منوچهر افسری منتقد تاکید کرد گرچه در تاریخ قدیم ایتالیا یا همان تمدن روم بسیار پیشتاز بوده است ولی به مرور و به ویژه در عصر مدرن این کشور دیگر جایگاه گذشته را از دست می دهد .

به گزارش خبرنگار مهر، عصر دیروز سه‌شنبه 18 آبان نشست "مروری بر تاریخ ادبیات ایتالیایی" با حضور منوچهر افسری و رضا نجفی در سرای اهل قلم برگزار شد .

در این نشست نجفی  با مروری بر آنچه در جلسه گذشته درباره سیر تاریخی ادبیات در ایتالیا گفته شده بود ، اشاره کرد: در بررسی تاریخ ادبیات ایتالیا به قرن بیستم رسیدیم. در این دوره یکی از شخصیت‌های ادبی ایتالیا که به دلیل زندگی پرماجرایی که داشته تاثیری زیادی بر دوره‌ای از ادبیات ایتالیا داشته است "گابریله دانونزیو" است که وی مکتب های ادبی و سیاسی زیادی را تجربه کرده است.

وی ادامه داد: او ابتدا تحت تاثیر "وریزم" قرار گرفته و سپس سراغ فرانسوی‌ها رفته و از طرفداران امیل زولا شده و بعد سراغ روس‌ها رفته و در آخر تحت تاثیر نیچه قرار گرفت ولی بیشتر بخش‌های قدرتخواهی و ابرانسانی باورهای نیچه را که اخلاق‌ستیز بود کسب کرد. در آثار او قهرمانان به سمت هرزگی و سادیسم می‌لغزند. این فرد که مورد تمجید فاشیست‌ها بود و در سال 1936 فوت کرد تا 50 سال سایه‌اش بر ادبیات ایتالیا بود.

نجفی تاکید کرد: ادبیات ایتالیا زمانی که وارد قرن 20 می شویم به جریان فوتوریسم به ویژه در حوزه شعر گرایش می‌یابد که این جریان هم از سوی فاشیسم مورد تایید است. این جریان تصویری ایده آل از آینده‌گرایی ارائه کرده و صنعت و نشانه‌هایی چون لوکوموتیو و کارخانه را وارد شعر می‌کنند. آنها تغزل و دستور زبان کلاسیک را کنار گذاشته و ضد زن هستند. در دوره‌ای مطرح شده بود که پیر اندللو هم گرایش های فاشیستی داشته ولی به دلیل اینکه وی آدم پیچیده‌ای بوده است نمی‌توان به طور قطع درباره تفکر و آثار وی اظهار نظر کرد.

دانته با "کمدی الهی" ژانری جهان شمول را پایه‌گذاری کرد

در ادامه مراسم منوچهر افسری درباره اینکه چگونه جنبش‌های ادبی باعث پیشرفت تفکر می‌شود توضیح داد: زمانی تمدن جامعه رومی در اروپا پیشتاز بود و زمانی که در آن فرهنگ،ویرژیل حماسه خود را می‌نوشت کشورهای امروزی اروپایی وجود خارجی نداشتند و فرهنگ یونانی هم از صحنه جهان غایب شده بود. در آن دوره هر سده برای سده بعد پیامی داشت و ما دانته را داریم که با "کمدی الهی" ژانر ادبی جهانشمولی را پایه‌گذاری می‌کند. پس از آن به ماکیاولی می‌رسیم که تعریف خود از انسان جدید را بیان می‌کند.

وی ادامه داد: ما در این سیر تاریخی متوجه می‌شویم که انسان از چه مسیری عبور کرده و زمانی دانته از ترس انسان از آخرت و تلاش برای رستگاری سخن می‌گوید و در عصر مدرن ماکیاولی راه‌های رسیدن به سرشت و تکالیف زمینی محور قرار می‌گیرد گرچه هنوز اندیشه مذهبی کلیسا بر فرهنگ  آن سرزمین حاکم است.

مترجم "طوطی‌های سبز" جینو استرادا درباره اندیشه ماکیاولی توضیح داد: ماکیاولی به پیشواز اندیشه علمی می‌رود و اگر نیکولو ماکیاولی نبود وقتی وارد قرن 17 می‌شدیم نمی‌توانستیم گالیله را داشته باشیم. در همان دوران است که با اوج‌گیری سیر ادبی روبه رو می‌شویم و ادبیات خودش را به اندیشه نزدیک می‌کند و از کمدی الهی به کمدی انسانی می‌رسد. در آن دوران مبانی علم فراهم می‌شود و این ماکیاولی است که شیاری در دامن فرهنگ اروپا ایجاد می کند که از دل آن اندیشه علمی متولد می‌شود.

