به گزارش خبرنگار مهر، همفری بوگارت یکی از شمایلهای ماندگار تاریخ بازیگری سینما درباره مارلون براندو گفته است: ما با کت و شلوار و کراوات در پی تسخیر دنیا بودیم. اما براندو با یک زیرپوش رکابی به این مهم دست یافت. چنین توصیف سادهای از سوی بوگارت میتواند اهمیت و عظمت حضور براندو در سینما را عیان سازد.
مارلون براندو را به عنوان یکی از تاثیرگذارترین بازیگران تاریخ سینما میشناسند. شخصیت استنلی کوالسکی در نسخه سینمایی نمایشنامه کلاسیک "اتوبوسی به نام هوس" با نام براندو عجین شد و شهرتی جهانی یافت. این فیلم و فیلم "در بارانداز" (هر دو به کارگردانی الیاکازان ) در دهه 1950 نام براندو را به عنوان استعدادی جدید در بازیگری سینما بر سر زبانها انداخت. او در میان سالی با ایفای نقش دن ویتو کورلئونه در فیلم "پدرخوانده" نام خود را جاودان ساخت. نقشی که دومین جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را برایش به ارمغان آورد.
مارلون براندو در نمایی از "پدرخوانده 1"
براندو علاوه بر بازیگری، از فعالان اجتماعی و سیاسی نیز به شمار میرفت. او در دومین جنبش حقوقی مدنی آمریکا و حمایت از حقوق سیاهان و سرخپوستان نقشی به سزا و هدایت کننده برعهده گرفت. موسسه فیلم آمریکا نام او را در رده چهارم فهرست بزرگترین بازیگران مرد تاریخ سینما قرار داده است.
مارلون براندو جونیور، سوم آوریل 1924 در اوماهای نبراسکا چشم به جهان گشود، مادرش بازیگر تئاتر بود و پدرش در تولید مواد شیمیایی فعالیت داشت. یازده ساله بود که همراه با خانواده به ایلی نویز مهاجرت کرد. در این زمان والدینش از یکدیگر جدا شدند و مدتی کوتاه همراه با خواهرش جوسلین و فرانسز با مادرش زندگی کرد.
تمایل مارلون به بازیگری در تئاتر وابسته به حرفه و ترغیبهای مادرش بود. پیش از مارلون، خواهرش جوسلین جذب بازیگری شد. جوسلین به نیویورک رفت تا در آکادمی هنرهای دراماتیک آمریکا به آموزش بازیگری مشغول شود . بعدها او سر از برادوی درآورد و بازیگری در تلویزیون و سینما را نیز به تجربیات خود افزود.
پس از آنکه دیگر خواهر مارلون به نیویورک رفت تا در رشته هنر تحصیل کند او نیز راه خواهرش را در پیش گرف. براندو دوران کودکی تلخ و سختی را از سر گذراند و چندین بار از مدرسه اخراج شد تا در 16 سالگی به مدرسه نظام رفت جایی که پدرش قبلا به آنجا رفته بود. مارلون نوجوان در مدرسه نظامی به فعالیتهای نمایشی مشغول شد. او نظم محیطهای نظامی را تاب نمیآورد. بارها از مدرسه فرار کرد و دستگیر شد هر چند هم کلاسیهایش او را دوست داشتند و از او حمایت میکردند، اما عاقبت تصمیم گرفت تحصیل در مدرسه نظام را نیمه کاره رها کند.
براندو در سال 1942 به مدرسه تئاتر حرفه ای آمریکا پیوست و در این مکان به تجربه های کارگاهی تئاتر دست زد. پس از آن بود که سر از اکتورز استودیو درآورد و تحت آموزش استلا آدلر استاد بزرگ بازیگری زمان قرار گرفت و در این دوران، بازیگری به شیوه استانیسلاوسکی را آموخت. هر چند همواره با آدلر در کشمکش بود و عاقبت اکتورز استودیو را رها کرد.
