دکتر الیزابت اندرسون استاد فلسفه و مطالعات زنان در دانشکده جان رالز دانشگاه میشیگان در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد شیوه نگارش رایج در حوزه علوم انسانی با اشاره به اینکه کتاب نویسی در حوزههای مختلف علوم انسانی به غیر از فلسفه شیوه غالب و رایج نگارش است، گفت: در فلسفه اگرچه کتاب نیز اهمیت دارد ولی این مقاله نویسی است که جایگاه والا را در اختیار دارد.
وی تصریح کرد: علت این است که فلسفه خود را به علم نزدیک تر کرده است. در علم آثار دانشگاهی و علمی در قالب مقاله تبیین و ارائه میشوند. کتاب در علم جنبه عمومی و آموزشی دارد.
مؤلف "ضرورت یکپارچگی" یادآور شد: برای کسانی که میخواهند وارد حوزه جدید علمی شوند و یا برای عامه مردم کتابهایی در علم به نگارش در میآید. ولی شیوه نگارش تخصصی و فنی در علم، مقاله نویسی است.
اندرسون تصریح کرد: علت این امر این است که دانشمند علم با مدل سازی، آزمون فرضیه و مجموعهای از مشاهدات برای پاسخگویی به فرضیه مواجه است. در علم سؤالات محدود و مشخص هستند و لذا مدل سازی و آزمون فرضیه برای پاسخگویی به سؤالات مشخص و محدود شده است و لذا میتوان انتظار داشت در شیوه مقاله نویسی این موضوع تحقق یابد.
وی تأکید کرد: در مقام مقایسه، در سایر حوزههای علوم انسانی از جمله تاریخ و ادبیات، پرسشها گسترده و وسیع هستند. برای نمونه با سؤالاتی چون دلایل اصلی جنگ جهانی اول چیستند مواجه هستیم که برای پاسخگویی به آن نیار به نگارشی در حجم کتاب هستیم.
استاد دانشگاه میشیگان یادآور شد: فلسفه نیز به سؤالات کلان میپردازد. ولی در حال حاضر شاهد هستیم که در فلسفه سؤالات به پرسشهای کوچک و محدود خلاصه میشوند. در واقع فلسفه تحلیلی باعث شده تا پرسشهای فلسفی محدود و مشخص شوند. به گونهای که با مسأله محوری مواجه هستیم.
وی گفت: در حال حاضر دیگر به ندرت شاهدیم که فیلسوفی دستگاهی فلسفی ارائه دهد. دستگاه فلسفی، رهیافتی نامحدود و نظاممند، با چارچوبی مفهومی است که پرسشهای کلان را پاسخ میدهد.
استاد پیشین دانشگاه هاروارد تصریح کرد: فیلسوفانی چون دیوئی، سارتر و هایدگر شیوهای فلسفی را باب کردند که پس از جنگ جهانی دوم رواج داشت. شیوه این فلاسفه و اندیشه آنها مستلزم توجه به کتاب به عنوان شیوه نگارش است.
وی تصریح کرد: امروزه کار فیلسوف پاسخگویی به سؤالات جزئی و مشخص است. در فلسفه با پازلی مواجه هستیم که هر فیلسوف بخش و قطعهای از این پازل را میسازد و با کنار گذاشتن این قطعات میتوانیم دستگاهی کلان داشته باشیم. موضوعاتی چون آگاهی و مسائل شرطی و مفاهیم اخلاقی مسائلی هستند که فیلسوفان گوناگون به آن میپردازند.
وی تصریح کرد: فیلسوف در حال حاضر گویی از میان پرسشهای کلان قطعاتی را برش میزند و به سؤالات مشخص میپردازد و آنرا در قالب مقاله مورد بررسی قرار میدهد. دیگر فیلسوف خود را درگیر پرسشهای کلان نمیکند.