پروفسور گراف، استاد آموزش بين فرهنگي در واحد مطالعات فرهنگي و آموزش دانشگاه اوسنابروك، در نشستي كه از سوي موسسه گفت و گوي اديان برگزار شد درباره "روح ايمان به عنوان اصل گفت و گوي اديان" سخنراني كرد.

پيروان اديان معمولا در زمان كودكي از والدين خود مي‌آموزند كه به خداوند احترام بگذارند و غالبا خدا را در تمام طول زندگي خود جستجو مي‌كنند. به اين ترتيب، سرآغاز زندگي مذهبي، يك شروع ساده نيست، بلكه سرچشمه وجودي دين را تشكيل مي‌دهد

به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه خبرگزاري "مهر"،  پروفسور گراف با اعلام اين مطلب كه توانايي اديان، وابسته به زندگي ديني پيروان و معتقدان است گفت: پيروان اديان معمولا در زمان كودكي از والدين خود مي‌آموزند كه به خداوند احترام بگذارند و غالبا خدا را در تمام طول زندگي خود جستجو مي‌كنند. به اين ترتيب، سرآغاز زندگي مذهبي، يك شروع ساده نيست، بلكه سرچشمه وجودي دين را تشكيل مي‌دهد.
وي تمايل و توجه فرد به دين را راهگشاي انسان براي برتر و افضل شدن خواند و افزود: تاريخ اديان نيز به همين صورت است و بعد از دوراني بسيار پربار و بعد از اين كه نسل هاي متوالي پايه و اساس تاريخ دين را بنيان مي‌گذارند، حكماي علوم الهي، قانوندانان يا اخلاقيون به آن شكل و سياق مي‌دهند. شيوه من براي شروع كار اين است. همان گونه كه معتقدان، اديان را تشكيل مي‌دهند، عده زيادي نيز براي تكميل گفت و گوي اديان دست به كار مي‌شوند. اهميت گفت و گوي اديان با شركت تعداد زيادي از معتقدان اديان مختلف فراگير مي‌شود. اگر گفت و گوي اديان باعث زير سئوال رفتن اعتقادات ديني آنها شود پيروان اديان وارد گفت و گو نخواهند شد. در نتيجه من در تفكر و انديشه مذهبي دو مسئله را مورد توجه قرار خواهم داد: مسئله اول پيروان اديان مختلف را با هم متحد مي‌كند ، در حالي كه مسئله دوم باعث تمايز گروههاي ديني از يكديگر مي‌شود. اولي عبارتست از روح ايمان كه الهام بخش زندگي مذهبي شخص است و دومي از نظريه و اخلاق، كه بر حسب اعمال مذهبي وسعت پيدا مي‌كند وگسترش مي‌يابد. جايگاه مسئله اول ـ يعني روح ايمان ـ قبل از مسئله دوم ـ يعني دانش و شناخت ديني ـ است.

پروفسور گراف در ادامه سخنراني سئوال خود را اين گونه مطرح كرد: در حالي كه هنوز ايمان از نظر علمي پيشرفتي نكرده است آيا در ايمان ذاتي، عاملي براي زنده نگاه داشتن ايمان وجود دارد؟ روح ايمان پلي براي گردهمايي و ايجاد و درك متقابل بين اديان مختلف است. در ابتداي زندگي مذهبي روح ايمان در شخص آرامشي به وجود مي‌آورد كه اين مسئله اهميت زيادي براي گروههاي مذهبي مختلف دارد. در اين چارچوب من سعي مي‌كنم با توجه به نقشه ديني اروپا كه در اين ده ‌سال تغييرات زيادي كرده است جوابي آموزشي بدهم.

استاد دانشگاه اسنابروك تصريح كرد: در حال حاضر همزيستي جديدي بين اديان مختلف در اروپاي غربي به وجود آمده است. امروزه بزرگترين اقليت مذهبي اروپا يعني مسلمانان سه ميليون و 174 هزار نفر است كه 20 درصد آن را شيعيان تشكيل مي‌دهند. نه اكثريت مسيحيان، نه غير مذهبي‌ها و نه اقليت مسلمانان براي اين وضعيت جديد آماده نيستند،  بنابراين اكنون زمان آن فرا رسيده كه اين موقعيت فرهنگي را مورد بررسي قرار دهيم و بدون اين كه هر يك راهي جداگانه انتخاب كنيم و با كنار گذاشتن يكديگر به بن ‌بست برسيم راهي براي درك متقابل پيدا كنيم. پس بايد موارد اختلاف را به طور روشن بررسي كنيم و پايه و اساس مشتركي را بنا كنيم كه مبتني بر احترام متقابل باشد. كشورهاي اروپاي براي به دست آوردن جواب هاي محكم و علمي در مورد سئوالات پيچيده نيازمند همكاران علمي كشورهايي هستند كه اين اقليت‌هاي ديني را در اروپا دارند.

