رسول صدرعاملی با انتقاد از رفتار بعضی مسئولان یادآوری کرد آنها به جای حل مشکلات، صورت مسئله را پاک می‌کنند.

به گزارش خبرگزاری مهر، عصر سه‌شنبه 10 خردادماه نمایش و نشست نقد و بررسی فیلم "مرهم" در قالب چهارمین برنامه خانه فیلم فردوس با حضور علیرضا داودنژاد نویسنده و کارگردان، کبری حسن‌زاده و علی داودنژاد بازیگر، ندا یرایی کارشناس ارشد مددکاری اجتماعی با گرایش اعتیاد، رسول صدرعاملی کارگردان سینما به عنوان مهمان ویژه و محمدرضا لطفی مجری و منتقد در فرهنگسرای فردوس برگزار شد.

علیرضا داودنژاد در این نشست گفت: من چند فیلم ساختم که موضوعات‌شان به آدم‌های دور و برمان نزدیک نبود. من هم آن شخصیت‌ها را به درستی نمی‌شناختم، اما با مرهم دوباره به سینمای مورد علاقه‌ام بازگشتم.
 
رسول صدرعاملی در ادامه این نشست افزود: سینمای داودنژاد برگرفته از زندگی طبیعی است و او این جنس فیلم را به خوبی می‌شناسد، اما متاسفانه وی مدتی از این فضا دور شد که فکر می‌کنم مقصرش هم پخش‌کننده‌ها بودند، اما اکنون خیلی خوشحالم که دوباره داودنژاد را در جایگاه واقعی اش می‌بینم و به اعتقاد من "مرهم" یک نقطه عطف در سینمای ما به حساب می‌آید.
 
وی ادامه داد: در این فیلم رابطه مادربزرگ و نوه به شدت مرا به شوق  آورد. این فیلم یک فیلم آموزشی است، واقعاً ناراحت شدم که شنیدم بعضی‌ها این فیلم را متهم به سیاه‌نمایی می‌کنند. "مرهم" به جامعه درس می‌دهد و پر از حرف است. این فیلم به هیچ وجه سیاه نیست، هرچند این در سینمای اجتماعی که شعار نمی‌دهد دیگر عادی شده است. زمانی که من هم "دختری با کفش‌های کتانی" را می‌ساختم  متهم به سیاه‌نمایی شدم.
 
در ادامه این نشست داودنژاد خاطرنشان ساخت: موضوع اعتیاد معضل بزرگی است که به اشکال مختلف می‌توان به آن اشاره کرد. متاسفانه  ما صاحب دو فرهنگ مجزا هستیم. یک فرهنگ رسمی و یک فرهنگ غیر رسمی. چیزهایی که آموزش داده می‌شوند با شرایط اجتماعی همخوانی ندارد و همین چندپارگی باعث سرگشتگی می‌شود و به نظرم یکی از علل شیوع اعتیاد به خاطر فرهنگ ریا کاری است.
 
کبری حسن‌زاده درباره ایفای نقش گفت: من به کمک علی داودنژاد دوربین را فراموش کرده بودم و در ضمن طناز را خیلی دوست داشتم و گاهی واقعا فکر می ‌ردم که باید نجاتش بدهم.
 
در ادامه صدر عاملی گفت: یک فیلم به هرحال یک فیلم است و تامین دادن موضوع یک فیلم به کل جامعه درست نیست. اتفاقاً در فیلم داودنژاد یک نکته خیلی مهم مستتر است و آن اینکه تماشاگر فیلم و موضوع اعتیاد را باور می‌کند، چون در تمامی فیلم‌هایی که درباره اعتیاد ساخته شده معتاد را از داخل جوی آب شروع می‌کنند به نشان دادن و این باورپذیر نیست، اما فیلم "مرهم" یک دختر سرزنده را نشان می‌دهد. دختری که مثل خیلی‌های دیگر هم دل دارد، هم احساس دارد و هم در سرش پر است از آمال و آرزوهای کوچک و بزرگ است.
 
ندا یرایی کارشناس ارشد مددکاری اجتماعی بعد از صحبت صدرعالمی گفت: اجازه بدهید من قبل از این به اسم فیلم اشاره کنم که بسیار زیباست. "مرهم" ریشه از عشق دارد، در ادبیات ما همیشه مرهم را عشق می‌دانند و فیلم هم در ستایش عشق و محبت است. متاسفانه در هر جامعه‌ای که عشق و دوست داشتن کمرنگ شود خشونت و کینه جایش را پر می‌کند.
 
