دکتر محمد بقایی در مورد وجود ضوابط تفکر و باور به خبرنگار مهر گفت: به چنین مسئلهای نمیتوان به صراحت و قاطعانه پاسخ مثبت یا منفی داد. زیرا در تاریخ اندیشه بشری بسیاری از متفکران بر این عقیده بودهاند که اخلاق و عقیده باید بر اساس الگوهای تعیین شده به وسیله فرد یا جامعه دنبال شود.
وی تصریح کرد: برای نمونه، حکمای یونان باستان چنین نظری داشتند. پس از دکارت دیدگاهی تازه در این خصوص پیدا شد که مبتنی بر نظریه همین فیلسوف قرن هجدهمی بوده است. به این معنا که آدمی باید لوح ضمیر خود را از آنچه پیشتر بر آن نقش بسته بشوید و بر اساس تجربههای فردی و باورهای قابل قبول خود، دوباره عقاید و اخلاق مورد نظر خویش را بنگارد.
این محقق و پژوهشگر حوزه ادبیات و فلسفه در ادامه تأکید کرد: این اندیشه به تدریج در چهرههایی مانند راسل و ویتگنشتاین به اوج خود رسید و رفته رفته نظریه پسامدرن از آن سر برآورد. این فلسفه به طور خلاصه بر تأمل و بازنگری در همه ضوابط و معیارهای اخلاقی و باورهای فردی و اجتماعی تأکید دارد.
وی افزود: از مجموع این دو دیدگاه و تجربههایی که بشر در طول زندگی خود در خصوص اخلاق و عقاید تثبیت شده داشته، میتوان به این نتیجه رسید که بازنگری، بازفهمی و بازاندیشی موجب تحول و پیشرفت جوامع بشری میشود.
این استاد دانشگاه یادآور شد: برای نمونه پیشرفت غرب از زمانی نطفه بست که منطق ارسطویی را به کناری نهاد و به دادههای علم نوین روی آورد.
بقایی در مورد این موضوع که این ضوابط و قوانین جهان شمول هستند یا مبتنی بر سنت و فرهنگی خاص گفت: این ضوابط و قوانین هم میتوانند در محدوده فرهنگ و سنت خاصی باشند و هم میتوانند جهانشمول باشند. با توجه به پیوندها و ارتباطاتی که در دنیای کنونی پدید آمده به تدریج افکار و باورهای جهانی جای دیدگاههای محلی و منطقهای را میگیرند. زیرا دیدگاهها و تجربههای علمی تأثیر خود را فقط در یک منطقه جغرافیایی خاص نمیگذارند و به کل جهان سرایت میدهند.