عضو هیئت علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران با اشاره به اینکه غزالی و آیریس مرداک به فضیلت‌گرایی اخلاقی تعلق دارند گفت: از نظر غزالی و مرداک دیانت نقش تکاملی برای نهادینه شدن اخلاق دارد.

به گزارش خبرنگار مهر، نشست فلسفه و اخلاق همایش بین المللی روز جهانی فلسفه عصر روز یکشنبه سی ام آبان ماه در کتابخانه ملی برگزار شد.

دکتر سروش دباغ عضو هیئت علمی موسسه پژوهیش حکمت و فلسفه ایران که در این همایش با عنوان "بررسی تطبیقی آموزه‌های اخلاقی فضیلت گرا" سخنرانی می کرد خاطر نشان کرد: در این بحث به بررسی تطبیقی آموزه های اخلاقی فضیلت گرای غزالی و آیریس مرداک می پردازم. پاره‌ای از مکاتب اخلاقی مبتنی بر قواعد و اصول اخلاقی هستند و معتقد هستند که قواعد اخلاقی برای رسیدن به داوری اخلاقی باید مورد توجه باشد. این در حالی است که اخلاق فضیلت گرا به فاعل اخلاقی توجه دارد. اخلاق فضیلت گرا بر فضایل اخلاقی که باید در فاعل اخلاقی نمادینه شود تاکید می‌کند.

بر این اساس بر خلاف اخلاق قاعده محور، اخلاق فضیلت گرا بر فضائل و ملائک نفسانی که باید در شخص نهادینه شود تاکید می‌کند.

وی افزود: غزالی در سنت عرفانی - اسلامی پرورده شده و عارف و فیلسوف قرن پنجم است. آیریس مرداک در مقابل نوافلاطونی و ویتگنشتاینی است. او به همراه فیلسوفانی چون الیزابت آنسکام و فیلیپافوت، اخلاق گرا را در نیمه دوم قرن بیستم احیا کردند.

وی افزود: غزالی به لحاظ هستی‌شناسی، واقع گرای اخلاقی است . مرداک نیز در این وجه شبیه غزالی است. مرداک معقتد است که خیر چند مشخصه دارد. یگانگی، کامل بودن، متعالی بودن و ضروری بودن مشخصات آن است. او معتقد است که خیر در عالم منتشر است. وی به اخلاق سکولار معتقد است. مرداک معتقد است که اخلاق از دیانت استقلال دارد. این تفاوت اصلی او با غزالی است. از نظر مرداک انسان متوهم دورترین فاصله را با تربیت اخلاقی دارد. او می گوید توهم زدایی باید غایت اصلی تربیت اخلاقی باشد.

وی تصریح کرد: مرداک با اینکه سکولار است معتقد است که دیانت نقش تکاملی برای نهادینه شدن اخلاق دارد. این دیدگاهی است که غزالی نیز به آن اعتقاد دارد.

اشتراک دیگر مرداک و غزالی در قلمرو اخلاقی است. هر دو اندیشمند معتقد هستند که تنها کنشهای ارادی مشمول حسن و قبح اخلاقی نیستند و رفتارها و حالت های غیر ارادی و درونی ما نیز مشمول حسن و قبح اخلاقی هستند.

وی تصریح کرد: غزالی نیز مانند مرداک بر انگیزه اخلاقی توجه دارد. از نظر غزالی اکتساب جمیع فضایل، غایت اخلاق است. کسی روی سعادت را می بیند که جمیع فضایل را کسب کند.

در ادامه این نشست حجت الاسلام مجتبی مصباح به بررسی موضوع تحلیل ارزش اخلاقی از منظر استادمصباح پرداخت.

وی تصریح کرد: ارزش اخلاقی از مفاهیم کلیدی در حوزه فلسفه اخلاق است. تعیین دقیق مفهوم ارزش اخلاقی به عنوان ارائه معیاری برای ارزیابی همه امور اختیاری و صفات و ملکات که مبدات این افعال هستند ضروری است. تعیین ارزش اخلاقی، به عنوان تعیین معیار ارزیابی زندگی هر انسان و شخصیت انسانها، فهم زندگی، تعیین آرمان نهایی ما در زندگی ضروری است.

