پيروان اديان معمولا در زمان كودكي از والدين خود ميآموزند كه به خداوند احترام بگذارند و غالبا خدا را در تمام طول زندگي خود جستجو ميكنند. به اين ترتيب، سرآغاز زندگي مذهبي، يك شروع ساده نيست، بلكه سرچشمه وجودي دين را تشكيل ميدهد |
وي تمايل و توجه فرد به دين را راهگشاي انسان براي برتر و افضل شدن خواند و افزود: تاريخ اديان نيز به همين صورت است و بعد از دوراني بسيار پربار و بعد از اين كه نسل هاي متوالي پايه و اساس تاريخ دين را بنيان ميگذارند، حكماي علوم الهي، قانوندانان يا اخلاقيون به آن شكل و سياق ميدهند. شيوه من براي شروع كار اين است. همان گونه كه معتقدان، اديان را تشكيل ميدهند، عده زيادي نيز براي تكميل گفت و گوي اديان دست به كار ميشوند. اهميت گفت و گوي اديان با شركت تعداد زيادي از معتقدان اديان مختلف فراگير ميشود. اگر گفت و گوي اديان باعث زير سئوال رفتن اعتقادات ديني آنها شود پيروان اديان وارد گفت و گو نخواهند شد. در نتيجه من در تفكر و انديشه مذهبي دو مسئله را مورد توجه قرار خواهم داد: مسئله اول پيروان اديان مختلف را با هم متحد ميكند ، در حالي كه مسئله دوم باعث تمايز گروههاي ديني از يكديگر ميشود. اولي عبارتست از روح ايمان كه الهام بخش زندگي مذهبي شخص است و دومي از نظريه و اخلاق، كه بر حسب اعمال مذهبي وسعت پيدا ميكند وگسترش مييابد. جايگاه مسئله اول ـ يعني روح ايمان ـ قبل از مسئله دوم ـ يعني دانش و شناخت ديني ـ است.
پروفسور گراف در ادامه سخنراني سئوال خود را اين گونه مطرح كرد: در حالي كه هنوز ايمان از نظر علمي پيشرفتي نكرده است آيا در ايمان ذاتي، عاملي براي زنده نگاه داشتن ايمان وجود دارد؟ روح ايمان پلي براي گردهمايي و ايجاد و درك متقابل بين اديان مختلف است. در ابتداي زندگي مذهبي روح ايمان در شخص آرامشي به وجود ميآورد كه اين مسئله اهميت زيادي براي گروههاي مذهبي مختلف دارد. در اين چارچوب من سعي ميكنم با توجه به نقشه ديني اروپا كه در اين ده سال تغييرات زيادي كرده است جوابي آموزشي بدهم.
استاد دانشگاه اسنابروك تصريح كرد: در حال حاضر همزيستي جديدي بين اديان مختلف در اروپاي غربي به وجود آمده است. امروزه بزرگترين اقليت مذهبي اروپا يعني مسلمانان سه ميليون و 174 هزار نفر است كه 20 درصد آن را شيعيان تشكيل ميدهند. نه اكثريت مسيحيان، نه غير مذهبيها و نه اقليت مسلمانان براي اين وضعيت جديد آماده نيستند، بنابراين اكنون زمان آن فرا رسيده كه اين موقعيت فرهنگي را مورد بررسي قرار دهيم و بدون اين كه هر يك راهي جداگانه انتخاب كنيم و با كنار گذاشتن يكديگر به بن بست برسيم راهي براي درك متقابل پيدا كنيم. پس بايد موارد اختلاف را به طور روشن بررسي كنيم و پايه و اساس مشتركي را بنا كنيم كه مبتني بر احترام متقابل باشد. كشورهاي اروپاي براي به دست آوردن جواب هاي محكم و علمي در مورد سئوالات پيچيده نيازمند همكاران علمي كشورهايي هستند كه اين اقليتهاي ديني را در اروپا دارند.