روح ايمان عميقاً الهام بخش انسان معتقد است. اين روح ايمان است كه ريشه زندگي ديني شخص را آبياري مي‌كند و باعث تناور شدن درختي مي‌گردد كه مي‌توان شاخه دين فردي را روي آن قلمه زد

وي با تقدم قرار دادن روح ايمان به عنوان ادراك مذهبي  گفت: روح ايمان عميقاً الهام بخش انسان معتقد است. اين روح ايمان است كه ريشه زندگي ديني شخص را آبياري مي‌كند و باعث تناور شدن درختي مي‌گردد كه مي‌توان شاخه دين فردي را روي آن قلمه زد. كودكان روح ايمان را در خانواده ياد مي گيرند و تأثير خواست دروني در اين زمينه بيش از شناخت اكتسابي است. الهام بخش يك جوان براي نزديكي او به دين خانوادگي روح ايمان است و افرادي كه خارج از سرزمين خود زندگي مي‌كنند سعي دارند همين روح ايمان را به فرزندانشان بشناسانند. روح ايمان كه من آن را "معنويت دروني" مي‌دانم، تنها در شروع زندگي ديني تأثيرگذار نيست، بلكه روح ايمان اوليه باعث تكامل تمام مراحل بعدي از جمله: اعمال ديني، مطالعه نظريه‌ها، مطالعه كتابهاي مقدس و فعاليت‌هاي ديني مي‌شود. روح ايمان به عنوان معنويت دروني شامل اولين مرحله ادراك يعني توجه و درك يك دين و سپس شناخت فردي است. لذا نتيجه مي‌گيريم كه روح ايمان به عنوان يك اصل نه تنها منشاء، بلكه روح زندگي ديني را تشكيل مي دهد و قبل از به وجود آمدن عقايد ديني در فرد وجود دارد. بنابراين با در دست داشتن ايمان، و انگيزه ديني پيروان اديان مختلف پايه قابل قبولي براي گفت و گوي اديان و گردهم‌آيي در دست خواهند داشت.

 روح ايمان نوعي آگاهي و درك در انسان ايجاد مي كند كه مانند يك چرخ، فعاليت‌هاي روزانه شخص حول محور آن مي‌چرخد. روح ايماني كه در نهاد انسان است به صورت يك اصل غيرقابل انكار قوه درك را جهت مي‌دهد و پاسخگوي انتظارات و معتقدان است

به نظر پروفسور گراف روح ايمان به عنوان اصل اوليه ارشاد دروني است چرا كه روح ايمان از طريق يادگيري به وجود نمي‌آيد بلكه موضوعي قابل درك و انگيزه‌اي و راهنمايي تحقيقات و جستجوي كسي است كه به دنبال درك و فهميدن است . كار روح ايمان اين است كه مفاهيم قابل درك را جمع ‌آوري كرده و راه را به ما نشان مي‌دهد. در نتيجه روح ايمان توجه عميقي به درك مسائل دارد، انتظارات شخص را رهبري مي‌كند و راهنماي لازم در زندگي ديني شخص را  ارائه مي‌كند. همچنين روح ايمان نوعي آگاهي و درك در انسان ايجاد مي كند كه مانند يك چرخ، فعاليت‌هاي روزانه شخص حول محور آن مي‌چرخد. روح ايماني كه در نهاد انسان است به صورت يك اصل غيرقابل انكار قوه درك را جهت مي‌دهد و پاسخگوي انتظارات و معتقدان است. در اديان بزرگ جهان مانند بودا، هندوئيسم، يهوديان، مسيحيان و مسلمانان، پنج عامل سازنده روح ايمان هستند كه در تمامي اديان بزرگ جهان به طرز مشابهي وجود دارند و به اين ترتيب، معتقدان اديان مختلف داراي يك نقطه اشتراك مي‌باشند.

وي درباره دوگانگي به عنوان عوامل اصل جهت ‌دهندگي برموضوع گفت وگوي اديان گفت: عوامل جهت دهنده دروني در تماس با اشخاص ديگر كه سئوالات ديني را با آغوش باز استقبال مي‌كنند، گسترش مي‌يابند. عوامل جهت دهنده برحسب پاسخ اطرافيان يا به طرف پيشرفت فردي گام برمي‌دارند يا به دنبال منافع جمعي مي‌روند در نتيجه عوامل جهت دهنده نهادي به دو شكل نمايان مي شوند: 1-  در جهت مثبت : كه توجه را به سمت واقعيات ديني معطوف مي‌كنند؛ 2- در جهت منفي: كه واقعيات ديني را در راه جلب منافع گروه يا دسته‌هاي سياسي به كار مي‌گيرند. عوامل جهت دهنده نهادي در صورتي كه براي سوءاستفاده و اعمال نفوذ بر ديگران مورد استفاده قرار گيرد، مي‌تواند علت درگيري ‌هاي ديني ميان چند نسل باشد.

