مروری بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به حیا بود. عرض کردم یکی از بزرگترین مشکلات جامعه ما ترویج بیحیایی است. در گذشته به مناسبتها و روابط گوناگون، تقسیمبندیهایی برای حیا گفتیم؛ از جمله آخرین تقسیمبندی ما در ارتباط با حیا نسبت به شاهد و ناظر عملِ قبیح انسان است؛ لذا عرض کردم ما یک حیاء من الخلق داریم، یک حیاء من النفس داریم، یک حیاء من الملائکه، یک حیاء من اولیاء الله و یکی هم حیاء من الله داریم.
در گذشته اینها را مختصری توضیح دادهام و حتی در جلسه قبل درباره چگونگی حیاء من الله تا حدودی توضیح دادم و روایاتش را هم خواندم. این اقسام پنج گانهای که برای حیا گفتیم، همه برگرفته از روایات ما بود.
حالا چند سؤال مطرح است. یک؛ کدام یک از اینها با ارزشتر است؟ دو؛ از نظر زیبایی کدام یک از اینها زیباتر است؟ سه؛ از نظر کاربرد در سطح جامعه، کدام یک از اینها کاربردیتر است؟
با ارزشترین حیا
اول سراغ ارزش اینها برویم. بحث در این است که در معارف ما، کدام یک از حیاء من الخلق، حیاء من النفس، حیاء من الله، از نظر ارزشی با ارزشتر است؟ قبل از اینکه وارد بحث شوم، مقدمتاً مسئلهای را یادآوری میکنم که ما گفتیم: در باب حیا که همان حالت انکسار و انفعال روح در ربط با عملِ قبیح است، سه نکته مطرح است: یک؛ عاملِ عمل، دو؛ عمل و قُبحِ ناشی از عمل و سه؛ آن شاهدی که عمل قبیح را شهود میکند. اینها در باب مسئله حیا وجود دارد. در مورد قبح نیز، ما هم قبح عقلی داریم، هم قبح شرعی داریم و هم قبح عرفی یعنی قبح متشرعه داریم.
حیا از شاهد غایب
با توجه به این مقدمه کوتاه، به سراغ بحث اول میرویم. اگر نعوذبالله عمل قبیحی از انسان صادر شود و شاهدی که آن عمل را شهود میکند، شاهدی بیرونی و غیر مشهود باشد و بعداً انسان منفعل شود، این حیا افضل و باارزشترین حیاها است. یعنی حیای نسبت به شاهدی که من نه شهود ظاهری نسبت به او دارم و نه شهود او را میبینم ولی او بر احوال من آگاه است و مرا میبیند، بالاترین حیا است. اگر از چنین شاهدی حیا کنم این با فضیلتترین حیاها است چون نه او را میبینم و نه دیدنش را میبینم، بلکه فقط درک کردهام که آن شاهد بیرونی، بر اعمال من آگاهی دارد و به خاطر همین مرتکب خلاف و عمل قبیح نمیشوم.
حیای از خداوند
اگر انسان بخواهد فعل قبیحی نزد شاهد بیرونی غیر مشهود انجام دهد ولی در این رابطه منفعل شود، یا اگر نعوذبالله غفلتاً عمل قبیحی انجام دهد و بعد منفعل شود و همین حالت مانع تکرار آن عمل زشت شود، این حیاء افضل حیاها است. چون انسان آن شاهد را نمیبیند، دیدن او را هم نمیبیند، ولی ادراک میکند که او بر اعمالش آگاهی دارد و از این که عملی انجام دهد که نزد او قبیح است، شرم میکند.
این قسم، با ارزشترین حیاها است. ما در روایت از علی(ع) داریم: «اَفضَلُ الحَیاء اِستِحیاؤکَ مِنَ الله»(غررالحکم، ص 257) با فضیلتترین و ارزشمندترین فرد حیا این است که انسان از خدا خجالت بکشد؛ به خصوص در ارتباط با معاصی و گناهان. حیا یعنی من از آن فعلی که نزد شاهد اعمالم قبیح است، خجالت بکشم و آن ترک کنم.
حیا اثر سوء اعمال زشت را از بین میبرد
ما در روایت داریم خود این حیا، دارای آثاری است. حالا چون این روایت را قبلاً خواندهام، آن را تکرار نمیکنم. از آثار این که متوجه میشوم فعلی عند الله قبیح است و برای اینکه از خدا خجالت میکشم، آن فعل را انجام نمیدهم، این است که اگر در گذشته، غفلتاً فعل قبیحی از من صادر شده بود، این حیا اثر سوء آن را از بین میبرد.
اگر عمل زشتی از من سر زده است که مرضی عند الله نبوده و حالا متوجه شدهام و از خدا خجالت میکشم، همین حیا من الله موجب میشود بسیاری از آن خطاهای گذشته من محو شود، یعنی اثر سوء آن از بین برود.
