سنندج - خبرگزاری مهر: نوشتن از بلوار پاسداران سنندج که هنوز هم مردم با اسم 31 سال قبل خطابش می کنند شاید سخت ترین کار ممکن باشد چرا که آدمهای اینجا تنها برای گذران ساعتی از زندگی خود بدون هدف و برنامه خاصی بر روی آسفالتهای داغ این خیابان قدم می زنند.

به گزارش خبرنگار مهر در سنندج، اصولا در هر شهری از کشور خیابانی به دلیلی معروف شده و معمولا در ساعات خاصی از شبانه روز به جولانگاه افرادی تبدیل می شود که بدون داشتن هدف و برنامه خاصی و به قول خودشان به گشت و گذار می پردازند و ساعاتی از وقت خود را به بطالت سپری می کنند.

در سنندج بلوار پاسداران که البته علیرغم گذشت 31 سال از تغییر نام مردم محلی و عابران پیاده هنوز هم آن را "ششم بهمن" می نامند، محلی است که در نه تنها شهر سنندج بلکه تمامی شهرستانهای استان و حتی سایر استانهای همجوار نیز شهره عام و خاص شده و محال است جوانی رهش به سنندج بیافتد بدون گذر در این خیابان راهی دیارش شود.

بلوار پاسداران سنندج که در مرکز شهر سنندج و به قولی در میدان اصلی این شهر قرار دارد از سالهای نه چندان دورگذشته تاکنون به جولانگاه جوانان تبدیل شده و برای دیدن و یا یافتن آخرین مدهای روز کشور و در شرایطی حتی جهان هم تنها کافی است که گذری به این خیابان داشته باشید تا آخرین شیوه های آرایش موی سر و لباس های روز را به صورت زنده مشاهده کرد.

عابران پیاده در این خیابان اصولا بیکارند و یا به قول خودشان آمده اند تا ساعتی را بدون دغدغه پشت سر بگذارند و لحظاتی بدون داشتن هر گونه فکر و اندیشه ای خوشگذرانی کنند که البته بخش دوم پاسخ اکثر قریب به اتفاق کسانی است که با خبرنگار مهر در این محل همکلام شده و در مقابل این گفته خود نیز پافشاری می کنند.

در این بلوار که طولش حدود یک کیلومتری می شود همه چیزی یافت می شود از کافی نت و کافی شاپ های آنچنانی گرفته تا بوتیک های رنگارنگ که به عرضه آخرین پوشاک مد روز و جدیدترین لوازم آرایشی و بهداشتی می پردازند و در طول چند سال اخیر هم پاساژها و مجتمع های تجاری سر به فلک کشیده در این خیابان قد علم کرده و خود به بخشی از هویت این محل تبدیل شده اند که البته نان پاساژ دارها آنچان در روغن است که یکی از سازمانهای دولتی استان را هم به فکر انداخت و با تخلیه سازمان اداری اش به فکر ساخت پاساژی دیگر با مشارکت بخش خصوصی است و عملیات اجرایی این پروژه هم چند ماهی است که آغاز شده است.

در میان این هیاهو پنج درصد از آدمها و عابرین پیاده حاضر در این خیابان از سر اجبار رهشان به اینجا خورده و چاره ای دیگر ندارند که تنها با نگاهی گذرا می توان تعدادشان را در میان سایر عابرین پیاده و حتی سرنشینان وسائل نقلیه سواری تشخیص داد، چرا که آنها متفاوت از بقیه اند و دلیلش هم مراجعه به مطب پرشکانی است که معلوم نیست چرا این محل را برای طبابت برگزیده اند.

این خیابان علاوه بر عابرینش تفاوتهای دیگری با سایر معابر سنندج دارد که مهمترین آنها وجود آسفالت بلوار پاسداران است به نحوی که بر خلاف سایر معابر سنندج که هر سال باید لکه گیری و مرمت شود سالهاست که این خیابان لکه گیری نشده و آسفالتش هم تر و تاز و بدون چاله و چوله استفاده می شود و البته شهرداری هم هیچ وقت دلیل کیفیت بالای آسفالت این معبر را اعلام نکرده است.

دیگر تفاوت خیابان پاسداران سنندج رنگ و لعاب سنگ فرشهای پیاده روی آن است که باز هم کیفیت و نوع چینش آنها با سایر پیاده روهای مرکز کردستان متفاوت و حداقل در طول چهار سال اخیر هیچگاه مرمت نشده و تا چند سال آینده هم نیازی به مرمت و بازسازی ندارد.