در ادياني چون بودا، يهود، مسيحيت و اسلام هميشه مهاجرت وجود داشته است. اصطلاحات مهم « تائو» نزد آسيائي‌ها ،« ويا» (Via) نزد مسيحيان و « طريقت » نزد مسلمانان نشان دهنده اين سنت است. سفر براي مهاجرت و ترك سرزمين مادري براي رفتن به محلي بيگانه تجربه بسيار مهمي در اديان بزرگ جهان است

به نظر پروفسور گراف اديان در مسير خود با يكديگر تلاقي مي‌كنند و اين عمل به وسيله مؤمنين در حال مهاجرت و رهروان صورت مي‌گيرد. سياست طرد اقليت‌ها، در كنار سياست تبادل اخبار به وسيله شبكه‌هاي الكترونيكي اين امكان را به پيروان اديان مختلف مي‌دهد كه بيش از پيش با يكديگر تماس بگيرند و از هم اطلاعات و اخبار كسب نمايند. تماس روزانه بين اديان مختلف در شهرهاي بزرگ اروپا به علت همسايگي آنها كاملا طبيعي است اما برعكس، اين حالت طبيعي و جديد، براي جوامع اقليت‌ها نو و تازه است و يك سلسله سئوالات جديد را به وجود مي‌آورد كه تا كنون پاسخ قانع كننده‌اي براي آنها پيدا نشده است. بسياري از اقليت‌هاي مذهبي در پي يك سلسله وقايع غير مذهبي و به دلايل سياسي و اقتصادي به اروپا آمده‌اند . از طرف ديگر، در ادياني چون بودا، يهود، مسيحيت و اسلام هميشه مهاجرت وجود داشته است. اصطلاحات مهم « تائو» نزد آسيائي‌ها ،« ويا» (Via) نزد مسيحيان و « طريقت » نزد مسلمانان نشان دهنده اين سنت است. سفر براي مهاجرت و ترك سرزمين مادري براي رفتن به محلي بيگانه تجربه بسيار مهمي در اديان بزرگ جهان است. مسيحيان قبل از عنوان “ مسيحي” به « پيرو طريقت » معروف بودند و كلمه يوناني « راه » در انجيل مرتباً بكار رفته است. معرفي دين به عنوان “ راه زندگي ” روش بسياري از اديان است. به اين ترتيب معتقدان به اديان مختلف جهان در دنياي مهاجرتي امروز دور هم جمع مي‌شوند و راه مشترك، آنها را به ملاقاتهاي بين اديان دعوت مي‌كند. به خصوص در مورد اقليت‌هاي پراكنده ‌اي كه وظيفه دارند بين اطرفيان بيگانه خود راه جديدي پيدا كنند. گروههاي مختلف فقط با توافق يكديگر مي توانند زندگي موفقي داشته باشند و از طرف ديگر از راههاي كاملا متفاوت به هدف‌هاي مشتركي برسند. به اين ترتيب معتقدان در مسير طريقت داراي اهداف متعالي و متشابهي هستند و بر اساس احترام متقابل رفتار مي‌كنند. برحسب دستور پيامبر اكرم (ص) هر مؤمن بايد به جاي رقابت با عقايد ديگران حداكثر سعي خود را براي پيشرفت انجام دهد .

در تمام اديان سنت هاي عرفاني مهمي وجود دارد كه نقش عظمت خداوند را نمايان مي‌كند. وضعيت عرفاني پيروان اديان مختلف را در كنار هم قرار مي‌دهد و تحكيم و احترام متقابل بين اديان را به وجود مي‌آورد