در سال 1948 و در سن 24 سالگی به نقش استنلی کوالسکی در نمایش "اتوبوسی به نام هوس" در برادوی روی صحنه رفت . پیش از آن خلق و خوی معترض و ناخوشایندی که داشت، باعث شده بود تا از یکی دو کار تئاتری اخراج شود. بعد به عضویت یک گروه محلی درآمد و با نمایش "مادر را به یاد میآورم" به برادوی پا گذاشت.
ایفای نقش یک کهنه سرباز در نمایش "کافه تراک لاین" نامش را بر سر زبانها انداخت. هر چند این نمایش با شکستی تجاری همراه شد، اما منتقدان چنان از قدرت بازیگری براندو به وجد آمده بودند که او را "متعهدترین بازیگر برادوی" نامیدند. پس از درخشش روی صحنه در نمایش "اتوبوسی به نام هوس" از سوی الیاکازان فیلمساز نامدار دوران دعوت شد تا در نسخه سینمایی این نمایش به نقش آفرینی مشغول شود.
بازی نامتعارف براندو در این نقش به انقلابی در تکنیکهای بازیگری تعبیر شد و شیوه بازیگری متد را با تغییری اساسی مواجه ساخت. پس از آن برای تست بازیگری در نقش اصلی فیلم "شورشی بی آرمان" به استودیوی برادران وارنر رفت. نقشی که عاقبت جیمزدین برای ایفای آن برگزیده شد.
پیش از همه آنها براندو نخستین بار در فیلم "مردان" بازی کرد. او برای ایفای این نقش یک ماه در بیمارستان مجروحین جنگی بستری شد تا به جزئیات رفتاری نقش دست یابد. بازی قدرتمندش در نسخه سینمایی "اتوبوسی به نام هوس" نامزدی جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را برایش به ارمغان آورد . نامزدی اسکار در سه سال بعدی نیز با فیلمهای "زنده باد زاپاتا"،" جولیوس سزار" و "در بارانداز" تکرار شد و برای فیلم آخر، نخستین بار این جایزه را به خانه برد.
پنج فیلم نخست کارنامه بازیگری براندو، نام او را به عنوان یک استعداد بینظیر و خارقالعاده بازیگری در ذهن علاقمندان و منتقدین سینما ثبت کرد. او سه سال متوالی جایزه فیلم بریتانیا را در سالهای 1951 تا 1953 به خود اختصاص داد . در سال 1953 براندو در نمایش "سلاحها و مرد" به کارگردانی لی فالک نیز خوش درخشید. او برای بازی در این نقش پیشنهاد دستمزد هفتهای 10000 دلاری در برادوی را رد کرد تا در این نمایشنامه در بوستون روی صحنه برود در حالی که تنها 500 دلار دستمزد هفتگی می گرفت، این آخرین نقش آفرینی مارلون براندو روی صحنه تئاتر بود.
"وحشی" دیگر فیلم مهم براندو در دهه درخشان 1950 بود. او که در نقش یک موتورسیکلت سوار یاغی در این فیلم خوش درخشیده بود به بت نسل جوان تبدیل شد. تصویری که از او یک جوان عاصی عصر راک اندرول ارایه داد، به شمایل این عصر بدل شد.
از اینجا به بعد تاثیر پدیده براندو روی نسل جوان دو چندان شد. تصویر جدید جوانان یاغی در آمریکا بر اساس ویژگیهای ظاهری براندو در فیلم "وحشی" (موتورسیکلت بزرگ، کاپشن چرمی و شلوار جین) شکل گرفت. پس از نمایش موفق این فیلم، فروش کارخانجات معظم موتورسیکلت آمریکا سیر صعودی به خود گرفت. "وحشی" در خارج از آمریکا نیز با توفیق تجاری روبرو شد تاثیراتی مشابه بر فرهنگ کشورهای دیگر جهان گذاشت.