شاید از محدودترین ویژگی های که این بلوار مرکزی سنندج دارد و نباید خیلی راحت از کنار آن گذشت، درختهای کهنسالی است که بنا به گفته مغازه داران قدیمی این خیابان، عمر بعضی از آنها شاید به بیش از 50 تا 80 سال نیز می رسد ولی می توان از چهره های زخم خورده این درختان نیز به روشنی دید که آنها هم از چیزی دلشان گرفته و مانند گذشته چهره اشان برافروخته و بشاش نیست و البته این روزها نیز آلودگی هوا هم فضا را در اختیار گرفته و دیگر خبری از رنگ سبز و ارغوانی آنها نیز در میان نیست.

در دهه 80 علاوه بر ساخت پاساژهای سر به فلک کشیده، تعداد کافی نتها و کافی شاپها که به محلی برای سرک کشیدن جوانان تبدیل شده، هم به نحو سرسام آوری رشد داشته و البته هر روز هم بر تعداد آنها افزوده می شود و مشخص نیست که متولیان امر که در نوک پیکان آنها مجامع امور صنفی است بر اساس کدام نظریه و کار کارشناسی اقدام به صدور مجوز برای آنها می کنند.

تنها مکانی که در این خیابان کم پیداست و اثری هم از آن دیده نمی شود، مکان های فرهنگی و یا به قولی حتی یک نگارخانه کوچک و ناچیز است که البته سازمان میراث فرهنگی چند سالی است که طبقه زیرین ساختمان اداری اش را که در این بلوار واقع شده به نمایشگاه دائمی صنایع دستی تغییر نام داده و این مکان به اصطلاح فرهنگی که البته یک سالن 400 متری است و هیچ نشانی از نمایشگاه هم ندارد، در میان کافی نت ها و کافی شاپها احساس دل تنگی و غربت می کند و نمایشگاه های اندک برگزار شده در آن به محلی برای حضور شرکتهای خصوصی و خرید و فروش لوازم تحریر و تابلو فرشهای زینتی شده است و هیچ خبری از رویدادهای فرهنگی استان نیست.

اوج شلوغی و آمدن مشتریان بلوار پاسداران سنندج یا به قول عابرین "ششم بهمن"، عصر هنگام و ساعت 17 بعد از ظهر به بعد است که آرام آرام جای سوزن انداختن نیز در این خیابان شلوغ پیدا نمی شود و در اوج ترافیک به دلیل کم ظرفیت بودن پیاده روها و یا افزایش بی رویه آدمها باید خیابان نیز به مدد آید تا جمعیت چندین نوبت این خیابان را سر و ته کنند و چند دوری بزنند.

علاوه بر حضور آدمهای عابر و پیاده در این بلوار می توان سر و کله ماشین های رینگ اسپرت و با کلاس را نیز در این معابر یافت و به تماشای آنها نشست که البته گاه گداری نیز با ویراژهای رانندگانشان برای لحظاتی نگاه ها را به سمت خود معطوف می کنند.

برای تهیه همه آن چیزی های که در گزارش قید شد چند روزی را همراه با عابرین این خیابان گذراندم و با تعدادی از آنها همکلام شدم تا از قصد و هدفشان مطلع شوم ولی وقتی که داشتم در میان نوشته های آن روزها می گشتم و ورق می زدم جمله ای و یا مطلبی نیافتم تا به درد گزارشم بخورد ولی شنیدن حرفهای جوانانی که حضور در بلوار پاسداران به بخشی از زندگی روزمره اشان شده بود، خالی از لطف نیست.

با یکی از عابرین بلوار پاسداران سنندج که به گفته خودش در طول سه سال اخیر هیچ روزی نبوده که سرکی به این خیابان نکشد، برای دقایقی کوتاه هم کلام می شوم که البته پاسخ به اولین سوالم در خصوص دلیل آمدنش به بلوار پاسداران و آن هم به صورت روزانه در نوع خود جالب بود.

وی می گفت که این به یک بخشی از زندگی اش تبدیل شده و معمولا هر روز سه ساعت و همراه چند نفر از دیگر دوستانش خیابان را چندین بار دور می زنند تا وقتشان بگذرد که البته این بخش از پاسخ به این سوال نیز در نوع خود جالب بود وقتی که می گفت از کلاس دانشگاه اجازه می گیرد تا سر ساعت 18و 30 به قرارش برسد و این خیابان گردی را از دست ندهد.