وي با تاكيد بر اين كه خدا بالاتر از هر نظريه اي است گفت: به عنوان مثال جمله زير نشانگر دين ‌شناسي مسيحيت در قرون وسطي مي ‌باشد: خدا از هر چه كه درباره او مي‌توان گفت برتر است.  تمام اديان كه از ريشه ابراهيم پيامبر مي‌باشند اين تعريف را حفظ كرده‌اند. خدا بالاتر از هر نظريه بشري است. او بزرگتر از هر تخيلي است كه انسان مي‌تواند داشته باشد. اين طرز فكر كه در اديان مختلف مشترك است مي تواند فضاي باز و بزرگي براي گفت وگوي بين اديان فراهم نمايد لذا بهتر است از ادياني كه از ريشه ابراهيم پيامبر مي‌باشند دعوت شود كه با يكديگر ملاقات كنند و در مورد عظمت بي‌انتهاي خداوند گفت و گو كنند. در تمام اديان سنت هاي عرفاني مهمي وجود دارد كه نقش عظمت خداوند را نمايان مي‌كند. من سه مورد از آنها را كه داراي ريشه‌هاي متفاوت هستند انتخاب كرده‌ام. يك عالم مسيحي دين به نام “ اَرپاگيتا ” مي‌نويسد: بسيار عجيب است هر قدر علم دين به خدا نزديك تر مي‌شود بيشتر سكوت مي‌كند و كمتر سخن مي‌گويد. به ياد مي‌آورم حلاج مي گويد: حقيقت در دستهاي كسي مانند برف آب مي‌شود كه روح او در دستان حقيقت ذوب مي شود. "چاسيديم" نيز مي‌گويد: اگر من به علم خود ببالم و تكبر كنم مي‌دانم كه هيچ دانشي ندارم و هيچ قدمي در راه خدمت به خدا برنداشته‌ام. در حقيقت معتقدان در مركز دين و روي مفهوم خداوند با هم اشتراك دارند و او را به عنوان غير قابل وصف مي‌شناسند. اين تجربه به آنها مي‌آموزد كه با پافشاري بيشتر و عميق ‌تر در جستجوي قادر مطلق باشند. معتقداني كه چنين كاري را انجام مي‌دهند غالباً از تجربه ديني بالايي برخوردار هستند. به اين ترتيب نه تنها احترام بي حدي براي خداوند قائلند بلكه براي معتقدان اديان ديگر نيز احترام قائل خواهند بود، در نتيجه، وضعيت عرفاني پيروان اديان مختلف را در كنار هم قرار مي‌دهد و تحكيم و احترام متقابل بين اديان را به وجود مي‌آورد.

گراف تصريح كرد: اصل  جهت دهندگي  مسير خود را از پنج عامل به دست مي‌آورد. اين عوامل مي‌توانند دست به دست هم دهند و ايجاد استحكام كنند يا برعكس، اثر يكديگر را خنثي كنند كه در اين مورد جهت‌ گيري ديني از مسير خود منحرف مي‌شود و به بيراهه مي‌رود و يا در راه منافع شخص يا افراد ديگر گام برمي‌دارد. در ادامه  به شرح پنج عامل اصل  جهت دهندگي اوليه مي‌پردازم .  اولين كوشش اصلي اديان توجه به مقام الهي است. اين توجه با نظر به عالم بالا همراه است و ما را به تكريم خداوند دعوت مي‌كند. توجه به خدا باعث ارتقاء درجه انسان مي‌شود. از طرف ديگر توجه به اين موضوع اين سئوال را برمي‌انگيزد كه آيا حقيقتي در پشت اين احساس وجود دارد؟ آيا حقيقت ديگري نيز پشت سر اين مسئله هست؟ آيا متافيزيكي در پشت اين طبيعت فيزيكي وجود دارد؟ اين تلاش براي ادراك، كليه معتقدان اديان را به دور هم جمع مي‌كند و در حقبقت منشاء تفكر ديني را به عنوان اولين لايه يا قشر اوليه مطرح مي‌كند. نتيجه‌اي كه از ابن وضعيت حاصل مي‌شود اين است كه معتقدان درك مي‌كنند زندگي آنها تحت نفوذ خداوند قرار دارد. آنها اعتقاد پيدا مي‌كنند كه رستگاري آنان وابسته به نفوذ خداوندي است. به اين ترتيب به وسيله دعا، نماز، قرباني يا آداب مذهبي با خداوند ارتباط برقرار مي كنند. در زبان آلماني كلمه مقدسHETLIG از ريشه‌اي يوناني HOLOS مشتق مي‌شودكه به معني كامل، و صحيح و سالم است. اين مسئله ثابت مي‌كند كه انسان با نظر خداوند به او كامل مي‌شود. به اين ترتيب معتقدان متوجه مي شوند كه هستي نسبي است و پايان آن به قادر مطلق بستگي دارد. تنها خداي قادر است كه به حيات پايان مي‌دهد و به همين دليل است كه معتقدان به خداوند روي مي‌آورند. از اين رو آنها حقيقت را به طور روشن درك مي‌كنند و از طريق درك و احساس، نور الهي را درمي‌يابند.

