به گزارش خبرنگار مهر در ساری، احمد کشوری در تیرماه سال 1332 هجری شمسی در خانواده ای متوسط در شمال کشور به دنیا آمد.
در دوران تحصیلات متوسطهاش به لحاظ زمینههایی که داشت با مسائل سیاسی و مذهبی آشنا شد وی پس از طی تحصیلات مقدماتی و متوسطه در سال 1351 وارد نیروی هوایی ارتش شد.
کشوری همزمان با تحصیل علوم در نیروی هوایی، به معنویت نیز توجه خاص داشت و همواره با ترویج روحیه انقلابی و مجاهدت تلاش می کرد در جهت آرمانهای مذهبی خود گام بردارد.
او در دوران قبل از انقلاب اسلامی بسیاری از شب ها را با چاپ اعلامیه های امام خمینی( ره ) به صبح رساند.
وی در طول مدت فعالیت خود در نیروی هوایی ارتش با توجه به جو خاص نیروی هوایی در آن زمان اقدامات بسیار زیادی با برخی از دوستان خود ازجمله شهید شیرودی در راستای اشاعه روحیه انقلابی و جهادی در بین کارکنان این نیرو داشت.
در دوران نخست وزیری بختیار وی با چند تن از دوستان خود طرح کودتایی را تنظیم کردند و آن را نزد آیت الله پسندیده برادر امام(ره) برد اما این طرح هنوز به انجام نرسیده بود که انقلاب مردم در بهمن 1357 به پیروزی رسید.
او پس از انقلاب اسلامی و وقوع جنگ تحمیلی خود را وقف جبهه های نبرد علیه رژیم بعثی و متجاوزان کرد و در بسیاری از عملیات های مهم شرکت جست.
شهیدان کشوری و شیرودی
در دوران باشکوه دفاع جانانه این ملت قهرمان با وجود همه کمک های قدرت های استکباری به رژیم بعث عراق وی به کمک رزمندگان اسلام اعم از ارتش جان برکف، سپاه دلیر و بسیج قهرمان توانستند با سرافرازی از تمامیت ارضی کشور دفاع کنند. و توانستند صفحه روشنی از عشق و وفاداری نیروهای مسلح به مردم و دین و امام خود برجای بگذارند.
از همان روزها که مجله هاى مبتذل مد را با پول توجیبى ماهیانه اش مى خرید و در باغچه خانه به آتش مى کشید؛ از همان روز ها که صندوق جمع آورى کمک براى فقرا تهیه مى کرد و خودش بیشترین سهم صندوق را مى پرداخت و مى گفت: مسلمان نباید فقط به فکر خودش باشد و از همان روز ها که به عنوان نخستین داوطلب مأموریت هوایى در غائله کردستان، دستش را بالا کرد و به عملیات رفت، همه باید مى دانستند که بال پرواز گشوده است و هر لحظه ممکن است آسمانى شود.
در جبهه هر بار که از مریم سه ساله و على سه ماهه اش صحبت مى شد، مى گفت: آنها را به اندازه اى دوست دارم که جاى خدا را در دلم، تنگ نکنند.
احمد فرماندهى تیم آتش هوا نیروز دراستان ایلام را به عهده داشت و بارها در هواى ابرى و بارانى پرواز کرد و عاقبت در پانزدهم آذر ۱۳۵۹ در تنگه بنیا میمک ایلام هدف موشک هواپیماى دشمن قرار گرفت.
دوست و همرزم او خلبان حمیدرضا آبى درباره او مى گوید: " من با احمد، همدوره و هم پرواز بودم. از سال ۱۳۵۳ در مرکز پیاده شیراز، دوره هاى مقدماتى و عالى را طى مى کردیم و در همان روزها که در خدمت ایشان بودم، مسائل عقیدتى را رعایت مى کرد. از نماز و روزه و فلسفه دین، خیلى حرف مى زدیم."
آبى مى گوید: "دوره هلی کوپتر کبرا را سپرى کرده بودیم و گروه رزمى هوانیروز کرمانشاه، نخستین گروه رزمى بود که در هوانیروز، تأسیس شد."
وی می افزاید"خلبان هایى که آموزش پروازى آن دوره را دیدند، گرید پروازى (گواهینامه خلبانى) گرفتند و پس از آن، براى انتقال به کرمانشاه، نام نویسی شد."