حیا «اثر» و «خود گناهان» را محو میکند
در روایتی از علی(ع) است که فرمودند: «اَلحَیاء مِنَ الله یَمحوُ کَثیراً مِنَ الخَطایا» چه تعبیر زیبایی است. حیا از خدا، موجب میشود آثار سوء بسیاری از گناهان از انسان برطرف شود. البته این یک برداشت از روایت است. از نظر طلبگی یک طور دیگر هم میتوان این را معنا کرد. به تعبیر ما سالبه به انتفاء موضوع میشود، یعنی همین که انسان از خدا شرم کند و گناه نکند، موجب میشود که در آینده دست او آلوده به گناه نشود.
طبق برداشت دوم «یَمحوُکَثیراً» یعنی در آینده جلوی بسیاری از گناهان را میگیرد و محو میکند. چه بسا ما بتوانیم از این روایت، این برداشت را هم بکنیم، ولی ظاهر روایت آن بود.
زیباترین حیا
سراغ زیبایی اقسام حیا میرویم، در بین این اقسام، آنجایی که انسان از شاهدی درونی که غیر مشهود است حیا میکند، زیباترین قسم حیا است. شاهد درونی است و غیریتی بین انسان و او نیست، بلکه همراه انسان است و اصلاً جدا شدنی نیست. زیباترین قسم حیا، حیاء من النفس است.
حیاء من النفس یعنی وجود انسانیت
این قسم از حیا، کاشف از آن است انسان هنوز انسانیت داشته و عقل عملیاش کار میکند. هنوز قوای حیوانی نتوانسته آن ودیعه الهیه انسانیهای را که در او نهاده است، محو کند. هنوز عقل عملی وجود دارد، به طوری که مانع ارتکاب اعمال زشت میشود.
«انسان» از خودش حیا میکند
حیاء من النفس یعنی خودم خجالت میکشم؛ اینجا دیگر صحبت خدا نیست. از خودم خجالت میکشم که کاری کنم که موجب سرافکندگی در مقابل خدا باشد. چون من شهود او را نسبت به اعمالم، ادراک میکنم و میدانم که او همیشه همراه من است، جدای از من نیست، خجالت میکشم و شرم میکنم. معنای آن این است که هنوز عقل عملی که ادراکِ حُسن و قُبح میکند، سرجای خودش هست. هنوز انسان بوده و مسخ نشده است. من صریح میگویم، حیای از نفس، یعنی اینکه انسان هنوز حیوان نشده است و هنوز بهرهای از انسانیت دارد؛ لذا حسن و قبح عمل سرش میشود. این در بینِ اقسام حیا، زیباترین حیا است.
فرق حیای زیبا و حیای افضل
این حیا زیباترین است نه با فضیلتترین. این با قبلی فرق میکند. قبلی غیریت بین شاهد و انسان بود، ولی اینجا غیریتی در کار نیست. نفس همیشه همراه من است. آن لذا فضیلت و ارزشش بیشتر بود و این زیباییاش. در اولی من شاهد را نمیبینم، دیدن او را هم نمیبینم، پس حیا خیلی زیاد است و بسیار ارزش دارد. اما اینجا، اینجا نفس که همیشه همراه من است و غیریت بین من و او نیست آنقدر ارزش ندارد ولی زیباترین حیا است؛ لذا تعبیر در روایت این است. علی(ع) فرمودند: «اَحسَنُ الحَیاء اِستِحیاؤکَ مِن نَفسِک»(غررالحکم، ص 257)زیباترین حیاها آن حیایی است که از پیش خود و درون خود حیا کنی.
نهایت حیا، شرم از خود است
ما تعبیرات گوناگونی در این رابطه داریم که در روایات وجود دارد. مثلاً در روایت دیگری از علی(ع) داریم: «غایَۀُ الحَیاء أن یَستَحییَ المَرءُ مِن نَفسِه»(غررالحکم، ص 236) نهایت حیا این است که شخص از خودش در برابر عمل قبیح حیا کند و آن را انجام ندهد. این تعبیر «مِن نَفسِه» یعنی هنوز عقلِ عملی او حسن و قبح سرش میشود و هنوز از وادیِ انسانیت خارج نشده است.
تمام انسانیت به حیا است
علی(ع) در یک روایت دیگر فرمودند: «مِن تَمامِ المُرُوَّه أَن تَستَحیی مِن نَفسِک»(غررالحکم، ص 236) تمام مروت این است که از خودت حیا کنی. ما گاهی از مروت به «جوانمردی» تعبیر میکنیم و میگوییم: مروت، همان جوانمردی است که یکی از خصلتهای انسانی است. به حیوان نمیشود گفت «جوانمرد». پس با این توضیح، روایت میفرماید: کسی که از خودش حیا میکند، هنوز خصلت انسانیت خود را از دست نداده است.