وي در ادامه افزود: اين جهت‌گيري حسي در تحقيقات فلسفي و عكس‌العمل‌هاي متافيزيكي كه با ماوراء طبيعت سروكار دارد نيز وجود دارد. در حقيقت دانشمندان اسلامي مانند سيد حسين نصر اهميت يك علم مقدس را مطرح كرده‌اند. از اين كوشش اوليه بخش عملي دين مشتق مي‌شود كه به صورت مراسم مذهبي يا نماز يا آداب ديگر ظهور مي كند. اين پديده‌ها به شكل‌هاي مختلف در اديان بزرگ جهان وجود دارد كه منشاء آن توجه خدواند براي عفو و بخشش يا نزديكي به خداوند است. از اين كوشش نتيجه معكوس ديگري نيز در برخي از اديان به دست آمده كه توجه به بت ‌پرستي است و در همان حال با خدايان تقلبي ديگران مي‌جنگند. خدايان خود را به حق مي دانند و به خود اجازه مي‌دهند عليه خدايان ديگران بجنگند و اين نيروي جهت دهندگي به نبرد عليه ديگران تبديل مي‌شود.

 به نظر گراف دومين كوشش در اصل دين توجه به نظم جهاني است. معتقدان اديان خود را جزئي از نظم جهاني به حساب مي‌آورند. آنها خود را در وسط طبيعتي مي‌بيند كه در آن نظم هميشگي و دائمي برقرار است. به اين ترتيب با نگاهي كنجكاو به اطراف مي‌نگرند و هيچ چيز از نظرشان پنهان نمي‌شود. خداي آنها نه تنها مسئول كليه رفتارهاي آنهاست بلكه تمام طبيعت و جهان نيز تحت فرمان اوست.  اين موضوع احترام و تكريم فوق‌العاده‌اي را نزد كليه انسانها برمي‌انگيزد. در اديان هندي اين موضوع در ايده "دارما" تجلي پيدا مي كند كه همه چيز از طبعيت گرفته تا تفكر بشري را شامل مي‌شود. در اديان ابراهيمي "نظريه خلقت" اهميت فوق‌العاده‌اي دارد. براي اين كه كل جهان توسط خداوند يكتا و كامل خلق شده است. انسانها از اعماق جهان به وجود آمده‌اند و زندگي آنها بر اساس قانوني عمومي پايه‌ريزي شده است. از اين رو اعمال ديني انسانها را دعوت مي‌كند كه نه تنها به نزديكان بلكه به تمام انسانها احترام بگذارند، زيرا همگي آنها را خداوند به زندگي دعوت كرده است و سرنوشت آنها را مي‌داند. همه چيز بدون استثناء به خداوند تعلق دارد. از اين گذشته اديان هندي احترام زيادي به طبيعت مي‌گذارند. نظريه Advaita از اتحاد كامل آنچه كه در جهان است سخن مي‌گويد.

وي افزود: در نوشته‌هاي بودائي"سنگ تسان" در قرن 7 اين موضوع به شكل جالب توجهي ذكر شده است. در جهان غرب ما با مسئله‌ احترام به انسان‌ها، اعم از كودكان، بيماران و ضعفاء، فقرا و معلولين برخورد مي‌كنيم. در همين زمينه فيلسوف بشردوست « ميراندولا» در حدود قرن 15 ميلادي در شهر فلورانس ايتاليا براي اولين بار مفهوم “ عزت بشري ” را مطرح كرد. اين مفهوم همچنين در شرق و نزد فلاسفه قديم بكار رفته است. اما در درون اين جهان‌بيني تاريخ فرهنگي ، سياسي و اجتماعي غرب شكل گرفت و بالاخره به قانون حقوق بشر منتهي شد. انگيزه معكوسي كه از اين مسئله ناشي مي‌شود اين است كه جهان و طبيعت در راه اهداف شخصي به كار گرفته شده و خداوند كه خالق هستي است در جهت منافع گروههاي خاص مانند  قوم بيت شخصي افراد را تعيين مي‌كند. هر كس موظف است در آخركار حساب پس بدهد. معتقدان مي‌دانند كه آنها بايد پاسخگوي مسئوليت‌هاي خانوادگي ، گروهي و ملي باشند. بدين ترتيب هرگونه فرماني بايد بوسيله وجدان شخصي مورد بررسي قرار گيرد. در روز جزا هركس بايد به تنهائي مسئول اعمال خود باشد. در حقيقت وجدان جايگاهي است كه تمام داده‌ها را مي‌گيرد و مرحله‌اي براي قضاوت نهائي درباره اعمال انسان است.

هيچ كس نمي‌تواند شخصيت فردي او را از او بگيرد زيرا در آخركار تنها اوست كه بايد جوابگوي اعمالش باشد. و به اين ترتيب شخص ارزش والائي از نظر آزادي فردي خواهد داشت.

