به گزارش خبرنگار مهر، هنوز کارون کم آب بر خود می بالد که روزی جای پای فرشتگان را بر پهنای بیکرانش احساس کرده است ولی چگونه می توان باور کرد پس از گذشت 20 سال از جنگ تحمیلی هنوز دیوارهای خرمشهر تاولهای کهنه جنگ را به همراه داشته باشد.
تنها ساعتی قدم زدن در خرمشهر احساس حضور در روزهای مقاومت را تداعی می کند و این احساس از خیابانها، معابر، خانه ها و نخلهای سوخته ای است که هنوز چشم هر بیننده ای را به خود جلب می کند. گویی که خرمشهر در سال 59 باقی مانده است.
چگونه می توان بی تفاوت بود به زندگی مردمانی که بی ریا و تزویر برای دفاع از کشورشان ایثار کردند و امروز بی هیچ منت و خواهشی به زندگی خود ادامه می دهند.
به راستی که خرمشهر با تمام محرومیتهایش در پشت پارچه نوشته های تبریک حماسه 3 خرداد و هفته دفاع مقدس پنهان شده است. پارچه هایی که نمی گذارند چهره دیگر شهر نمایان شود. آن زیبا سرزمینی که زندگی در آن رونق داشت امروز در لایه ای از فراموشی پنهان شده که می توان با لحظه ای قدم زدن در کوچه و بازار و محله های شهر به آن پی برد.
چقدر سنگین است برای ما پایتخت نشینان که بدانیم هنوز خرمشهر سرافراز از آب شیرین بی بهره مانده است و آب به قیمت دبه ای 200 تومان معامله می شود. شوری آب باعث شده تا مردم برای تامین آب شیرین زندگی خود ساعتها در انتظار تانکر حمل آب بمانند و یا اینکه خودشان از تصفیه خانه ها آب شرب خانواده را تامین کنند.
مشکل تنها آب نیست، در هیچ کجا اثری از توزیع شبکه گاز رسانی شهری نمی توان یافت چرا که 20 سال است که مردان و زنان این دیار برای حمل کپسولهای گاز استخوانها خرد کرده اند. آلودگی محیط زیست، بوی تعفن، نبود فاضلاب شهری و روستایی و قطعی برق از جمله مهمترین دغدغه های ساکنین شهر ایثار است.
کافی است نیم نگاهی به پهنای کارون بیاندازید. کشتیهای واژگون شده در رود محل تجمع زباله های خانگی و صنعتی شده است و جالب اینجاست که درست این صحنه ها روبروی پنجره ادارات دولتی و مسئولان شهر قرار دارد.
قصد مصاحبه داشتیم ولی هیچ مسئولی پاسخگو نبود. در گرمای 41 درجه تابستان خرمشهر چگونه می توان بدون توجه به بوی تعفن حاشیه رودخانه کارون گذر کرد، رودی که سالهاست از دستور کار محیط زیست خارج شده و به دفتر خاطرات مبدل شده است.
نگاه نویسنده به عنوان راوی حقایقی که به نمایندگی از تمام مردم ایران به وضعیت زندگی مردم خرمشهر دارد نگاهی منتقدانه نیست بلکه فقط وضعیت کنونی را با حداقلها می سنجد. حداقل حقوق شهروندی، حقوق زیست محیطی، استفاده از منابع ملی و... اینها همه خبر از ناهنجاری می دهد، ناهنجاری که ریشه آن عدم مسئولیت پذیری مسئولان است.
حال اگر از صفهای عریض و طویل خودروهای شخصی که تنها برای امرار معاش مسافرکشی می کنند بگذریم در هر وجب از خیابانهای اصلی خرمشهر دکه ای کوچک می بینی که جوانی یا در حال فروش فلافل است یا کارت اعتباری تلفن همراه...
باز هم خدا پدر اپراتورهای تلفن همراه را بیامرزد که حداقل اشتغال را برای جوانان خرمشهری ایجاد کرده اند. نانواییهای سیار هم در گوشه پیاده روها که هر کدام نرخ مربوط به خود را دارند بدون رعایت اصول بهداشتی نان طبخ و توزیع می کنند.
از مرکز شهر با این همه صحنه های تکان دهنده و ناهنجار که عبور کنیم به زیر پوست شهر وارد می شویم. محله هایی که قدمت ساخت برخی از آنها بیش از 40 سال است و هنوز جای گلوله های رژیم بعث روی دیوار خانه ها به چشم می خورد.
فاضلابهایی که از زیر خانه ها بیرون آمده تبدیل به دریاچه ای از فضولات شهری و محلی برای تجمع حیوانات و حشرات موذی شده است این در حالی است که کودکان در کنار این برکه ها در حال بازی هستند.
نمی توان در مورد بهداشت رستورانها، کبابیها، ماست بندیها و حتی فروشگاههای مواد غذایی صحبت کرد چرا که بحث از این حرفها گذشته است.
خرمشهر، شهر ایثار است ولی مشخص نیست چرا کسی برای خرمشهر ایثار نمی کند.
به راستی پس از جنگ برای خرمشهر زیبا چه کردیم. آیا وقت آن نرسیده که لنجها، کشتیها، قایقها و دکلهای پوسیده و خراب را از رودخانه و سطح شهر جمع کنیم! آیا وقت آن نرسیده است که به فکر آب، معاش و زندگی شهری و محیط زیست خرمشهر باشیم.
----------------------------------------
گزارش از سید هادی کسایی زاده