هیوا هنوز 17 سالش هم نشده است که مدل عجیب موی سرش و همچنین پیراهنی که بر تن دارد توجهم را به سوی خود جلب می کند و کنجاو می شوم تا دقایقی هم با وی همکلام شوم و از نوع انتخابش در خصوص آمدن به این خیابان و نوع تیپی که بر تن دارد بپرسم که در گام نخست با من راه نمی آید و به نوعی می خواهد طفره برود که در ادامه با جلب اعتمادش، همکلام می شویم همراه دو دوست دیگرش که تقریبا هم سن و سالن سر از یکی از کافی شاپ های به قول خودش خفن این معبر در می آوریم.

هیوا می گوید کلاس دوم دبیرستان است و تازه فردا هم امتحان درسی دارد ولی هر روز ترجیح می دهد که به این خیابان بیاید و چند ساعتی را همراه دوستانش خوشگذرانی کند که البته هر روز مجبور است برای اجازه گرفتن از پدر و مادرش برای حضور در این خیابان به هزار راه و کلک روی می آورد.

ادامه بحث من با هیوا تا جایی پیش رفت که وی گفت رشته تحصیلی اش گرافیک است و قبل از حضور در دبیرستان در این رشته فعالیتهای داشته است که وقتی پرسیدم چرا بخشی از وقتی که به خیابان می آید را به انجام کارهای در رشته تحصیلی اش نمی کند نکته ای جالب را یادآور شد، و می گفت: که من در طول سال جاری در جریان برگزاری نمایشگاهی در رشته گرافیک و یا حتی رشته های دیگر هنری از جمله عکاسی و نقاشی نبوده ام که اگر هم برگزار شده باشد به دلیل نبود نگارخانه در محلهای شلوغ کسی از آن خبر ندارد.

مدل موی سر هیوا و دو دوستش هم در نوع خود جالب بود چرا که هر کدام شیوه ای را برای طراحی موی سر خود برگزیده بودند که وقتی از آنها سوال کردم که چرا هر کدام مدلی را برگزیده اند که دوست هیوا پاسخ داد، ما هر کدام مدلی را انتخاب کرده ایم که هر کدام بهتر جواب داد در تابستان استفاده می کنیم که البته در میان پاسخهای وی این نکته هم بسیار جالب بود وقتی که یکی از آنها می گفت برای آرایش موی سرش 25 هزار تومان ناقبل هزینه کرده است که این هزینه به اندازه یک هفته پول تو جیبی اش است.

هر چند که پسران جوان بخش زیادی از مخاطبان بلوار پاسداران و یا ششم بهمن گذشته را به خود اختصاص می دهند اما دختران هم بی نصیب نیستند و تقریبا در بعضی از اوقات نیمی از مخاطبان این معبر را تشکل می دهند.

در حالی که لباس کردی و محلی کردستان در زمینه های تنوع رنگ و همچنین پوشش ایرانی و اسلامی از جمله پوشش های برتر در کشور و حتی جهان هم به شمار می رود ولی با گذری در این بلوار می توان فهمید که لباس کردی تنها به کالای زینتی در ویترین مغازه ها تبدیل شده و لباسهای غربی که از طریق مرزهای استان و به صورت قاچاق وارد می شوند بر تن عابران این بلوار خودنمایی می کنند.

دختران مخاطب این بلوار و نوع پوشش آنها کاری به سن و سال ندارد و همه آنهای که هدفشان گشت و گذاری در این محل است، سعی می کنند که هم رنگ جماعت شوند و نوع پوششی که انتخاب می کند نباید با بقیه زیاد تفاوتی داشته باشد و متاسفانه هر روز هم مدلهای مختلفی در این ویترین عرضه می شود.

برای جویا شدن از برنامه های مسئولان در خصوص مقابله با این وضعیت به سراغ معاون اجتماعی و ارشاد فرماندهی انتظامی استان کردستان می روم تا از وی در خصوص وضعیت بلوار پاسداران و نظر دستگاه مطبوعش به عنوان متولی تامین امنیت به ویژه در حوزه اجتماعی جویا شوم.

ابراهیم کاظمی نژاد وجود پدیده های این چنین در استان را تا حدودی طبیعی می داند و معقتد است که برخورد و یا حتی ساماندهی این قضیه تنها با بهره گرفتن از رویکردهای فرهنگی امکان پذیر است و شاید به دلیل کم کاریهای در گذشته امروز وضعیت به این مرحله رسیده و باید هر چه سریعتر برای آن چاره ای اندیشید.

