به گزارش خبرنگار مهر، امیر احسان کرباسیزاده، عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت وفلسفه ایران از دیگر سخنرانان نشست تخصصی "فلسفه، علم و تکنولوژی" بود که با موضوع "هیوم درباره معجزه" سخن گفت.
به گفته وی یکی از مشهورترین استدلالهای هیوم که قرائتهای متفاوتی از آن ارایه شده است استدلال او علیه معجزه است: این استدلال که در کتاب مشهور هیوم، "تحقیق در باب فهم انسان" آمده است محور حملههای او به ادیان توحیدی است. ادعای اساسی هیوم آن است که باور به معجزات هیچگاه موجه نیست. ادعای آنتونی فلو آن است که استدلال هیوم استدلالی پیشینی است به نحوی که امکان وقوع معجزه را منتفی میداند.
به گفته کرباسیزاده اما استدلال هیوم مقدمهای پسینی نیز دارد و به همین دلیل بر مشاهدات و اظهارات و گواهی دیگران در مورد معجزه میپردازد و در طی آن باور را به احتمال پیوند میزند. قدم بعدی مقایسه احتمال وقوع معجزه و احتمال کذب گزارش آن است. در نتیجه در آخرین مرحله، ادعا آن است که احتمال کذب و نادرستی گزارش بیشتر از احتمال وقوع معجزه است.
"امکانی بودن، گریزناپذیری و واقعگرایی علمی" عنوان مقالهای بود که حسین شیخرضایی، عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران و ابوتراب یغمایی، دانشجوی دکتری این مؤسسه برای ارائه در نشست تخصصی "فلسفه، علم و تکنولوژی" تدارک دیده بودند.
به دلیل آنکه حسین شیخرضایی خود مدیر یکی از جلسات بود، این ابوتراب یغمایی بود که این مقاله را ارائه کرد. نویسندگان این مقاله تاریخنگاری مجازى را رویکردى به رویدادها و حوادث تاریخى میدانند که در آن به جاى پرداختن صرف به آن چه عملاً رخ داده است، کوشش میشود تا با طرح سناریوهایى خلاف واقع به چند و چون در حوادث تاریخى پرداخته شود.
نمونهای که در این مقاله ارائه میشود این است که گاه سؤال تاریخنگار مجازى درباره حادثهاى که عملاً در تاریخ رخ داده آن است که اگر رویدادهاى مقدم بر این حادثه کمى دگرگون مىشد، آیا باز هم این حادثه رخ میداد؟ یا آن که اگر به جاى حادثه الف، فرضاً حادثه ب در تاریخ رخ داده بود، آنگاه چه تغییراتى در سیر حوادث بعدى پدید مىآمد؟
به زعم نویسندگان مقاله، تاریخنگارى مجازى نوعى توسل به شرطیهاى خلاف واقع برای ارزیابى رویدادهاى تاریخى است؛ روشى که در آن بخشى از تاریخ در ذهن مورخ تغییر مىکند و آنگاه نتایج و آثار مترتب بر این تغییر بررسى میشود. امروزه تاریخنگارى مجازى راه خود را در بسیارى از حوزهها گشوده است. در تاریخ علم نیز مىتوان سؤالاتى یافت که در حوزه تاریخنگارى مجازى علم قرار مىگیرند.
از مهمترین این سؤالها یکى آن است که آیا نظریههاى علمى به شکل عام، یا یک نظریه علمى به شکل خاص، گریزناپذیر است. معناى این سؤال آن است که آیا اگر سیر تاریخى حوادث در تاریخ علم به گونهاى دیگر مىبود، آیا باز هم ما به همین نظریات علمى موجود مىرسیدیم یا آن که ممکن بود در اثر تغییراتى در طول تاریخ علم، نظریات علمى "متفاوتی" به وجود آید. این سؤال در واقع صورتبندى دیگرى ز سؤال در باب امکان علوم یا نظریههاى علمى بدیل است یعنی اینکه تا چه حد دستاوردهاى علمى بشر امکانى و تا چه حد گریزناپذیرند؟
یکى دیگر از سوالات مهم در تاریخنگارى علم که اهمیت زیادی در تعیین نوع تاریخنگاری مورخان دارد سؤال از اهمیت افراد و دانشمندان در تعیین خط سیر علم است. آیا اگر دانشمندان بزرگى مانند گالیله و نیوتن وجود نداشتند، یا به کارى غیر از علم مشغول مىشدند، آنگاه سایر دانشمندان به همان نتایجی مىرسیدند که اکنون جزئی از تصویر استاندارد علم است، یا آنکه ممکن بود نتایج متفاوتی به دست آید؟
به گفته نویسندگان هاوارد سنکی اخیراً استدلال کرده است که واقعگرایی علمی با امکانی بودن نظریههای علمی سازگار است و بنابراین، مستلزم گریزناپذیری نظریههای علمی نیست. وی اضافه میکند اگر واقعگرایی علمی با نظریه اعتمادگرایانه روش همراه شود، نوعی گریزناپذیرگرایی را ببار میآورد.
شیخرضایی و یغمایی در مقاله خود کوشیدهاند ابتدا صورتبندی سنکی از واقعگرایی علمی و دفاع وی از آن را مورد بحث قرار داده و سپس به بررسی ارتباط واقعگرایی علمی و گریزناپذیری از نگاه سنکی بپردازند. به زعم این دو اولاً ملاک سنکی برای تمایز گریزناپذیری از امکانی بودن با ملاک پیشنهادی هکینگ، که سنکی قصد توسعه آن را داشته، متفاوت است. ثانیاً واقعگرایی علمی خود مستلزم نظریه اعتمادگرایانه روش است. بنابراین، واقعگرایی علمی متعهد به نوعی گریزناپذیری است.