همه این روایات مؤید این معنا است که زیبایی، زیباترین اقسام حیا این است که انسان از خود حیا کند. این حیا دیگر جنبه تحمیلی هم ندارد، خیلی هم زیبا است چون خود جوش است و نشانه این است که فرد هنوز از وادی انسانیت خارج نشده است.
پرکاربردترین حیا
اما سوم، از نظر کاربرد در سطح جامعه که بسیار هم مهم است، کدام قسم حیا است؟ حیائی که از همه اقسام کاربرد بیشتری در جامعه دارد، حیا از خلق است. چرا؟ چون اینجا دیگر بحث شاهدی است که ظاهراً مشهود است و من هم دارم او را میبینم که او مرا میبیند. به حسِ ظاهری دارم این را میبینم. مثل اقسام دیگر نیست.
حیای از مردم زیربنای حیای از خود و خدا
از نظر درجهبندی، ابتداییترین اقسام حیا همین نوع حیا است. یعنی ابتداییتری اقسام حیا، حیاء من الخلق است و انتهایترین آن، حیای من الله است. ولی این مطلب هست که زیربنای حیا در انسان حیاء من الخلق است. که اگر این حیا بود، بقیه میتواند دانهدانه در درون انسان شکل بگیرد و پشت سر این بیاید.
اگر این نباشد بدانید که دیگر از هیچیک از این اقسام حیا، خبری نیست. نه حیاء من اولیاءالله دارد، نه حیاء من الملائکه دارد، نه حیاء من النفس دارد و نه حیای من الله دارد. هیچ چیز دیگر ندارد.
وقتی از کسی که او را داری میبینی حیا نمیکنی ...
جهت آن را عرض میکنم. امام حسن عسکری میفرمایند: «مَنْ لَمْ یَتَّقِ وُجُوهَ النَّاسِ لَمْ یَتَّقِ اللَّهَ»(بحارالأنوار، ج 68، ص 336)اگر کسی پرهیز از مردم نداشته باشد که آنها دارند او را میبینند، دیگر پرهیز از خدا ندارد. چون او مردم را دارد خودش با این چشم سرش میبیند که آنها دارند کاهایش را میبینند؛ وقتی از آنها حیا نمیکند آیا از خدایی حیا میکند که با این چشم سر دیده نمیشود؟! وقتی که ملاحظه این را نمیکند، ملاحظه خدا نکردن برایش سهل است.
حضرت علی(ع) فرمود: «مَن لَم یَستَحیِ مِنَ الناس لَم یَستَحیِ مِنَ الله»(غررالحکم، ص 257)خیلی روشن است؛ هر کس که از مردم خجالت نکشد، از خدا خجالت نمیکشد. اینجا این دانه دانه روایات را میخوانم؛ حضرت در جای دیگر میگوید: «شَرُّ الاَشرار مَن لایَستَحیِ مِنَ النّاسِ» در بین اشرار، شرترین آنها یک چنین آدمی است که از مردم خجالت نمیکشد.
«حیا» در چشم و نگاه پیدا است
ما یک جملهای در تعاملات عُرفی داریم که میگوییم: حیا به چشم است. مثلاً میگویند فلانی باحیاء بود چون وقتی ما میرفتیم و میآمدیم، سرش را پائین میآورد و چشم و نگاهش را به زمین میانداخت. اگر کسی ببیند که دیگری با اینکه دارد به او نگاه میکند ولی به کارش ادامه میدهد و اصلاً خجالت نمیکشد دیگر چه انتظاری از او دارد؟ این مطلب متّخذ از روایات است. یک روایت از امام باقر (ع) داریم که حضرت به خادم خود مُیَسِّر فرمود: «یَا مُیَسِّرُ إِذَا طَلَبْتَ حَاجَةً فَلَا تَطْلُبْهَا بِاللَّیْلِ وَ اطْلُبْهَا بِالنَّهَارِ فَإِنَّ الْحَیَاءَ فِی الْوَجْه»(مستدرکالوسائل، ج 8، ص 461) اگر خواستهای از کسی داشتی شب به او مراجعه نکن، کارت را در روز انجام بده! چون حیا در صورت است. این روایت مطابق همان تعبیر «حیا به چشم است» میباشد.