وی ادامه داد: هر انسانی نیازمند عشق است، نیازمند مرهم است، حال اگر مرهم عشق از بین برود مرهم‌های دیگری مثل الکل و مواد جایش را پر می‌کنند و همان طور که اشاره شد وقتی پدر یا مادری به هر دلیلی، حتی تامین معاش این مرهم را از فرزندانشان دریغ می کنند و از آنها فاصله می گیرند، آنها ممکن است به دنبال مرهم‌های دیگری بروند.
 
در ادامه این نشست علی داودنژاد پسر علیرضا داودنژاد و بازیگر نقش بردیا درباره اولین حضورش جلوی دوربین پدرش گفت: من وارد فضای سینما نشدم، بلکه سینما وارد فضای زندگی من شد. از کودکی با نوع نگاه پدرم آشنا شدم و و به همین دلیل درست است که این اولین تجربه بازیگری‌ام بود، اما آنقدر از پدرم شناخت داشتم که بفهمم چه می‌خواهد، برای همین از بازی در نقش بردیا استقبال کردم و مضاف بر اینکه این نوع آدم‌ها را هم در اطرافم زیاد می‌شناختم. کسانی که تکلیف خودشان هم با زندگی‌شان مشخص نیست و نمی‌دانند چه می‌خواهند و یا کی هستند. به هر حال به بازی در این فیلم افتخار می‌کنم.
 
علیرضا داوود نژاد ادامه داد: از همان ابتدا تصمیم گرفتم که این بار فیلمی بسازم که موضوع‌اش با زندگی روزمره در ارتباط باشد و می‌خواستم فیلم را با خانواده‌ام بسازم. به هر حال من در این نوع فیلم باید از بازیگرانی استفاده می‌کردم که آنها را خوب بشناسم و در نتیجه بهترین گزینه خانواده‌ام بودند. برای این کار و اینکه بازی نابازیگران طبیعی جلوه کند سعی کردم تا جایی که امکان دارد پشت صحنه را خلوت کنم طوری که وقتی بازیگر صدای فرمان صدا، دوربین، حرکت را می‌شنود فکر نکند که دنیا عوض شده و وارد دنیای دیگری شده است. در این میان صنعت دیجیتال هم به من کمک کرد، چرا که دیگر نیازی به آن تجهیزات سنگین و جاگیر نبود و من از این تجربه کاملاً راضی هستم.
 
صدرعاملی در پاسخ به این سئوال مبنی براینکه چرا پاسخ شما به مردم در مورد اینکه چرا دیگر فیلمی مثل "دختری با کفشهای کتانی" نمی‌سازید این است که مسئولان دوست ندارند که این نوع فیلم‌ها ساخته شود؟ گفت: من بدون اینکه روحم خبردار باشد که موضوع فیلم داودنژاد چیست فیلمی ساختم با نام "زندگی با چشمان بسته" که از لحاظ تماتیک شبیه فیلم داودنژاد است، عیاری هم نمی‌دانست که من و داودنژاد فیلمی با این موضوع می‌سازیم و فیلمی ساخته که آن هم از لحاظ تماتیک به شدت به این دو فیلم نزدیک است، اما نتیجه چه شده است؟ فیلم من و عیاری توقیف شده و فیلم داودنژاد هم با هزار ترس و لرز به اکران درآمده است.
 
وی ادامه داد: به راستی چرا مسئولان به جای اینکه وقتی می‌بینند هنرمندان درباره موضوعی فیلم می‌سازند و یک موضوع گسترش پیدا می‌کند، آن را یک زنگ خطر عنوان تلقی کنند و برای حل آن بسیج شوند فوری صورت مسئله را پاک می‌کنند و آن را توقیف می‌کنند؟ آیا با توقیف کردن فیلم این معضل از بین می‌رود؟ بهتر است کمی ژرف‌تر بیاندیشیم!                  

این جلسه که به علت قطع برق در هنگام نمایش فیلم دچار وقفه‌ای 40 دقیقه شده بود در ساعت 22:30 با تجلیل از میهمانان پایان پذیرفت.