تحت کارگردانی الیاکازان و با همراهی گروهی از مستعدترین بازیگران دوران، براندو جایزه اسکار را برای ایفای نقشتری مالوی در "در بارانداز" به دست آورد. براندو و همبازیاش در این فیلم "رد استایگر"، برخی سکانسهای نوشته شده توسط کازان را نپسندیده و در این صحنهها به بداهه پردازی روی آوردند. در دهه پنجاه توفیق براندو با بازی در نقشهایی کم نظیر چون اسکای مسترسون در "مردان و عروسکها" مترجمی ژاپنی تبار در "چای خانه ماه اوت" خلبان نیروی هوایی در "سایونارا" و یک افسر نازی در "شیرهای جوان" ادامه یافت.
او برای "سایونارا" هم نامزد اسکار شد. در پایان دهه 1950 براندو تمام انرژی خود را در عرصه بازیگری خرج کرده بود. در دهه 1960 براندو فیلمهایی چون "شورش در کشتی بونتی"، "سربازهای یک چشم" (تنها فیلمی که براندو خود آن را کارگردانی کرد)، "تعقیب"، "انعکاس در چشمان طلایی" و "کوئیمادا، بسوزان" (فیلمی شکست خورده که براندو آن را بهترین اثر بازیگری خود میدانست) بازی کرد.
با این فیلمها کارنامه هنری براندو در پایان دهه 1960 به شدت لطمه خورده و او میرفت تا به دست فراموشی سپرده شود به همین دلیل به سوی فیلمهای کم بودجه یا مستقل روی آورد. برخی از مورخین سینما دلیل این عزلت گزینی را فعالیتهای اجتماعی براندو، به ویژه حمایتش از گروه افراطی "پلنگهای سیاه" میدانند.
در آغاز دهه هفتاد براندوی میان سال با بازی در شاه نقش "دن ویتو کورلئونه" در فیلم " پدرخوانده" به یکباره کارنامه هنری خود را دوباره احیا کرد. فرانسیس فورد کاپولا کارگردان پدرخوانده در این باره میگوید: براندو خود تست چهره پردازیاش را انجام داد او با گذاشتن دو تیله در دهانش، فرم ویژه فک و صورت و شیوه پرخش گفتاری دن کورلئونه را شکل داد.
کاپولا شیفته شخصیت پردازی براندو برای نقش ویتو کورلئونه شده بود. اما باید با مسئولان استودیو میجنگید تا براندو را که به بدخلقی و رفتار غیر مسئولانه سر صحنه فیلمها شهرت یافته بود به آنان بقبولاند. مدیران کمپانی پارامونت میخواستند با دنی تامس برای ایفای این نقش قرارداد ببندند اما تامس که خود شاهد تمرینهای براندو برای این نقش بود پارامونت را وادار ساخت تا با مسئولیت کاپولا این نقش را به براندو بسپارند.
کورلئونه دومین جایزه اسکار را برای او به ارمغان آورد. اما او در مراسم حضور نیافت تا پس از جرج سی اسکات (برای فیلم "پاتون") دومین بازیگری باشد که از دریافت جایزه اسکار امتناع می کند. براندو حضور در مراسم را تحریم کرد و دختر جوانی از فعالان جنبش مدنی سرخپوستان آمریکا را به جای خود به صحنه فرستاد تا صدای اعتراض بومیان آمریکا را از طریق مراسم اسکار و در قلب هالیوود محافظه کار به گوش جهانیان برساند.
پس از این موفقیت براندو با درخشش در فیلم "آخرین تانگو در پاریس" ساخته برناردو برتولوچی فیلمساز بزرگ ایتالیایی بار دیگر نام خود را بر سر زبانها انداخت و برای پنجمین بار نامزد جایزه اسکار شد. در سال 1979 برای ایفای نقش سرهنگ کورتز در فیلم "اینک آخر الزمان" هفتهای یک میلیون دلار دستمزد گرفت. قرار بود او برای آمادگی بازی در این فیلم ورزش کند، لاغر شود و کتاب "قلب تاریکی" نوشته جوزف کنراد (که فیلم اقتباسی آزاد از آن کتاب بود) را بخواند.