وی افزود: متفکران اسلامی عموما معتقدند که ما بر روی حل مسائل فلسفی نیاز به تحلیل مفهومی داریم. اما تحلیل مفهومی مقدمه لازم برای بررسی مسائل فلسفی است. لذا استاد مصباح در آثار خودش سعی کرده تحیل ارزش اخلاقی را تبیین کند. استاد مصباح معتقد است می توان ریشه مشترکی میان کاربدرهای مختلف در ارزش در علوم متخلف یافت. یکی از عناصر اساسی در ارزش اخلاقی عنصر مطلوبیت است. چیزی ارزشمند است که مطلوب باشد. چه در حقوق و چه در اقتصاد و این مطلوبیت است که مورد نظر است. غیر از مطلوبیت، عنصر مهم دیگر در ارزش اخلاقی، مطلوبیت حقوق غرایز حیوانی است. عنصر دیگر در ارزش اخلاقی، انتخاب از میان مطلوبیتهای متعارض است. مطلوبیتی که در میان مطلوبیتهای متعارض توسط عقل انتخاب می شود و دارای ارزش اخلاقی است.

انسان موجودی انتخاب گر است و ناگزیر از انتخاب است. اگر انتخاب بر اساس آگاهی و با راهنمایی عقل صورت گیرد آن کار دارای ارزش اخلاقی است.

وی تصریح کرد: تعیین معیار مطلوبیت اخلاقی ما را به سمت شناسایی منشاء مطلوبیت اخلاقی سوق می دهد. فیلسوفان اسلامی معتقدند که منشاء مطلوبیت در خواستهای انسان، حب ذات یعنی مطلوبیت خود است. این فیلسوفان حب ذات را ضروری انسان می دانند و آن را قابل انفکاک از انسان نیم دانند. این حب ذات به حب کمال منجر می شود و با خود خواهی متفاوت است.

وی در ادامه به بررسی معیار کمال در اسلام پرداخت و خاطر نشان کرد: در اسلام، خدا والاترین کمال هستی تعیین می شود. در اسلام انسان می‌تواند مرتبه وجودی خوود را تغییر دهد. دقیق ترین معیار برای تشخیص کمال انسان و ارزش اخلاقی نزدیکی او به خداوند است. مصباح معتقد است که در علم حضوری انسان، خودش، علم عین معلوم است. یعنی علم من به خودم همان خودم هستم. این گزاره، گزاره ای معرفت شناسانه است. گزاره دوم این است که کمال انسان قرب به خداوند است. و نکته سوم این است که کمال حقیقی انسان در کمال علم حضوری به خودش است. حقیقت وجود انسان عین ارتباط به خداوند متعال است.

عوام فریبی اخلاقی و خشونت موضوع سخنرانی دکتر عبدالسلام گوسینف از روسیه در این نشست بود.

وی گفت: عوام فریبی اخلاقی، جایگزین کردن اخلاق با امور مشابه است. عوام فریبی اخلاقی باعث می شود مردم به دو دسته خیر و شر تقسیم شوند.

بعد از این جداسازی حیاتی ابدی برای خوبان در پردیس متصور خواهد بود و بدکاران در دوزخ زجر خواهند کشید.

وی افزود: خشونت یعنی وادار کردن کسی بر خلاف اراده اشت. یعنی شخص را مجبور به کار کرد که خلاف میل و اراده اش است. خشونت مفهومی ارزش شناختی است. خشونت زمانی ایجاد می شود که توافق بر روی موضوعی وجودندارد. تولستوی می گوید چگونه نزاع های انسانی می تواند رفع شود در حالی که برخی مردم چیزی را خیر می دانند که دیگران آن را شر می‌دانند و بر عکس.

وی در پایان خاطر نشان کرد: عوام فریبی اخلاقی مردم را به دو دسته خوب و بد تقسیم می کند لذا باعث می شود چیزی را شایسته برای خود بدانیم و دیگران را از آن محروم کنیم و چون دیگران بد هستند مجاز به اعمال هر گونه رفتار و خشونت علیه آنها هستیم.