روح ايمان عميقاً الهام بخش انسان معتقد است. اين روح ايمان است كه ريشه زندگي ديني شخص را آبياري ميكند و باعث تناور شدن درختي ميگردد كه ميتوان شاخه دين فردي را روي آن قلمه زد |
روح ايمان نوعي آگاهي و درك در انسان ايجاد مي كند كه مانند يك چرخ، فعاليتهاي روزانه شخص حول محور آن ميچرخد. روح ايماني كه در نهاد انسان است به صورت يك اصل غيرقابل انكار قوه درك را جهت ميدهد و پاسخگوي انتظارات و معتقدان است |
وي درباره دوگانگي به عنوان عوامل اصل جهت دهندگي برموضوع گفت وگوي اديان گفت: عوامل جهت دهنده دروني در تماس با اشخاص ديگر كه سئوالات ديني را با آغوش باز استقبال ميكنند، گسترش مييابند. عوامل جهت دهنده برحسب پاسخ اطرافيان يا به طرف پيشرفت فردي گام برميدارند يا به دنبال منافع جمعي ميروند در نتيجه عوامل جهت دهنده نهادي به دو شكل نمايان مي شوند: 1- در جهت مثبت : كه توجه را به سمت واقعيات ديني معطوف ميكنند؛ 2- در جهت منفي: كه واقعيات ديني را در راه جلب منافع گروه يا دستههاي سياسي به كار ميگيرند. عوامل جهت دهنده نهادي در صورتي كه براي سوءاستفاده و اعمال نفوذ بر ديگران مورد استفاده قرار گيرد، ميتواند علت درگيري هاي ديني ميان چند نسل باشد.
در ادياني چون بودا، يهود، مسيحيت و اسلام هميشه مهاجرت وجود داشته است. اصطلاحات مهم « تائو» نزد آسيائيها ،« ويا» (Via) نزد مسيحيان و « طريقت » نزد مسلمانان نشان دهنده اين سنت است. سفر براي مهاجرت و ترك سرزمين مادري براي رفتن به محلي بيگانه تجربه بسيار مهمي در اديان بزرگ جهان است |
در تمام اديان سنت هاي عرفاني مهمي وجود دارد كه نقش عظمت خداوند را نمايان ميكند. وضعيت عرفاني پيروان اديان مختلف را در كنار هم قرار ميدهد و تحكيم و احترام متقابل بين اديان را به وجود ميآورد |
گراف تصريح كرد: اصل جهت دهندگي مسير خود را از پنج عامل به دست ميآورد. اين عوامل ميتوانند دست به دست هم دهند و ايجاد استحكام كنند يا برعكس، اثر يكديگر را خنثي كنند كه در اين مورد جهت گيري ديني از مسير خود منحرف ميشود و به بيراهه ميرود و يا در راه منافع شخص يا افراد ديگر گام برميدارد. در ادامه به شرح پنج عامل اصل جهت دهندگي اوليه ميپردازم . اولين كوشش اصلي اديان توجه به مقام الهي است. اين توجه با نظر به عالم بالا همراه است و ما را به تكريم خداوند دعوت ميكند. توجه به خدا باعث ارتقاء درجه انسان ميشود. از طرف ديگر توجه به اين موضوع اين سئوال را برميانگيزد كه آيا حقيقتي در پشت اين احساس وجود دارد؟ آيا حقيقت ديگري نيز پشت سر اين مسئله هست؟ آيا متافيزيكي در پشت اين طبيعت فيزيكي وجود دارد؟ اين تلاش براي ادراك، كليه معتقدان اديان را به دور هم جمع ميكند و در حقبقت منشاء تفكر ديني را به عنوان اولين لايه يا قشر اوليه مطرح ميكند. نتيجهاي كه از ابن وضعيت حاصل ميشود اين است كه معتقدان درك ميكنند زندگي آنها تحت نفوذ خداوند قرار دارد. آنها اعتقاد پيدا ميكنند كه رستگاري آنان وابسته به نفوذ خداوندي است. به اين ترتيب به وسيله دعا، نماز، قرباني يا آداب مذهبي با خداوند ارتباط برقرار مي كنند. در زبان آلماني كلمه مقدسHETLIG از ريشهاي يوناني HOLOS مشتق ميشودكه به معني كامل، و صحيح و سالم است. اين مسئله ثابت ميكند كه انسان با نظر خداوند به او كامل ميشود. به اين ترتيب معتقدان متوجه مي شوند كه هستي نسبي است و پايان آن به قادر مطلق بستگي دارد. تنها خداي قادر است كه به حيات پايان ميدهد و به همين دليل است كه معتقدان به خداوند روي ميآورند. از اين رو آنها حقيقت را به طور روشن درك ميكنند و از طريق درك و احساس، نور الهي را درمييابند.
وي در ادامه افزود: اين جهتگيري حسي در تحقيقات فلسفي و عكسالعملهاي متافيزيكي كه با ماوراء طبيعت سروكار دارد نيز وجود دارد. در حقيقت دانشمندان اسلامي مانند سيد حسين نصر اهميت يك علم مقدس را مطرح كردهاند. از اين كوشش اوليه بخش عملي دين مشتق ميشود كه به صورت مراسم مذهبي يا نماز يا آداب ديگر ظهور مي كند. اين پديدهها به شكلهاي مختلف در اديان بزرگ جهان وجود دارد كه منشاء آن توجه خدواند براي عفو و بخشش يا نزديكي به خداوند است. از اين كوشش نتيجه معكوس ديگري نيز در برخي از اديان به دست آمده كه توجه به بت پرستي است و در همان حال با خدايان تقلبي ديگران ميجنگند. خدايان خود را به حق مي دانند و به خود اجازه ميدهند عليه خدايان ديگران بجنگند و اين نيروي جهت دهندگي به نبرد عليه ديگران تبديل ميشود.