پروفسور گراف به نقل از آيه قرآن “ ما از رگ گردن به او نزديكتريم” گفت: از اين موضوع يك نوع عبادت كه با وجدان شخص سروكار دارد مشتق مي‌گردد. هيچ كس نمي‌تواند شخصيت فردي او را از او بگيرد زيرا در آخركار تنها اوست كه بايد جوابگوي اعمالش باشد. و به اين ترتيب شخص ارزش والائي از نظر آزادي فردي خواهد داشت. هيچ كس نمي‌تواند شخصيت او و حق تصميم در مورد مسائل ديني را از او بگيرد. انگيزه‌ هاي مخالف مي‌توانند اين جهش اوليه را در جهت معكوس بچرخانند: هميشه در ميان اديان امكان آرام كردن وجدان به وسيله انجام فرايض ديني يا خريد آنها نزد علماي دين وجود داشته است. علماي دين دائماً در خطر تجارت وجدان معتقدان قرار مي‌گرفتند.در اين مورد مسئوليت فردي جاي خود را به فعاليتي مي‌داد كه شخص ديگري ارزش آن را تعيين و قبمت آن را معلوم مي‌كرد.

چهارمين مسئله مربوط به توجه به اجتماع يا گروه است كه گراف درباره آن بيان كرد: معتقدان عادت دارند كه براي مسائل به جماعت مراجعه كنند. مسيحيان مي‌گويند ايمان در اثر گوش كردن به جماعت بوجود مي‌آيد. مؤذن هر روز جماعت را براي انجام نماز دعوت مي‌كند كه تمام مسلمانان جهان به يك زبان يعني زبان اسلام در تمام جهان به آن گوش مي‌دهند. معمولا ايمان تنها بوسيله فرد كشف نمي‌شود، بلكه ايمان در داخل گروه يا خانواده پديد مي‌آيد. بعدها ايماني كه به آن اعتقاد داريم بوسيله شخص بالغ با كمال آگاهي و آزادي انتخاب مي‌شود. براي قشر اولِ جهت گيري، به جماعت نياز داريم. به اين ترتيب كليساي مسيحي محلي براي به ثمر رساندن ايمان جماعت مسيحي مي‌باشد. دعائي كه معمولا نزد بودائيها خوانده مي‌شود جمله‌اي است كه هزار بار آن را تكرار مي‌كنند:“ من به بودا پناه مي‌برم از نظريه و از جماعت”. اين توجه اساسي نه تنها اعمال روزانه مذهبي را تحت تاثير قرار مي‌دهد بلكه اين يك اصل اساسي است كه هيچ كس ايمانش را تنها نمي‌پندارد.در حالي كه اشخاص مي‌آيند و مي‌روند اجتماع پايدار است و زمينه تجربه را براي معتقدان فراهم مي‌كند. كسي كه به جماعت گوش فرا مي‌دهد به خداوند گوش داده است . روانشناسي جديد نيز همين موضوع را عنوان مي‌كند . بنا به گفته "موتورانا": انسانها نمي‌توانند هستي خود را مگر در تماس با ديگران به صورت مكمل برقرار كنند. زبان عمومي كه نقش مهمي در يك دين دارد، در حقيقت براي يافتن شخصيت فردي و مذهبي گروه، نقش واسطه را بازي مي‌كند. اعمال مذهبي اين نظريه را تائيد مي‌كند: معتقدان معمولا مراسم‌ها مانند آداب مذهبي، جشن‌ها و عبادات را از تولد تا مرگ به طور دسته جمعي انجام مي‌دهند. نمي‌توان بدون زندگي در جمع، زندگي مذهبي كرد. در صورتي كه اجتماع محيط بسته‌اي را براي دينداري ايجاد كند و يادگيري جايش را به ابزار سلطه‌جوئي بدهد، اجتماع به فرد امكان لازم را نمي‌دهد بلكه اين فرد است كه بايد خود را تحت سلطه اجتماع بسته قرار دهد. متاسفانه تمام اديان اين تجربه را شناخته‌اند.

هيچ يك از ما تا به حال نديده است كه مرده‌ اي به دنياي زندگان برگردد. اما پيروان تمام اديان جهان مرگ را به يك شكل درك مي‌كنند. مرگ در حقيقت براي آنها پايان زندگي نيست بلكه زمان تغبير و گذر است

