جليل عرفان منش، مدير گروه فرهنگ و هنر شبكه دو سيما در گفت و گو با خبرنگار تلويزيوني " مهر "، درباره جايگاه برنامه هاي سرگرم كننده در شبكه هاي مختلف تلويزيون گفت: بدون ترديد يكي از بخش هاي برنامه سازي تلويزيون بايد به آثار سرگرمي و طنز اختصاص پيدا كند. هر چند كه اين نوع برنامه ها بايد حجم مشخص و محدودي از آثار تلويزيوني را در بر بگيرد. چون به طور كلي وظيفه رسانه ملي بسيار گسترده، متعدد و دربرگيرنده مسايل و موضوع هاي زيادي است كه برنامه هاي سرگرم كننده بايد بخشي از آثار خود را به اين نوع مضامين اختصاص دهد.
وي با اشاره به پيشينه تاريخي و مذهبي دركشورمان خاطر نشان كرد: در دين ما توصيه شده به اينكه هر مسلمان وقت خود را به چهار بخش تقسيم كند كه يكي از اين بخش ها را تفريح تشكيل مي دهد. البته به شرطي كه ما ميان سرگرمي و تفريح و اتلاف وقت تفاوت قايل شويم. بنابراين بايد به طور كلي نگاه ما نسبت به سرگرمي امري معنا دار باشد كه هم سو و هم جهت با ساير فعاليت هاي زندگي ما مانند تجارت، آموزش، تربيت و ... قرار بگيرد. متاسفانه در رسانه ما عليرغم تلاش هاي ارزنده اي كه تاكنون صورت گرفته است، ما شاهد هستيم كه برنامه هاي مفرح و سرگرم كننده، دست كم گرفته مي شوند. معمولا" اين نوع آثار بي هدف هستند و طنز با مضحكه، هزل، هجو و مزه پراني و شوخي هاي ناپسند اشتباه گرفته مي شود.
عرفان منش در خصوص برخورد سابقه فرهنگي كشورمان درارايه سرگرمي توضيح داد: اگر نگاهي به تاريخ ادبيات كهن بياندازيم به راحتي مشخص مي شود كه سرگرمي همراه با هدف و آموزش مسايل انساني و اعتقادي بوده است و براي رشد فكري انسان كمك تلاش مي كردند. براي نمونه كتاب كليله و دمنه كه اصل آن هندي است، يكي از كتاب هايي است كه براي سرگرمي و اوقات فراغت مورد استفاده قرار مي گرفت. علاوه براين دردوره ايران باستان سرگرمي هايي وجود داشته كه البته بيشتر آنها همراه با تحرك بدني بوده است. اين نوع سرگرمي ها بيشتر به بعد جسماني بشر توجه داشتند. دين مبين اسلام هم سرگرمي را همراه با رشد جسمي و فكري ارزيابي مي كند و سرگرمي بي هدف را به رسميت نمي شناسد.
مدير گروه فرهنگ و هنر شبكه دو سيما با تاكيد بر اينكه ادبيات كهن ما آكنده از آثار سرگرم كننده و پند آموزاست، ولي امروز تفريح به تماشاي تلويزيون منوط شده است، مي گويد: چند سال قبل آثار سرگرم كننده اي مانند "مثل آباد" ساخته مي شد كه هم وجه سرگرم كننده بودن را در خود داشت و هم مطلبي را به بيننده منتقل مي كرد. خود من در سال 1359 برنامه اي ساختم كه بر اساس يكي از حكايت هاي لطايف الطوايف بود به نام " از دروغ تا دروغ " كه بر دو وجه سرگرمي و جذابيت تاكيد شده بود. اما متاسفانه بسياري از برنامه هاي اخير را جُنگ هايي تشكيل مي دهد كه از برنامه هاي خارجي الگوبرداري شده است. البته الگوبرداري از برنامه هاي موفق خارجي به هيچ وجه بد نيست، به شرطي كه برنامه شكل بومي و منطقه اي پيدا كند. البته بايد دقت كرد كه بي توجهي نسبت به تاثيري كه برنامه هاي سرگرم كننده در جامعه مي گذارند، ناخوشايند است. چون تاثيرات تخريبي اين نوع برنامه ها امكان دارد بسيار طولاني مدت باشد.
عرفان منش راجع به اينكه حجم برنامه هاي سرگرم كننده تلويزيون را به جهت كمي چگونه ارزيابي مي كند، اظهار داشت: اين مساله به مقتضيات برنامه هاي طنز آميز ربط دارد. اگر برنامه هاي سرگرم كننده بخواهد از مفهوم تهي باشد، همين مقدار برنامه هم زياد است. اما اگر برنامه ها بار مفهومي بالاتري داشته باشند، اين تعداد برنامه سرگرم كننده در تلويزيون ما كم به نظر مي رسد. البته اين را هم نبايد از ياد برد كه خنداندن تماشاگر ايراني بسيار دشوار است و اين مساله به همان نسبت شرايط را براي توليد كنندگان سخت مي كند.
وي درباره ويژگي هاي مثبت يك اثر سرگرمي كننده توضيح داد: اين مساله جاي بحث زيادي مي طلبد. زيرا نوع سرگرمي، مخاطب آن و حتي زمان و چگونگي پخش بر تعريف سرگرم كننده بودن تاثير به سزايي مي گذارد. در مورد آثار طنز آميز هم مولفه هاي زيادي وجود دارد كه مي تواند سطح كيفي يك اثر را تعيين كند. اما به هر حال يك مساله حايز اهميت است، اينكه برنامه جهت و معناي در خور توجهي داشته باشد. البته اين مساله به اين مفهوم نيست كه پيام اثر مستقيم ارايه شود، چون دراين صورت، برنامه شكل شعاري به خود مي گيرد و مخاطب به آن توجه نمي كند. مساله ديگر، برنامه بايد مفرح نيز باشد تا بيننده را به خود بخواند.