به نظر گراف دومين كوشش در اصل دين توجه به نظم جهاني است. معتقدان اديان خود را جزئي از نظم جهاني به حساب ميآورند. آنها خود را در وسط طبيعتي ميبيند كه در آن نظم هميشگي و دائمي برقرار است. به اين ترتيب با نگاهي كنجكاو به اطراف مينگرند و هيچ چيز از نظرشان پنهان نميشود. خداي آنها نه تنها مسئول كليه رفتارهاي آنهاست بلكه تمام طبيعت و جهان نيز تحت فرمان اوست. اين موضوع احترام و تكريم فوقالعادهاي را نزد كليه انسانها برميانگيزد. در اديان هندي اين موضوع در ايده "دارما" تجلي پيدا مي كند كه همه چيز از طبعيت گرفته تا تفكر بشري را شامل ميشود. در اديان ابراهيمي "نظريه خلقت" اهميت فوقالعادهاي دارد. براي اين كه كل جهان توسط خداوند يكتا و كامل خلق شده است. انسانها از اعماق جهان به وجود آمدهاند و زندگي آنها بر اساس قانوني عمومي پايهريزي شده است. از اين رو اعمال ديني انسانها را دعوت ميكند كه نه تنها به نزديكان بلكه به تمام انسانها احترام بگذارند، زيرا همگي آنها را خداوند به زندگي دعوت كرده است و سرنوشت آنها را ميداند. همه چيز بدون استثناء به خداوند تعلق دارد. از اين گذشته اديان هندي احترام زيادي به طبيعت ميگذارند. نظريه Advaita از اتحاد كامل آنچه كه در جهان است سخن ميگويد.
وي افزود: در نوشتههاي بودائي"سنگ تسان" در قرن 7 اين موضوع به شكل جالب توجهي ذكر شده است. در جهان غرب ما با مسئله احترام به انسانها، اعم از كودكان، بيماران و ضعفاء، فقرا و معلولين برخورد ميكنيم. در همين زمينه فيلسوف بشردوست « ميراندولا» در حدود قرن 15 ميلادي در شهر فلورانس ايتاليا براي اولين بار مفهوم “ عزت بشري ” را مطرح كرد. اين مفهوم همچنين در شرق و نزد فلاسفه قديم بكار رفته است. اما در درون اين جهانبيني تاريخ فرهنگي ، سياسي و اجتماعي غرب شكل گرفت و بالاخره به قانون حقوق بشر منتهي شد. انگيزه معكوسي كه از اين مسئله ناشي ميشود اين است كه جهان و طبيعت در راه اهداف شخصي به كار گرفته شده و خداوند كه خالق هستي است در جهت منافع گروههاي خاص مانند قوم بيت شخصي افراد را تعيين ميكند. هر كس موظف است در آخركار حساب پس بدهد. معتقدان ميدانند كه آنها بايد پاسخگوي مسئوليتهاي خانوادگي ، گروهي و ملي باشند. بدين ترتيب هرگونه فرماني بايد بوسيله وجدان شخصي مورد بررسي قرار گيرد. در روز جزا هركس بايد به تنهائي مسئول اعمال خود باشد. در حقيقت وجدان جايگاهي است كه تمام دادهها را ميگيرد و مرحلهاي براي قضاوت نهائي درباره اعمال انسان است.