خلبان آبی خاطرنشان می کند:" ما با تعدادى از بچه هاى علاقه مند به خدمت در گروه رزمى، اسفند ۵۴ به کرمانشاه منتقل شدیم و هنوز پایگاه کرمانشاه، خاکى بود و آمادگى استقرار هلیکوپترها را نداشت. از اصفهان با تعدادى هلیکوپتر به سمت کرمانشاه پرواز کردیم و باید در آن پایگاه، مستقر مى شدیم، در حالى که هنوز یگان ها جا نیفتاده بودند. احمد خیلى دوست داشت یگانها سریع ترجا بیفتند و خودى نشان بدهند و مدام فعالیت مى کرد."
وی ادامه می دهد: "قبل از انقلاب احمد (کشوری) در کرمانشاه بود و با دسته هاى مردم، راهپیمایى مى کرد. به خلبانان دیگر مى گفت: از پایگاه بیایید بیرون با مردم همصدا شوید تا دردشان را بفهمید. ببینید چه مى خواهند. تعدادى از خلبانها، تحت تأثیر او در تظاهرات، شرکت مى کردند. با پیروزى انقلاب اسلامى، درگیرى در کردستان شروع شد..."
خلبان، آبى، زیباترین خاطره اى را که هر روز او را به یاد شهید احمد کشورى مى اندازد، از روز هاى اول پروازش به خاطر دارد: "اوایل ، تخصص من هلیکوپتر جت رنجر (پرنده شناسایى) بود. در منطقه براى شناسایى همراه هم پرواز مى رفتیم. سال ۵۹ هنوز جنگ به اوج خودش نرسیده بود.احمد به من گفت: تو نباید خلبان جت رنجر باشى. باید با هلیکوپتر کبرا پرواز کنى."
او اصرار مى کرد و من مى گفتم: چه فرقى مى کند؟! مى گفت: "تو ساخته شده اى براى پرواز با کبرا، باید با هلیکوپتر شکارى پرواز کنى. همین تشویق ها و اصرارها باعث شد که خلبان شکارى بشوم و حالا هر وقت براى پرواز با هلیکوپتر کبرا توى کابین مى نشینم، یاد احمد مى افتم. دلم براى دوباره دیدن او پر مى کشد و مى گوید: یادت بخیر، تو باعث شدى من خلبان کبرا شوم."
شهید شیرودی: کشوری شجاعانه دشمن بعثی را زبون کرد
شهید علی اکبرقربان شیرودی، همرزم شهید کشوری در مورد او گفته است: احمد، استاد من بود. زمانی که صدام امریکایی به ایران یورش آورد، احمد در انتظار آخرین عمل جراحی برای بیرون آوردن ترکش از سینه اش بود. اما روز بعد از شنیدن خبر تجاوز صدام، عازم سفر شد. به او گفته بودند بماند و پس از اتمام جراحی برود. اما او جواب داده بود:وقتی که اسلام در خطر است، من این سینه را نمی خواهم.
مادر سرلشگر خلبان احمد کشوری خواستار ارتقاء و تغییر نام بخش کیاکلا به شهرستان سیمرغ شد.
فاطمه سیلاخوری گه این درخواست را 16 بهمن ماه 88 از مسئولان استان خواست و هنوز عملی نشده نیز خواستار اجرای درخواست مسئولان شهرستان شد و اظهار داشت: کیاکلا به واسطه قرار داشتن بین چند شهرستان محروم مانده است.
وی ضمن اعلام موافقت با تغییر نام کیاکلا و ارتقا به شهرستان گفت: سیمرغ رمز عملیات شهید احمد کشوری بود و مسئولان منطقه به این دلیل این نام را انتخاب کردند.
حسن احمدی زندگینامه شهید احمد کشوری را در قالب رمانی برای نوجوانان نوشت.
در این کتاب داستان شخصی روایت میشود که مدتها پس از اینکه همه گمان میکنند شهید شده باز میگردد و با خواهرزاده هایش یک بازی را شروع می کند. وی در این بازی آنها را به زمان جنگ تحمیلی میکشاند.
شهید احمد کشوری از قهرمانان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در تیرماه 1332 در شهرستان کیاکلای استان مازندران به دنیا آمد. در سال 1351 وارد هوانیروز شد و دورههای خلبانی هلیکوپتر را با موفقیت به پایان رساند.