فیلم‌هایی که فیلمبرداری می‌کنم حضور دارد.  البته گاهی اوقات حضورشان خیلی خوب است و بعضی مواقع هم حضورشان معمولی و خنثی است. 
 
* زمان خواندن فیلمنامه جنس فیلمبرداری و نورپردازی را تعیین می‌کنید و یا با توجه به نظر کارگردان نوع فیلمبرداری را تغییر می‌دهید؟. چون ما فیلمهایی از شما دیده‌ایم که فیلمبرداری کاملاً در خدمت فیلم و کارگردان است و از مولفه‌های همیشگی‌تان خبری نیست. مثل "کلوزآپ" کیارستمی و فیلمهایی هم هستند که امضاء زرین دستی شما را دارند. آیا خواندن فیلمنامه بر شما تاثیر می‌گذارد یا نظر کارگردان؟
 

وقتی من فیلمنامه‌ای را می‌خوانم مثل این است که می‌خواهم به یک شهر سفر کنم.  با مطالعه فیلمنامه با آن شهرآشنا می شوم. بعد از آشنایی ذهنیت خودم را با کارگردان در میان می‌گذارم.

- خواندن فیلمنامه برایم بسیار مهم است. مثل این است که به شما می‌گویند آماده شوید تا به مسافرت برویم کشوری مثل کنیا. من تا به حال کنیا نرفته‌ام برای رفتن به آنجا باید آمادگی ذهنی داشته باشم. ببینم کنیا چه ویژگی‌هایی دارد کجای کره زمین است. وقتی من فیلمنامه‌ای را می‌خوانم مثل این است که می‌خواهم به یک شهر سفر کنم.  با مطالعه فیلمنامه با آن شهرآشنا می‌شوم. بعد از آشنایی ذهنیات خودم را با کارگردان در میان می‌گذارم و کارگردان هم نقطه نظرات خود را به من می‌گوید. اگر او ذهنیات من را پسندید فیلمبرداری تلفیقی از نظرات کارگردان با من می‌شود.
 
 
* پس شما پافشاری ندارید که حتماً دیدگاه خودتان در فیلمبرداری اجرا شود.
 
 - نه قطعاً با توجه به نظر کارگردان نظر خودم را تغییر می‌دهم. نظر کارگردان برای من بسیار مهم است.
 
* شما بیشتر با کارگردان‌های حرفه‌ای و شناخته شده کار می‌کنید. پنج فیلم با کیمیایی، هفت فیلم با میلانی، با مهرجویی، عیاری و... کار کرده‌اید. آیا نگاه نسل جوان کارگردانی که به تازگی وارد این عرصه شده‌اند را قبول دارید و دوست دارید با آنها هم کار کنید؟
 
 - زمانی که من فیلمنامه‌ای را می‌خوانم به این انتخاب می‌رسم. البته شرایط من هم به گونه‌ای است که نیاز به کارکردن دارم. بعد از خواندن فیلمنامه به این نتیجه می‌رسم که آیا این متن می‌تواند نیاز من را برآورده کند یا نه.
 
ادامه دارد...
........................................
گفتگو از آروین موذن‌زاده