هيچ كس نميتواند شخصيت فردي او را از او بگيرد زيرا در آخركار تنها اوست كه بايد جوابگوي اعمالش باشد. و به اين ترتيب شخص ارزش والائي از نظر آزادي فردي خواهد داشت. |
چهارمين مسئله مربوط به توجه به اجتماع يا گروه است كه گراف درباره آن بيان كرد: معتقدان عادت دارند كه براي مسائل به جماعت مراجعه كنند. مسيحيان ميگويند ايمان در اثر گوش كردن به جماعت بوجود ميآيد. مؤذن هر روز جماعت را براي انجام نماز دعوت ميكند كه تمام مسلمانان جهان به يك زبان يعني زبان اسلام در تمام جهان به آن گوش ميدهند. معمولا ايمان تنها بوسيله فرد كشف نميشود، بلكه ايمان در داخل گروه يا خانواده پديد ميآيد. بعدها ايماني كه به آن اعتقاد داريم بوسيله شخص بالغ با كمال آگاهي و آزادي انتخاب ميشود. براي قشر اولِ جهت گيري، به جماعت نياز داريم. به اين ترتيب كليساي مسيحي محلي براي به ثمر رساندن ايمان جماعت مسيحي ميباشد. دعائي كه معمولا نزد بودائيها خوانده ميشود جملهاي است كه هزار بار آن را تكرار ميكنند:“ من به بودا پناه ميبرم از نظريه و از جماعت”. اين توجه اساسي نه تنها اعمال روزانه مذهبي را تحت تاثير قرار ميدهد بلكه اين يك اصل اساسي است كه هيچ كس ايمانش را تنها نميپندارد.در حالي كه اشخاص ميآيند و ميروند اجتماع پايدار است و زمينه تجربه را براي معتقدان فراهم ميكند. كسي كه به جماعت گوش فرا ميدهد به خداوند گوش داده است . روانشناسي جديد نيز همين موضوع را عنوان ميكند . بنا به گفته "موتورانا": انسانها نميتوانند هستي خود را مگر در تماس با ديگران به صورت مكمل برقرار كنند. زبان عمومي كه نقش مهمي در يك دين دارد، در حقيقت براي يافتن شخصيت فردي و مذهبي گروه، نقش واسطه را بازي ميكند. اعمال مذهبي اين نظريه را تائيد ميكند: معتقدان معمولا مراسمها مانند آداب مذهبي، جشنها و عبادات را از تولد تا مرگ به طور دسته جمعي انجام ميدهند. نميتوان بدون زندگي در جمع، زندگي مذهبي كرد. در صورتي كه اجتماع محيط بستهاي را براي دينداري ايجاد كند و يادگيري جايش را به ابزار سلطهجوئي بدهد، اجتماع به فرد امكان لازم را نميدهد بلكه اين فرد است كه بايد خود را تحت سلطه اجتماع بسته قرار دهد. متاسفانه تمام اديان اين تجربه را شناختهاند.
هيچ يك از ما تا به حال نديده است كه مرده اي به دنياي زندگان برگردد. اما پيروان تمام اديان جهان مرگ را به يك شكل درك ميكنند. مرگ در حقيقت براي آنها پايان زندگي نيست بلكه زمان تغبير و گذر است |
زماني كه باد مخالف ميوزد، بعضيها ديوار ميسازند و برخي آسياب بادي. بنابراين يا بايد تصميم بگيريم كه با تفاهم متقابل با هم همه چيز را بسازيم يا اين كه با كنار گذاشتن يكديگر همه چيز را نابود كنيم |
وي همكاري بين اديان را پيشنهاد كرد و گفت: غرب بايد در اين زمينه بسبار فعال باشند، نه اين كه مسائل مهاجران را به مدارا واگذار كنند. يكي از شخصيتهاي آلماني به نام “ گوته” كه از اولين كساني بود كه براي اسلام احترام قائل شد ، تحت تاثير شاعر ايراني حافظ ميگويد: مدارا فقط يك مرحله گذراست و بايد به ارزش تبديل شود . مدارا كردن در مقابل رنجاندن است. بنابراين مدارا كردن با ساير اديان براي حل مسائل آينده كافي نيست و بايد راه درك متقابل را براي آينده كاملا باز كرد.
در سال 1998 رئيس جمهور شما ، آقاي خاتمي در يكي از روزنامههاي آلمان نوشت « دينداري ريشه در روح بشر دارد» وظيفه آموزش ديني اين است كه آنچه در درون كودكان وجود دارد را گسترش دهد و بپروراند. ما امروزه هنوز استادي كه اين مهم را به عهده بگيرد در دسترس نداريم |
درك موارد اختلاف باعث ميشود كه در مورد خود سئوال كنيم و در نتيجه به اجبار اطلاعات خود را كامل تر نمائيم تا بتوانيم به سئوالات پاسخ بدهيم. تفاوتهاي فرهنگي باعث ميشود كه از سطح مسائل به عمق آنها رفته و به جستجو بپردازيم |
پروفسور گراف در پايان تاكيد كرد: من شخصا به عنوان عالم مذهب كاتوليك ميتوانم بگويم توجه من به خداوند و نظام كائنات و وجدان من در برابر اجتماع و بالاخره مسئله مرگ مرا بيشتر به فكر واميدارد تا يك سئوال ديني يا اخلاقي به خصوص، و بالاخره به خاطر همين فعاليتهاي شخصي و فكري است كه احساس ميكنم نزديكي زيادي با معتقدان به اسلام و ساير مذاهب دارم.