وی خاطرنشان کرد: اولین مسئله ای که با توجه به ویژگی های منحصر به فرد استان کردستان به ذهن می رسد، تقویت فرهنگ بومی و محلی برای مقابله با ورود فرهنگ بیگانه و غربی است که البته در حال حاضر برای این بخش هم متولی خاصی وجود ندارد و دستگاه های زیادی باید در راستای توجه به آن مشارکت نمایند.

معاون اجتماعی و ارشاد فرماندهی انتظامی کردستان تبلیغ و معرفی هر چه بیشتر پوشش محلی و بهره گرفتن از سنتهای گذشته در این استان می تواند دیگر فرایندی باشد که در صورت برنامه ریزی اصولی در خصوص آن در آینده به نتیجه برسد ولی متاسفانه در حال حاضر این وضعیت تا حدودی نادیده گرفته شده و دشمنان نیز بهترین استفاده را از این شرایط می کنند.

برای جویا شدن نظر یکی دیگر از مسئولان استان که اتفاقا به نوعی متولی حوزه جوانان که البته در بخش نظارتی اش هم به شمار می رود، رفتم که ببینم که سازمان ملی جوانان استان کردستان که چند سالی است در حوزه های مختلف فعالیت های چشم گیری داشته در این راستا چه برنامه و اهدافی را دنبال می کند.

بر خلاف اکثر قریب به اتفاق دستگاه های دولتی، مدیر این دستگاه هم سنش به جایگاهش می خورد و هم اینکه تخصص فعالیت در این حوزه را دارد، اسماعیل احمدی که خود هم هنوز در سن جوانی است حرفهای به قول خودش چالشی می زند و مسئله را جور دیگری تعریف می کند.

وی در ابتدای بحث می گوید، امروز در همه شهرهای بزرگ کشور معابر و خیابانهای با هویت ششم بهمن و بلوار پاسداران سنندج وجود دارند که البته بخش زیادی از قضیه به گذشته بر می گردد.

مدیر سازمان ملی جوانان استان کردستان در ابتدا به عنوان منتقد وجود معبری همچنین در سنندج معتقد است: علاوه بر ویژگی های فرهنگی و تاریخی در کشور، سنندج و کردستان جدای از دیگر مناطق کشور دارای شاخصه های تاریخی و فرهنگی خاصی است و نباید با این همه سابقه تاریخی خیابان و معبری این چنین وجود داشته باشد.

احمدی در بخش دیگری از پاسخ به سوالهای خبرنگار مهر عنوان کرد: باید این واقعیت را پذیرفت که جامعه ما در حال گذر از یک جامعه سنتی به سمت مدرنیته است که جدای از این بحث که مدرنیته امر خوبی است یا نه، لازم است که ما برای مقابله با این وضعیت برنامه ریزی نموده و از به جود آمدن شرایطی این چنین جلوگیری کنیم.

وی افزود: امروز به دلیل وجود ابزار آلات رسانه ای و تبلیغاتی کشورهای مختلف به دنبال سیطره فرهنگ خود در دیگر کشورهای جهان هستند و برای جامعه ما که فرهنگی به عمر تاریخ دارد نباید تا این اندازه سریع خود را با فرهنگ های که سابقه تاریخی آنها به یک قرن هم نمی رسد قافله را ببازد.

مدیر سازمان ملی جوانان استان کردستان واقعیت های امروز در بلوار پاسداران سنندج را بخشی از هجمه های فرهنگ بیگانه عنوان می کند که هیچ سنخیتی با فرهنگ جامعه ما ندارد و در ادامه می گوید: متاسفانه افرادی هم که امروز از این گونه شرایط استقبال می کنند نسبت به ماهیت موضوع اطلاعی ندارند.

احمدی فرهنگ سازی و مشارکت جمعی دستگاه های دولتی و استفاده از توانمندی بخشهای غیردولتی به ویژه خانواده ها را برای ساماندهی و مقابله با شیوه های این چنین در استان کردستان را یکی از مهمترین عوامل پیشگیرانه می داند.

اما شاید جالب ترین نکته در حوزه فرهنگ سازی برای پدیده ای این چنین مخرب که هویت و فرهنگ یک جامعه را دچار چالش کرده باشد، جایی است که در میان مصوبات بلند بالای شورای فرهنگی عمومی که معمولا هر چند مدت یک بار تشکیل جلسه می دهد، هیچ خبری از موضوعی به نام بلوار پاسداران سنندج یافت نشود و البته باید از مسئولان این شورا که تقریبا اکثریت مدیران کل سازمانهای فرهنگی استان را در بر می گیرد پرسید که چگونه است تاکنون این موضوع در دستور کار آنها قرار نگرفته است؟.

........................................................

گزارش: آرمان نصرالهی