اما او با 110 کیلو وزن سر صحنه حاضر شد در حالی که کتاب را نخوانده بود. به همین دلیل فورد کاپولا میخواست او را اغلب در سایه یا تاریکی قرار دهد تا اضافه وزنش چندان آشکار نباشد. او اغلب دیالوگهایش در این فیلم را به طور بداهه ادا کرد. پس از پایان یک هفته کار براندو، کاپولا از او خواست یک ساعت دیگر سر صحنه بماندن تا چند کلوزآپ از او گرفته شود او برای این یک ساعت اضافه 75000 هزاردلار دستمزد درخواست کرد و آن را گرفت. پس از این فیلم بود که اضافه وزن براندو او را از بازی در نقشهای مهم بازداشت.
براندو در کتاب زندگی نامهاش "ترانههایی که مادرم به من آموخت" توضیح داد که نقش آفرینیاش در فیلم "اینک آخر الزمان" بسیار متفاوت بوده است. فیلمنامه تفاوتهایی چشمگیری با کتاب داشت و کورتز حضور فیزیکی بیشتری در فیلم یافت. براندو به کاپولا پیشنهاد کرد که جلوه را رازآلود شخصیت کورتز بار دیگر به مانند کتاب افزایش یابد. پس کاپولا به او اجازه داد بخشهای مربوط به خویش را بازنویسی کند.
همچنین او بدون آنکه به کارگردان چیزی بگوید سرش را تراشید. حتی با مسئولان نورپردازی هم هماهنگ کرد تا در صحنههای حضورش، نورپردازی به گونهای باشد که طاسی سر و برق چشمانش بیشتر به چشم بیاید تا شخصیت کورتز هولناکتر از آنچه بود باز تولید شود. جالب آنکه فورد کاپولا تمامی تغییرات اعمال شده توسط براندو را پذیرفت.
پس از "اینک آخر الزمان" براندو که گام به سال خوردگی میگذاشت نقش پدر سوپرمن را در فیلم "سوپرمن" ایفا کرد. او برای نقشی کوتاه و گذرا د رانی فیلم دستمزد قابل توجهی گرفت در حالی که حتی زحمت مطالعه فیلمنامه و حفظ کردن دیالوگها را به خود نداد. قرار شد دیالوگهای او در پشت دوربین به صورت درشت نوشته شود تا او از جلوی دوربین آنها را بخواند. گفته می شود او تنها دو هفته حضور سر صحنه فیلم سوپرمن دستمزدی سه میلیون و هفتصد دلاری دریافت کرد.
بعدها او در قسمت دوم " سوپرمن" نیز بازی کرد. اما پس از آنکه تهیه کنندگان با پرداخت دستمزدی نجومی به مانند قسمت اول مخالفت ورزیدند، براندو اجازه نداد از تصاویرش برای قسمت دوم استفاده شود. این تصاویر پس از مرگ براندو در نسخه DVD فیلم گنجانده شد.
نقش آفرینیهای بعدی براندو از جمله در فیلم "جزیره دکتر مورو" منفیترین نقدهای دوران بازیگری این ستاره را به دست آوردند. پس از اعلام رسمی بازنشستگی از بازیگری در سال 1980، او در تعدادی فیلم از جمله "فصل خشک سفید" (ششمین و آخرین نامزدی اسکار برای براندو) و "نتیجه" (همراه با دیگر بازیگر پیرو سبک متد اکتینگ یعنی رابرت دنیرو" بازیگر نقشهای مکمل شد.
