به گزارش خبر گزاري مهر تروريسم واژه اي بود كه بر سياست خارجي و داخلي بوش سايه افكنده بود. تيم سياسي بوش موسوم به نئومحافظه كاران چندي بود كه به خاطر پايان جنگ سرد و از بين رفتن تهديد شوروي در محافل سياسي منزوي شده بودند وآنها به يمن وقوع 11 سپتامبر توانستند مجدداً با قدرت بيشتري به صحنه سياسي آمريكا باز گردند و در اين روند با دشمن تراش براي خود مسلمانان را هدف قرار دادند.
دادستاني فدرال آمريكا با هدايت جان اشكرافت و با حمايت پنتاگون روندي را آغاز نمود كه در آن بارها بطورغير مستقيم مسلمانان را متهم به اعمال تروريستي نمود وبا استناد به اين شواهد در دوره بعد از 11 سپتامبر عرصه را بر مسلمانان تنگ نمود.
يكي از اهدافي كه آمريكا و گروههاي صهيونيستي از سياست مبارزه با تروريسم دنبال مي كردند نظارت و كنترل بر گروههاي اسلامي به بهانه حمايت آنها از گروههاي اسلامي و جهادي در داخل سرزمينهاي اشغال شده فلسطين بود.
گرچه آمريكا در ابتدا مبارزه با تروريسم را با القائده شروع كرد ليكن بتدريج با رنگ باختن اين مسئله و لوس شدن آن به خاطر تكرار بيش از حد و عدم تحرك واقعي القائده مسئولين آمريكائي بر حسب نوآوري و ابتكار به شيوه اي كه منحصر به سران آمريكا است پرونده القائده را كم رنگ كرده و فعاليتهاي خود را متوجه گروههاي اسلامي كردند كه از حق دفاع ازخود ملت مسلمان فلسطين دفاع مي كردند و آن را به رسميت مي شناختند.
در واقع اگر مبارزه با تروريسم بويژه القائده را به عنوان كانون اصلي سياست امنيتي بوش بعد از 11 سپتامبر در نظر بگيرم بايد صادقانه بپذيريم كه پرونده و عملكرد بوش درخصوص مسائل امنيتي موفقيت چشمگيري براي آمريكا نداشته است ليكن اگر مسئله تروريسم را بهانه اي براي همكاران بوش براي يكسره نمودن امور مسلمانان آمريكا و منزوي نمودن آنها در نظر بگيرم از موفقيت قابل ملاحظه اي برخوردار بوده است.
گروه سياسي بوش در طول اين دوره به بهانه هاي واهي دست به تحديد مسلمانان و گروههاي اسلامي زده اند. آنها با رهنمود سازمانهاي يهودي به سركردگي "انجمن ضد افتراء" تمام گروههاي خيريه اسلامي را كه به مسائل و مشكلات ملت فلسطين رسيدگي مي كردند را تحت فشار قرار داده و از ادامه فعاليت بعضي ازآنها ممانعت بعمل آوردند.
يكي ازانجمنهاي خيريه اسلامي كه مورد غضب دستگاههاي پليسي آمريكا واقع گرديد "بنياد سرزمين مقدس براي امداد و توسعه" بود.
در 27 جولاي مقامات آمريكائي رهبر اين گروه بزرگ خيريه اسلامي را به بهانه اينكه اين گروه به گروههاي مبارز فلسطيني از جمله حماس كمك مالي مي كرده است دستگير كردند و از ادامه فعاليت اين سازمان ممانعت بعمل آوردند.
ايجاد جو رواني ناشي از اتهامات مكرر به مسلمانان ، اين اقليت عظيم 6 ميليوني را در آمريكا با مشكلات گوناگوني مواجه ساخته است.
البته مسئله نه تنها از سوي مقامات رسمي كشور بلكه از سوي بعضي عناصر مذهبي و ساير گروههائي كه در پي ضربه زدن به گروههاي اسلامي هستند نيز به چشم مي خورد. بعد از شروع تبليغات ضد اسلامي در آمريكا بعضي از گروهها به دنبال استراتژي "همساني مخالفين" بودند. اين گروهها سعي داشتند با استناد به "جهان آزاد "و "جهان در بند" مخالفين و منتقدين سياستهاي اسرائيل را در زمره مخالفين ليبراليسم ، دموكراسي و آزادي معرفي كنند كه در صدد تخريب درون سيستمي مي باشند.
به همين منظور با فراهم شدن شرايط محدود كردن جامعه مسلمانان در داخل هيئت حاكمه آمريكا ، اين انگيزه در بيرون سيستم نيز قوت گرفت. پت رابرتسون كشيش بنيادگراي كه به داشتن ديدگاههاي ضد اسلامي معروف است بارها بصورت ضمني و آشكار مسلمانان راتهديدي براي جهانيان معرفي كرده است.
اين مسئله و اين اظهارات بارها باعث آزرده خاطر شدن مسلمانان شده است. اخيراً مالكولم هوئن لين رئيس "كنفرانس رؤساي سازمانهاي بزرگ يهودي" در آمريكا مسلمانان را علناً متهم كرد كه آنها در پي اين هستند كه "آمريكا را تبديل به جبهه دوم جنگ بنمايند".
گرچه وي در اثر اعتراض جوامع اسلامي كمي عقب مي نشيند و اين جمله را ناشي از سوء تعبير و ترجمه عنوان مي كند و مي گويد منظور وي اسلام گراهاي افراطي است، نه مسلمانان ، ليكن همه بر اين عقيده هستند كه تعريفي كه وي از اسلام گرايان افراطي مي كند نه صرفاً گروه القائده بلكه عمده منظور وي مسلماناني هستند كه در آمريكا از مبارزات به حق ملت فلسطين دفاع مي كنند و سياستهاي اشغال و چپاول اسرائيل را محكوم مي كنند ضمن اينكه تعبي وي از "جبهه دوم " قطعاً اشاره به "جبهه اول" يعني فلسطين است.
حال اگر در نظر بگيريم كه شخصي مانند هوئن لين رئيس سازماني است كه رهبري و هدايت 52 سازمان يهودي را در آمريكا برعهده دارد اين مسئله كمي بغرنج مي شود و حال اينكه وي از مشاوران كاخ سفيد در امور خاورميانه و يكي از متنفذ ترين افراد در كاخ سفيد بدون در نظر گرفتن اينكه جمهوريخواهها در راس باشند يا دموكراتها مي باشد و اعلام چنين موضع روشني از سوي فردي با چنين قدرت ، مي تواند كمي نگران كننده به نظر برسد.
ابراز و اعلام چنين مواضعي در مورد مسلمانان باعث دوري آنها از فرايند مشاركت در جامعه آمريكا خواهد شد بطوريكه در چند هفته اخير آنها با شنيدن مواضع دو كانديداي رياست جمهوري عملاً نسبت به مشاركت خود در انتخابات آمريكا دودل شده اند و اين مي تواند پيامد خطرناكي داشته باشد ضمن اينكه دست آورد چند دهه تلاش تشكيلات مسلمانان را در زمينه تشويق آنها به مشاركت سياسي از بين مي رود ميتواند دستاوردي بزرگتر را كه همان به انفعال كشاندن مسلمانان است نصيب گروههاي صهيونيستي نمايد.