به گزارش خبرنگار مهر، آلن وود فیلسوف برجسته معاصر، عضو آکادمی هنر و علوم امریکا و استاد فلسفه دانشگاه استنفورد در گفتگوی قبلی خود با خبرگزاری مهر به نقد جدی شالوده شکنی پرداخت.
نقد وود با آنچه شالودهشکنان بدان معتقد هستند مسلماً تفاوتهای ماهوی دارد. در حالی که وود شالودهشکنی را یک مد و آنرا روشی میداند که توسط افرادی فاقد آگاهی و خلاقیت برای اندیشدن به طور قطعی در مورد چیزی، به کار برده میشود، شالوده شکنان به دستاوردهای مهم خود در حوزههای گوناگون معرفتی قائل هستند.
در ادامه این نوشتار ابتدا خلاصهای از آنچه وود درباره شالودهشکنی اظهار داشته مورد بررسی قرار میگیرد و سپس پرسشی از ادعاهای شالودهشکنان در روابط بین الملل مطرح میشود.
وود معتقد است شالودهشکنی کمتر به عنوان روشی برای فرموله کردن، تدوین و نگارش مقاله و اثر مطرح است. این روش توسط افرادی که فاقد آگاهی و خلاقیت برای اندیشدن به طور قطعی در مورد چیزی هستند به کار برده میشود. کسانی که شیوه و روش آنها شالودهشکنی است به این صورت عمل میکنند که ابتدا به متن نگاه میکنند و سپس سلسله مراتب موجود در متن را مورد شناسایی قرار میدهند. آنها این موضوع را بررسی میکنند که چگونه چیزی به عنوان هدف چیز دیگری قرار گرفته و یا اینکه نسبت به چیز دیگری ترجیح داده شده است.
وود معتقد است آنها درصدد هستند این سلسله مراتب را به چالش بکشند و نظمی دیگر را مورد توجه قرار دهند. اگر به دقت به این روش نگاه کنیم نوعی دگم و جزمیتگرایی را در این شیوه مشاهده میکنیم. به این معنا که این روش بدون هیچ پرسشی، قرار گرفتن یک چیز در رأس یک سلسله مراتب را مضر و بد میداند. شالودهشکنی نوعی آشفتگی را مستقر و تثبیت میکند. فقدان استدلال و بیمنطق بودن در این روش جایگاهی بالاتر از معنادار بودن و عقلانیت پیدا میکند.
وود معتقد است شالودهشکنان نهایت کاری که انجام میدهند این است که این سلسلهمراتب موجود در هر متن را واژگون میکنند و سپس آنچه را که در رأس این سلسله مراتب وجود دارد به پائین میآورند. وقتی که عمل واژگون سازی متن توسط شالودهشکنان صورت گرفت آنها با حالتی ظفرمندانه متن را "بیمعنا" و عاری از معنا ساختهاند. این شیوه به گمان من یک متد و روش نیست و تنها لفظی که میتوانم برای آن به کار ببرم "ضابطه" و فرمول است. این ضابطه و فرمولی برای وقت تلف کردن شالودهشکنان است. نه تنها شالودهشکنان وقت خود را تلف میکنند متاًسفانه باید بگویم کسانی که آثار آنها را میخوانند نیز وقت خود را تلف میکنند.
وود در نهایت معتقد است که دوران شالودهشکنی به سرآمده است و باید با آن خداحافظی کنیم.
خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه: آنچه شما در مورد شالودهشکنی بیان میکنید مسلماً با ادعاهای آنها متفاوت است. اگر بخواهیم بحث را وارد حوزه روابط بینالملل کنیم باید گفت که آنها معتقد هستند که دستاوردهای مهمی در این حوزه علمی داشتهاند. در حالی که مکتب رئالیسم مدتهای طولانی بر این حوزه تسلط و احاطه داشته و دارد، مفاهیم و اصولی خاص برجسته و مورد توجه قرار میگرفت و میگیرد. این مکتب بر دولت محوری، بقا، خودیاری، قدرت نظامی و موازنه قدرت تأکید دارد. به طور خلاصه آنچه حاصل و نتیجه بود، امنیت دولت محور با موضوع نظامی بود که نتایج آن جنگها و کشتن و سرکوب انسانها به بهانه امنیت دولتی بوده است. شالودهشکنان معتقدند که این رهیافت و به طور کلی جریان اصلی در روابط بینالملل (رویکردهای رئالیسم، لیبرالیسم، نئورئالیسم و نئولیبرالیسم) با قرائتی خاص و مبتنی بر روششناسی پوزیتویستی بسیاری از صداهای حاشیهای را سرکوب کرده و از حیث نظری نیز چنین بازیگران و موضوعاتی مجال بررسی و مداقه نخواهند داشت. برای نمونه علاوه بر بازیگران دولتی، بازیگران دیگری نیز وجود دارند که دارای حقوقی هستند و امنیت آنها نیز باید مورد توجه دولتها باشد. به نظر میرسد حداقل برملا ساختن و نشان دادن ابعاد دیگری از متن در نگرش شالودهشکنان جدا از نتایج آن قابل تأمل باشد. دیدگاه شما در اینباره چیست؟
وود: به هر حال من معتقد هستم که شالوده شکنان دیدگاههای چپ دارند. وقتی آنها وارد حوزه سیاست میشوند و حوزهای علوم سیاسی و روابط بین الملل را مورد بررسی و نقد قرار میدهند به اشکال مختلف و گوناگون نیروها و قدرتهای اجتماعی توجه میکنند.
طبعاً به لحاظ چنین دیدگاهی از سوی برخی گروههای سیاسی مورد نقد جدی هم قرار میگیرند. باید توجه داشت که شالوده شکنی میتواند آلترناتیو و بدیلی را در اختیار انسان قرار دهد.
در فلسفه، بیشتر فیلسوفان دیدگاههای چپ دارند. تنها تفاوت قرار گرفتن در میان چپهای عقلانی و چپهای غیرعقلانی است. به نظر میرسد شالوده شکنی در سنت چپ غیرعقلانی قرار دارد.