فعالیتهای اجتماعی براندو در زمینه احقاق حقوق مدنی سیاهان و سرخپوستان، بخش دیگری از شخصیت جذاب و چند بعدی این مرد را رقم میزند. ضمن آنکه او با رفتارهای تند وغیر عادیاش لقب "پسر بد هالیوود" را به خود اختصاص داد. او در سال 1973 دندانهای یک عکاس پاپاراتزی را شکست. خصوصیات اخلاقی غریب براندو، کودکی نامتعارف و پرمحنتش، زندگی خانوادگی از هم گسیخته و مصیبت بارش، سختگیریهایش هنگام حضور سر صحنه فیلم های متعدد از جمله عدم تمایل یا ناتوانی در حفظ دیالوگها و سرپیچی از فرامین کارگردانها و رفتاری کودکانه، همه و همه میتوانست کارنامه حرفهای هر بازیگری را نابود سازد.
اما براندو، براندو بود و به رغم تمام این خصوصیات منفی، اغلب بازیگرانی که با او کار کردهاند، او را از نوابغ مسلم هنر بازیگری میدانند. بیشتر همکارانش او را فردی شوخ و دوستی خوب معرفی کردهاند. براندو روز یکم ژانویه 2004 (یازدهم تیر 1383) در سن 80 سالگی در گذشت علت واقعی مرگ او به دلیل اصرارهای عجیب وکیلش هرگز به درستی و صحت فاش نشد.
بعدها بخش پزشکی دانشگاه UCLAعلت مرگ براندو را مشکلات تنفسی ناشی از تصلب بافتهای ریوی اعلام کرد. هرچند این نکته نیز هرگز مورد تایید وکیلش قرار نگرفت، علاوه بر آن براندو در سالهای پایانی عمر دچار نارسایی قلبی بود و گفته میشود از بیماری قند و سرطان کبد رنج میبرد.
- - - - - - - - - - - -
مازیار فکری ارشاد
از اینجا به بعد تاثیر پدیده براندو روی نسل جوان دو چندان شد. تصویر جدید جوانان یاغی در آمریکا بر اساس ویژگیهای ظاهری براندو در فیلم "وحشی" (موتورسیکلت بزرگ، کاپشن چرمی و شلوار جین) شکل گرفت. پس از نمایش موفق این فیلم، فروش کارخانجات معظم موتورسیکلت آمریکا سیر صعودی به خود گرفت. "وحشی" در خارج از آمریکا نیز با توفیق تجاری روبرو شد تاثیراتی مشابه بر فرهنگ کشورهای دیگر جهان گذاشت.
تحت کارگردانی الیاکازان و با همراهی گروهی از مستعدترین بازیگران دوران، براندو جایزه اسکار را برای ایفای نقشتری مالوی در "در بارانداز" به دست آورد. براندو و همبازیاش در این فیلم "رد استایگر"، برخی سکانسهای نوشته شده توسط کازان را نپسندیده و در این صحنهها به بداهه پردازی روی آوردند. در دهه پنجاه توفیق براندو با بازی در نقشهایی کم نظیر چون اسکای مسترسون در "مردان و عروسکها" مترجمی ژاپنی تبار در "چای خانه ماه اوت" خلبان نیروی هوایی در "سایونارا" و یک افسر نازی در "شیرهای جوان" ادامه یافت.
او برای "سایونارا" هم نامزد اسکار شد. در پایان دهه 1950 براندو تمام انرژی خود را در عرصه بازیگری خرج کرده بود. در دهه 1960 براندو فیلمهایی چون "شورش در کشتی بونتی"، "سربازهای یک چشم" (تنها فیلمی که براندو خود آن را کارگردانی کرد)، "تعقیب"، "انعکاس در چشمان طلایی" و "کوئیمادا، بسوزان" (فیلمی شکست خورده که براندو آن را بهترین اثر بازیگری خود میدانست) بازی کرد.
با این فیلمها کارنامه هنری براندو در پایان دهه 1960 به شدت لطمه خورده و او میرفت تا به دست فراموشی سپرده شود به همین دلیل به سوی فیلمهای کم بودجه یا مستقل روی آورد. برخی از مورخین سینما دلیل این عزلت گزینی را فعالیتهای اجتماعی براندو، به ویژه حمایتش از گروه افراطی "پلنگهای سیاه" میدانند.