افسری با اشاره به اینکه هر چه به مدرنیزم نزدیک می‌شویم دیگر کشورها رشد بیشتری کرده و دست ایتالیا خالی‌تر می‌شود عنوان کرد: در دوران مدرن ایتالیا حرف کمتری برای گفتن دارد چراکه پیام ماکیاولی به جبهه دیگر اروپا منتقل می‌شود و اشخاصی مانند دکارت اندیشه وی را ادامه می‌دهند. در حالیکه در گذشته ایتالیا، هر نسلی ارمغان فرهنگی خود را در اختیار نسل بعدی می‌گذاشت در دوره مدرنیزم ارمغان نسل‌های گذشته نامفهوم و نه چندان مقبول می‌شود. کشور ایتالیا از لحاظ اقتصادی در وضع نامناسبی قرار می‌گیرد و از سوی دیگر کلیسا با پافشاری بر مواضع ارتجاعی خود هرگونه رفرم را رد می‌کند. کلیسا با اندیشه علمی سرلجاج دارد و سرنوشت گالیله درس بزرگی برای افرادی چون دکارت می‌شود.

ادبیات ایتالیا چگونه بین توده‌ها راه یافت؟

این منتقد ادبی درباره تاثیر فشارهای کلیسا بر اندیشمندان و جامعه ایتالیایی توضیح داد: گرچه این فشارها وجود دارد ولی از سویی باعث عمیق شدن مایه‌های ادبی بین توده‌ها می‌شود. کلیسا کم کم نفوذش را در توده‌ها از دست می‌دهد و ادبیات به زبان عامه مردم نزدیک می‌شود ولی همین فشارهای کلیسا و از سوی دیگر اختلافات قومی و داخلی از شمال و جنوب این سرزمین گسترده، باعث می‌شود ایتالیا دیگر نقش پیشتازی خود در فرهنگ و ادبیات را به کلی از دست بدهد و کشورهایی چون آلمان و فرانسه در فلسفه و ادبیات سرآمد شوند.

وی اضافه کرد: در دوره‌ای که کلیسا هر اندیشه مخالفی را در نطفه خفه می‌کرد و در گوشه آن سرزمین حکمرانان محلی ساز خود را می‌زدند، دیگر کشورهای اروپایی مبانی سروری فردای خود را می‌ریختند. در قرن 18 و 19 هم اندیشمندان شاخص ایتالیا در دیگر کشورها رشد کردند.

افسری درباره دلایل رشد دیگر کشورهای اروپایی گفت: اندیشه در خلاء ایجاد نمی شود .اگر فرانسه ولتر و فلوبر دارد آنها را از خلاء نیاورده بلکه آنها زاده دو قرن پادشاهی شکوفا است و یا در آلمان یکدستی حکومت باعث می‌شود شرایط فرهنگی برای رشد و بروز چهره‌های شاخص فلسفی فراهم شود. در کشوری که امپراتور با قدرت اجرایی حکم می کند شرایط با کشوری که پاپ با دیدگاه‌های خاص خودش کاملا فرق دارد. ایتالیا با تفکری روبه رو است که توماس کامپانلا فیلسوف روحانی و نویسنده کتاب معروف "شهر آفتاب" را  15 سال در نقبی زندانی می‌کند.

ادبیات تنها عامل وحدت ملی در ایتالیا

این پژوهشگر همچنین عنوان کرد: در حالیکه ایتالیا با مشکل 300 ساله نداشتن وحدت ملی روبه رو است و از سوی دیگر فشار کلیسا هم وجود دارد می بینیم که ادبیات همه این تضادها را در می نوردد و عامل وحدت می شود به نوعی که وقتی اثری در شمال این کشور نوشته می شود و کاملا حال و هوای آن منطقه را دارد ولی همه مردم ایتالیا با  آن ارتباط برقرار می‌کنند. ایتالیا که در هیچ عنصری زبان مشترک ندارد در ادبیات به زبان مشترک می رسد چراکه این ادبیات از مسائل انسانی که در همه جا یکسان است حرف می زند.

وی در بخش دیگر صحبت‌هایش درباره برگشت های متمادی به اندیشه کلاسیک اشاره کرد و گفت: ادبیات اروپا همیشه برگشتی به ادبیات کلاسیک داشته و به دنبال توازن و هارمونی بین جهان ناسوت و لاهوت بوده گرچه این توازن هرگز به دست نیامده است.جهان کلاسیک برای رومانتیک ها آبستره و انتزاعی است و به زمان و زبانشان نمی خورد ولی از سوی دیگر بخشی از اندیشه می‌خواهد به دوران کلاسیک رجوع کند و این رفت و برگشت‌ها تا معاصر هم دیده می‌شود.

افسری در پایان بیان کرد: مدرنیته در ایتالیا و ادبیات آن در قرن 20 شروع می‌شود. با آمدن آمریکایی ها به ایتالیا آنها با عناصر مدرنیته از طریق اسلحه‌های آمریکایی آشنا می‌شوند ولی در زمانی که قرار است ایتالیایی ها مدرنیته را کشف کنند، انگلستان دو انقلاب صنعتی را پشت سر گذاشته است و می بینیم که در ادامه اندیشه علمی و فلاسفه از انگلستان می آیند و ایتالیا دیگر حرف زیادی در عصر مدرن ندارد.