حیای زیربنایی
حالا شما دقت کنید ببینید که چقدر معارف و احکام ما در اسلام حساب شده است. من در ابتدای بحث تعبیری کردم که حیاء عبارت است از پردهداری. من در بحث وارد شدهام و توضیح دادهام که حیا پوششی برای روی روح است. بیحیایی پردهدری است. الآن هم گفتیم که اولین قسم حیا، همین حیای از مردم است و دیگر اقسام حیا از اینجا شروع میشود و جلو میرود. این حیا مربوط به روابط اجتماعی در سطح جامعه است که اگر بنا شود این از بین برود، دیگر اقسام حیا هم در جامعه از بین رفته و حتی زمینه پیدایش هم پیدا نمیکنند.
امر به معروف و نهی از منکر، ضامن حیای عمومی
حالا ببینید این جملهای که من در اول بحثهای خودم میگویم که «یکی از بزرگترین مشکلات جامعه ما ترویج بیحیایی است» یعنی چه! مشکل اصلی ما در سطح جامعه «پردهدری» است. این که شما میبینید در اسلام، از اهمِ واجبات، امر به معروف و نهی از منکر است، برای این است که اسلام میخواهد در جامعه پردهدری رواج پیدا نکند. چون اگر این پرده حیا در سطح جامعه شکسته شود، یعنی کسی از دیگری خجالت نکشد، دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود. وقتی که بنا شد من از تو خجالت نکشم، آیا از خدا در انجام احکام شرعیه خجالت میکشم؟ ـبینی و بین اللهـ وقتی من از خودم، که با خودم خودمانی هستم، خجالت نکشم آیا ممکن است که با تو رو در بایستی داشته باشم؟ اینکه در اسلام این همه نسبت به امر به معروف و نهی از منکر تأکید شده، برای همین است.
سیر جامعه بدون حیا
اگر این پرده در سطح جامعه دریده شود، یک جامعهای درست میشود که هر روز به سمت حیوانیت میرود و دیگر انسانیت تمام میشود. نه الهیت، بلکه حتی انسانیت هم از چنین جامعهای میرود. دیگر کسی قُبح سرش نمیشود.
راه رسیدن دشمن به اهداف خود
لذا من این را تذکر بدهم که دشمنان اسلام هم از این جهت، مسئله را خوب فهمیدهاند که راه ضربه زدن به جامعه اسلامی ترویج بیحیایی است. اگر این بشود، آنها به اهداف خود رسیدهاند. آنجا دیگر دشمن با انسان روبهرو نیست که بخواهد با آنها بجنگد. بلکه با یکسری حیوان، طرف است و کارش بسیار راحت است. چون افراد بیحیای جامعه، حیوان هستند و دیگر انسان نیستند که بخواهد از دینشان دفاع کند. چنین افرادی احساس شرف میکنند!؟ ناموس میفهمند یعنی چه!؟ اینها دیگر انسان نیستند.
«حیا» لازمه غیرت و دفاع از دین
کسی از دین و انسانیت دفاع میکند، که پردهای از حیا داشته باشد. حیا من الله باید باشد. دیگر وقتی از این خبری نشد و مردم از همدیگر خجالت نکشیدند، مثلِ حیوانات زندگی داشتند، دشمن به راحتی میتواند بر آن جامعه احاطه پیدا کنند. در این جامعه دیگر خبری از غیرتمندی هم نیست. چون در بحث غیرت گفتیم که کسی غیرت دارد که حیا داشته باشد. چنین افرادی نه غیرت دینی دارند، نه غیرت انسانی و نه حیاء الهی دارند. هیچ چیزی ندارند.
«بیتفاوتی» زمینهساز بیحیایی
لذا من عرض کردم که اگر نعوذبالله این معنا ترویج پیدا کند، دیگر جامعه انسانی نخواهد بود. یک وقت میگویید: حیا در جامعه ترویج نمیشود ولی یک وقت میگویید: در جامعه ترویج بیحایی وجود دارد. پردهداری که نیست، پردهدری هم دارد ترویج پیدا میکند؛ نه اینکه به پردهداری اهمیت داده نمیشود، بلکه پردهدری رواج دارد. بیتفاوتی با ترویج، فرق دارند. بیتفاوتی، زمینهسازِ پردهدری است. مثلاً کسی که به کار زشتی، نگاه میکند و ککش هم نمیگزد، حالت بیتفاوتی دارد. اما یک نفر که مرتکب حرام میشود، پردهدری کرده است.
نهی از منکر، پردهداری است
وقتی کسی به او میگویی: پردهدری نکن! یعنی عمل زشت را انجام نده! این یعنی دارد پردهداری میکند. نهی از منکر، پردهداری است. اینکه من وقتی کار زشت را میبینم باید جلویش را بگیرم، برای این است که در جامعه پردهداری شود. ما تعبیر میکنیم به «پیشگیری»، چون این کار، زمینهساز پردهدری در جامعه است. البته حیا اقسام دیگری هم دارد که الآن وارد آنها نمیشوم.
-----------------------------------------------
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله مجتبی تهرانی