در آغاز دهه هفتاد براندوی میان سال با بازی در شاه نقش "دن ویتو کورلئونه" در فیلم " پدرخوانده" به یکباره کارنامه هنری خود را دوباره احیا کرد. فرانسیس فورد کاپولا کارگردان پدرخوانده در این باره میگوید: براندو خود تست چهره پردازیاش را انجام داد او با گذاشتن دو تیله در دهانش، فرم ویژه فک و صورت و شیوه پرخش گفتاری دن کورلئونه را شکل داد.
کاپولا شیفته شخصیت پردازی براندو برای نقش ویتو کورلئونه شده بود. اما باید با مسئولان استودیو میجنگید تا براندو را که به بدخلقی و رفتار غیر مسئولانه سر صحنه فیلمها شهرت یافته بود به آنان بقبولاند. مدیران کمپانی پارامونت میخواستند با دنی تامس برای ایفای این نقش قرارداد ببندند اما تامس که خود شاهد تمرینهای براندو برای این نقش بود پارامونت را وادار ساخت تا با مسئولیت کاپولا این نقش را به براندو بسپارند.
کورلئونه دومین جایزه اسکار را برای او به ارمغان آورد. اما او در مراسم حضور نیافت تا پس از جرج سی اسکات (برای فیلم "پاتون") دومین بازیگری باشد که از دریافت جایزه اسکار امتناع می کند. براندو حضور در مراسم را تحریم کرد و دختر جوانی از فعالان جنبش مدنی سرخپوستان آمریکا را به جای خود به صحنه فرستاد تا صدای اعتراض بومیان آمریکا را از طریق مراسم اسکار و در قلب هالیوود محافظه کار به گوش جهانیان برساند.
پس از این موفقیت براندو با درخشش در فیلم "آخرین تانگو در پاریس" ساخته برناردو برتولوچی فیلمساز بزرگ ایتالیایی بار دیگر نام خود را بر سر زبانها انداخت و برای پنجمین بار نامزد جایزه اسکار شد. در سال 1979 برای ایفای نقش سرهنگ کورتز در فیلم "اینک آخر الزمان" هفتهای یک میلیون دلار دستمزد گرفت. قرار بود او برای آمادگی بازی در این فیلم ورزش کند، لاغر شود و کتاب "قلب تاریکی" نوشته جوزف کنراد (که فیلم اقتباسی آزاد از آن کتاب بود) را بخواند.
اما او با 110 کیلو وزن سر صحنه حاضر شد در حالی که کتاب را نخوانده بود. به همین دلیل فورد کاپولا میخواست او را اغلب در سایه یا تاریکی قرار دهد تا اضافه وزنش چندان آشکار نباشد. او اغلب دیالوگهایش در این فیلم را به طور بداهه ادا کرد. پس از پایان یک هفته کار براندو، کاپولا از او خواست یک ساعت دیگر سر صحنه بماندن تا چند کلوزآپ از او گرفته شود او برای این یک ساعت اضافه 75000 هزاردلار دستمزد درخواست کرد و آن را گرفت. پس از این فیلم بود که اضافه وزن براندو او را از بازی در نقشهای مهم بازداشت.
براندو در کتاب زندگی نامهاش "ترانههایی که مادرم به من آموخت" توضیح داد که نقش آفرینیاش در فیلم "اینک آخر الزمان" بسیار متفاوت بوده است. فیلمنامه تفاوتهایی چشمگیری با کتاب داشت و کورتز حضور فیزیکی بیشتری در فیلم یافت. براندو به کاپولا پیشنهاد کرد که جلوه را رازآلود شخصیت کورتز بار دیگر به مانند کتاب افزایش یابد. پس کاپولا به او اجازه داد بخشهای مربوط به خویش را بازنویسی کند.