به نظر پروفسور گراف پنجمين كوشش در مورد اصل دين، توجه به مرگ است. هيچ يك از ما تا به حال نديده است كه مرده‌ اي به دنياي زندگان برگردد. اما پيروان تمام اديان جهان مرگ را به يك شكل درك مي‌كنند. مرگ در حقيقت براي آنها پايان زندگي نيست بلكه زمان تغبير و گذر است. انسان به وسيله مرگ از حالتي به حالت ديگر تبديل مي‌شود. هزاران نفر از معتقدان، با مرگ مثل ادامه حيات برخورد مي‌كنند. اين مسئله آنها را در تمام مدت عمر مشغول مي‌كند. برخي از مسيحيان زندگي را دوره‌اي مي‌دانستند كه در آن انسان براي “ خوب بودن” آماده مي‌شود. اديان به مرگ ارزشي مي‌دهند كه انگار براي زندگي آينده شخص تصميم مي‌گيرد. بنابراين لازم است كه در تمام دوران زندگي به اين مسئله فكر كنيم، زيرا در اينجا دين در مقابل موضوعي مهم قرار دارد. دين در واقع اين اميد را به فرد مي‌دهد كه مرگ به زندگي جاويدان و ابدي تبديل خواهد شد. در اعمال ديني تمام اديان توجه به مرگ هميشه حضور دارد، به خصوص نزد مسيحيان كه علامت صليب را روي سينه مي‌كشند، چون اين كار انسان را ياد مرگ مي‌اندازد. بودائيان و هندوان نيز چنين قول و شانسي را به پيروان خود مي‌دهند. هيچ كس بدون كمك دين و خداوند رحيم براي رسيدن به بهشت يا « نيروانا» (زندگي مجدد) موفق نمي‌شود. اين مسئله در ضمن مي‌تواند اثرات معكوسي از قبيل ترس از عذاب آخرت را توليد كند، بدون اين كه شخص به رحمت خداوند اميدوار باشد.

 زماني كه باد مخالف مي‌وزد، بعضي‌ها ديوار مي‌سازند و برخي آسياب بادي. بنابراين يا بايد تصميم بگيريم كه با تفاهم متقابل با هم همه چيز را بسازيم يا اين كه با كنار گذاشتن يكديگر همه چيز را نابود كنيم

استاد دانشگاه اسنابروك تاكيد كرد: در بحث بين اديان، مي‌توان همه چيز را با هم ساخت يا همه چيز را خراب كرد. اكنون بايد در مورد موضوع بين اديان وارد عمل شويم. در جهان امروز بايد هرچه زودتر عمل كرد. يك امكان با دو راه وجود دارد كه قابل برگشت نيز نمي‌باشد: يا با هم همسايگي بين اديان را به شكل مثبت پايه ‌ريزي مي‌كنيم و يا آن را با هم نابود مي‌نمائيم. راه سومي وجود ندارد. اگر كاري نكنيم و با سكوت منتظر باشيم كه چه پيش مي آيد وضعيت را وخيم‌ تر و همكاري را منتفي خواهيم كرد. چيني‌ها مسئله را اين چنين تشريح مي‌كنند: زماني كه باد مخالف مي‌وزد، بعضي‌ها ديوار مي‌سازند و برخي آسياب بادي. بنابراين يا بايد تصميم بگيريم كه با تفاهم متقابل با هم همه چيز را بسازيم يا اين كه با كنار گذاشتن يكديگر همه چيز را نابود كنيم. يك روز بالاخره تمام ديوارها فرو خواهند ريخت؛ مانند” ديوار برلين” كه محكم‌ترين ديوار جهان بود. بنابراين وظيفه كنوني اين است كه از باد مخالف استفاده كنيم و آن را به منشاء پر انرژي نويني تبديل نمائيم. هيچ گروهي، خواه اقليت و خواه اكثريت، نمي‌تواند در آينده به تنهايي هويت خود را بازيابد، درصورتي كه در اطاق دربسته قرار داشته باشد. اقليت مذهبي مسلمانان در آلمان نمي‌تواند جا و نقش خود را در جامعه آلمان بدون تماس مستقيم با اكثريت مردم به دست آورند. از آن گذشته اقليت شيعيان نمي‌تواند راه و روش زندگي خود را در آلمان دنبال كند مگر اين كه منابع فرهنگي و مذهبي خويش را در دسترس داشته باشند. رئيس جمهور كشور شما ، آقاي خاتمي مطالعه مباحث سنتي را از يك طرف و لزوم مطالعه تمدن امروز را در جهاني نو از طرف ديگر مورد تاكيد قرار داده‌اند. براي حل مشكلات اخير اقليت‌هاي مذهبي ضرورت دارد با علما و متخصصين كشورهائي كه اين اقليت ‌ها از آنجا مي‌آيند همكاري كنيم.

وي همكاري بين اديان را  پيشنهاد كرد و گفت: غرب بايد در اين زمينه بسبار فعال باشند، نه اين كه مسائل مهاجران را به مدارا واگذار كنند.  يكي از شخصيت‌هاي آلماني به نام “ گوته” كه از اولين كساني بود كه براي اسلام احترام قائل شد ، تحت تاثير شاعر ايراني حافظ مي‌گويد: مدارا فقط يك مرحله گذراست و بايد به ارزش تبديل شود . مدارا كردن در مقابل رنجاندن است. بنابراين مدارا كردن با ساير اديان براي حل مسائل آينده كافي نيست و بايد راه درك متقابل را براي آينده كاملا باز كرد.

