به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه خبرگزاري "مهر" ، سيد محمد خاتمي رئيس جمهوري اسلامي ايران، طي پيامي به اين مراسم ضمن تجليل از جايگاه ارزشمن اقبال در جهان اسلام و ادب فارسي گفت : جاي خوشبختي است كه علامه اقبال لاهوري همچنان نقطه عطف اهل نظر است. اقبال بي ترديد جزو سرآمدان نوآوري در جهان اسلام بود. او مصداق واقعي تعامل ميان شرق و غرب است و در اين ميان آرزوي اقبال بازگشت سرافرازي جهان اسلام بود.
رئيس جمهور در ادامه افزود: اقبال انديشمندي بيدار و بيدارگر بود كه از منظري نو به اسلام نگريست. او متفكري بود كه گويا وظيفه خويش را وصف ميان شرق و غرب و دينداري و زيستن در دنياي معاصر مي دانست. از ره آوردهاي اقبال اين است كه به زبان و ادب فارسي جان تازه اي بخشيد.
وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي نيز با ارسال پيامي به اين همايش اظهار داشت : اقبال فيلسوف و شاعري توانمند بود كه در راه يگانگي و يكپارچگي امت اسلامي جانانه كوشيد و با نثر زيباي خود به زبان اردو و انگليسي خدمات فراموش نشدني را به جهان ادب و حكمت عرضه كرد. در يك نگاه مي توان گفت كه اقبال در تحكيم روابط فرهنگي سهم شاياني داشته است.
وي در پايان افزود: اگرچه انديشه اتحاد ميان مسلمانان قبل از اقبال جوانه زد اما شور و شوق شخصي او در اين راه او را از سرآمدان شخصيتهاي مهم احيا گر ديني ساخت.
محمد بقايي ماكان به عنوان اولين سخنران به بحث توجه اقبال به ايران پرداخت. وي با ذكر اين مطلب كه آوازه اقبال در جهان ابعاد مختلف دارد گفت : ولي در ايران بيشتر به سبب شعرش شهرت يافته است. او با آن كه به ايران سفر نكرد اما دلبستگي اش به ايران و فرهنگ آن چندان شديد بود كه گاه از كلامش بوي فراق عاشقي دلسوخته شنيده مي شد.
وي در ادامه اظهار داشت : اقبال به عنوان فرزانه اي كم نظير با روي آوردن به زبان فارسي و ارج نهادن و مطرح نمودن فرهنگ برآمده از آن به مردم جهان دليل استواري شد در مايه ور بودن اين فرهنگ و آن زبان. نام ايران براي وي قداستي همپايه نامهاي متبرك و مقدس دارد. جان خود را با جان مردم ايران در پيوند مي بيند. مثنوي مولوي را قرآن پهلوي مي خواند. آرزويش در آخرين ايام حيات اين بوده كه دو سرزمين را ببيند : ايران و مدينة النبي. شيفتگي اين فرزانه به تاريخ و فرهنگ ايران چندان شديد است كه نمي توان او را غير ايراني دانست.
بقايي در پايان گفت : نام او در سراسر جهان ياد آور فرهنگ ايران است.
دكتر شاهد چوهدري سخنران بعدي بود كه به سير اقبال شناسي در ايران پرداخت. وي در ابتدا گفت : سير و تاريخچه اقبال شناسي در ايران به همان زمان مي رسد كه علامه محمد اقبال لاهوري هنوز زنده بود و فعاليتهاي علمي، ادبي، فرهنگي و سياسي انجام مي داد. در اين زمان برخي از انديشمندان از طريق آثار اقبال با نام او آشنا بودند. اكنون نام اقبال بر تالارها، خيابانها، مدرسه هاي ايران ديده مي شود. در كتابهاي درسي اشعار اقبال نوشته مي شود و دانش آموزان آن را ياد مي گيرند.
محمد حسين ساكت سخنران بعدي بود كه به بحث تطبيقي اقبال و ميلتون اشاره داشت. وي با ذكر اين مطلب كه براي آشنايي ژرف با فرهنگها و رسيدن به دستاوردهاي گران سنگ در گفت و گوي تمدنها ادبيات تطبيقي يكي از كارآمدترين ابزارهاست گفت: اقبال و ميلتون دو شاعر بزرگ و نامبردار شرق و غرب با آن كه زبان و فرهنگ و دين متفاوتي داشتند اما از ديدگاه هنر و انديشه همانندي هايي دارند. اگر چه اقبال در سروده ها و نگاشته هايش از جان ميلتون ياد نكرده اما اين آرزو را در سر مي پروراند كه به سبك او در بهشت گمشده درباره حماسه پر شور كربلا شعري با عنوان بهشت بازيافته بسرايد.
وي افزود: براي راهيابي به همانندي هاي هنري و انديشگي اقبال و ميلتون، سقوط و شخصيت در بهشت گمشده و شعرهاي اقبال زمينه و دستمايه ارزنده و در خور نگرشي است.
دكتر محمد اسلامي ندوشن در اين همايش به بحث اقبال و مسئله خودي اشاره كرد و گفت : موضوعي كه اقبال پيش از هر چيز بر آن تكيه دارد وديعه خودي است. يعني بازيافت خود، بهره وري از استعداد و ذخاير دروني خود. اين هم در سطح فرد مطرح مي شود و هم در سطح ملي و يادآور اين دوبيت حافظ است: سالها دل طلب جام جم از ما مي كرد/ آنچه خود داشت زبيگانه تمنا مي كرد/ گوهري كز صدف كون و مكان بيرون است/ طلب از گمشدگان لب دريا مي كرد.
دكتر ندوشن در ادامه افزود: منظور از جام جم همان گوهر دروني است كه عرفان ايران هم بر همان تكيه دارد. اقبال نوعي بازگفت عرفان مي كند كه مي توان آن را عرفان نو خواند. او چون يك مرد سياسي است و در زماني قرار گرفته است كه مسئله استقلال شبه قاره و جدايي پاكستان از هند مطرح است مي خواهد از اصل خودي كمك گيرد و مسلمانان هند را برانگيزد كه به نيروي خودي يعني به اراده و همت، استقلال خود را به دست آورند.