همچنین او بدون آنکه به کارگردان چیزی بگوید سرش را تراشید. حتی با مسئولان نورپردازی هم هماهنگ کرد تا در صحنههای حضورش، نورپردازی به گونهای باشد که طاسی سر و برق چشمانش بیشتر به چشم بیاید تا شخصیت کورتز هولناکتر از آنچه بود باز تولید شود. جالب آنکه فورد کاپولا تمامی تغییرات اعمال شده توسط براندو را پذیرفت.
پس از "اینک آخر الزمان" براندو که گام به سال خوردگی میگذاشت نقش پدر سوپرمن را در فیلم "سوپرمن" ایفا کرد. او برای نقشی کوتاه و گذرا د رانی فیلم دستمزد قابل توجهی گرفت در حالی که حتی زحمت مطالعه فیلمنامه و حفظ کردن دیالوگها را به خود نداد. قرار شد دیالوگهای او در پشت دوربین به صورت درشت نوشته شود تا او از جلوی دوربین آنها را بخواند. گفته می شود او تنها دو هفته حضور سر صحنه فیلم سوپرمن دستمزدی سه میلیون و هفتصد دلاری دریافت کرد.
بعدها او در قسمت دوم " سوپرمن" نیز بازی کرد. اما پس از آنکه تهیه کنندگان با پرداخت دستمزدی نجومی به مانند قسمت اول مخالفت ورزیدند، براندو اجازه نداد از تصاویرش برای قسمت دوم استفاده شود. این تصاویر پس از مرگ براندو در نسخه DVD فیلم گنجانده شد.
نقش آفرینیهای بعدی براندو از جمله در فیلم "جزیره دکتر مورو" منفیترین نقدهای دوران بازیگری این ستاره را به دست آوردند. پس از اعلام رسمی بازنشستگی از بازیگری در سال 1980، او در تعدادی فیلم از جمله "فصل خشک سفید" (ششمین و آخرین نامزدی اسکار برای براندو) و "نتیجه" (همراه با دیگر بازیگر پیرو سبک متد اکتینگ یعنی رابرت دنیرو" بازیگر نقشهای مکمل شد.
فعالیتهای اجتماعی براندو در زمینه احقاق حقوق مدنی سیاهان و سرخپوستان، بخش دیگری از شخصیت جذاب و چند بعدی این مرد را رقم میزند. ضمن آنکه او با رفتارهای تند وغیر عادیاش لقب "پسر بد هالیوود" را به خود اختصاص داد. او در سال 1973 دندانهای یک عکاس پاپاراتزی را شکست. خصوصیات اخلاقی غریب براندو، کودکی نامتعارف و پرمحنتش، زندگی خانوادگی از هم گسیخته و مصیبت بارش، سختگیریهایش هنگام حضور سر صحنه فیلم های متعدد از جمله عدم تمایل یا ناتوانی در حفظ دیالوگها و سرپیچی از فرامین کارگردانها و رفتاری کودکانه، همه و همه میتوانست کارنامه حرفهای هر بازیگری را نابود سازد.
اما براندو، براندو بود و به رغم تمام این خصوصیات منفی، اغلب بازیگرانی که با او کار کردهاند، او را از نوابغ مسلم هنر بازیگری میدانند. بیشتر همکارانش او را فردی شوخ و دوستی خوب معرفی کردهاند. براندو روز یکم ژانویه 2004 (یازدهم تیر 1383) در سن 80 سالگی در گذشت علت واقعی مرگ او به دلیل اصرارهای عجیب وکیلش هرگز به درستی و صحت فاش نشد.
بعدها بخش پزشکی دانشگاه UCLAعلت مرگ براندو را مشکلات تنفسی ناشی از تصلب بافتهای ریوی اعلام کرد. هرچند این نکته نیز هرگز مورد تایید وکیلش قرار نگرفت، علاوه بر آن براندو در سالهای پایانی عمر دچار نارسایی قلبی بود و گفته میشود از بیماری قند و سرطان کبد رنج میبرد.
- - - - - - - - - - - -
مازیار فکری ارشاد