در سال 1998 رئيس جمهور شما ، آقاي خاتمي در يكي از روزنامه‌هاي آلمان نوشت « دينداري ريشه در روح بشر دارد» وظيفه آموزش ديني اين است كه آنچه در درون كودكان وجود دارد را گسترش دهد و بپروراند. ما امروزه هنوز استادي كه اين مهم را به عهده بگيرد در دسترس نداريم

پروفسور گراف جهت گيري دروني و پايه‌اي جوانان معتقد راهگشاي تصميم براي زندگي آنها دانست و گفت: جهت گيري اوليه و پايه اي نقش تعيين كننده ‌اي در زمينه تعليم دارد، يا براي باز كردن چشم جوانان براي نزديك شدن به خداست يا براي اين كه آنها در جهت منافع سياسي يا گروهي به كار گرفته شوند. بسياري از درگيري‌هاي بين فرهنگ ها به علت جهت دادن غلط به اصول پايه‌اي جوانان معتقد است. در صورت انتخاب راه منفي اين جهت‌گيري‌ها، جوانان در خدمت دستگاههاي سياسي قرار مي‌گيرند. در صورت انتخاب راه مثبت جوانان در راه احترام متقابل قدم برمي‌دارند كه به نتيجه مشابهي ختم مي‌شود. در يك جامعه مختلط، فرزندان گروههاي مختلف با هم بزرگ مي‌شوند و در تماس روزمره هستند. آنها با هم به مدرسه مي روند و در زمان جهت‌گيري اوليه با هم آموزش مي‌بينند و از اينجاست كه كودكان مي‌توانند آموزش مثبت جهت ‌گيري اوليه را به دست آورند. به جاي اين كه جهت آنها را به نفع گروهها تغيير دهند، بايد به آنها اميد زندگي بدهند تا در صلح و صفا زندگي كنند. اين مرحله از آموزش قبل از مرحله نظريه ايمان قرار دارد و به جوانان مي‌آموزد كه اولين مرحله توجه به عالم روحاني است. به اين ترتيب مي‌توانيم چشم‌هاي كودكان را به روي روح ايمان باز كنيم و در عين حال به اختلافات ديني نيز احترام بگذاريم. در سال 1998 رئيس جمهور شما آقاي خاتمي در يكي از روزنامه‌هاي آلمان نوشت « دينداري ريشه در روح بشر دارد» وظيفه آموزش ديني اين است كه آنچه در درون كودكان وجود دارد را گسترش دهد و بپروراند. ما امروزه هنوز استادي كه اين مهم را به عهده بگيرد در دسترس نداريم. بنابراين در اين مورد همكاري علمي با علماي ايراني ضروري است تا مطالعاتي در اين زمينه صورت گيرد و پايه جديدي براي تعليمات ديني در مدارس آلمان ايجاد شود.

 درك موارد اختلاف باعث مي‌شود كه در مورد خود سئوال كنيم و در نتيجه به اجبار اطلاعات خود را كامل ‌تر نمائيم تا بتوانيم به سئوالات پاسخ بدهيم. تفاوت‌هاي فرهنگي باعث مي‌شود كه از سطح مسائل به عمق آنها رفته و به جستجو بپردازيم

وي همچنين درك اختلافات فرهنگي را باعث بهتر فهميدن سنت ها‌ دانست و گفت: اين موضوع انسان را بيراهه نمي‌كشد بلكه شناخت ما را عميق ‌تر مي‌كند، مانند مطالعه يك زبان خارجي كه باعث فراگيري بهتر ساختار زبان مادري مي‌شود. درك موارد اختلاف باعث مي‌شود كه در مورد خود سئوال كنيم و در نتيجه به اجبار اطلاعات خود را كامل ‌تر نمائيم تا بتوانيم به سئوالات پاسخ بدهيم. تفاوت‌هاي فرهنگي باعث مي‌شود كه از سطح مسائل به عمق آنها رفته و به جستجو بپردازيم. تمايز نظريه ايمان كه بعدها دين را تشريح مي‌كند از يك طرف و جهت‌گيري داخلي اوليه ايمان از طرف ديگر راه تشخيص مراحل عقلي را به طور كامل به ما نشان مي‌دهد.

پروفسور گراف در پايان تاكيد كرد: من شخصا به عنوان عالم مذهب كاتوليك مي‌توانم بگويم توجه من به خداوند و نظام كائنات و وجدان من در برابر اجتماع و بالاخره مسئله مرگ مرا بيشتر به فكر وامي‌دارد تا يك سئوال ديني يا اخلاقي به خصوص، و بالاخره به خاطر همين فعاليت‌هاي شخصي و فكري است كه احساس مي‌كنم نزديكي زيادي با معتقدان به اسلام و ساير مذاهب دارم.