به گزارش خبرنگار مهر، در این بخش از گفتگوی خبرگزاری مهر با عوامل فیلم "سیزده 59" درباره همکاری پرویز پرستویی و دریا آشوری و مچنین انتخاب دیگر بازیگران صحبت شده است.
*خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر: آقای پرستویی شما در فیلم "بیست" بازی کردید، عبدالرضا کاهانی کارگردان این فیلم معتقد بوداگر شما نبودید این فیلم ساخته نمیشد و این را بارها عنوان کرد. شما پشتوانه قوی برای این نسل هستید آنها از تجربههای شما استفاده میکنند. همکاری شما با آقای سالور از نسلی که جنگ را از نزدیک لمس نکره است، قوت قلب برای وی محسوب میشود. چقدر به این نسل اعتماد دارید؟
- پرویز پرستویی: شرایط سنی نسل سوم برابر است با شرایطی که من خودم سالهای گذشته داشتم. همیشه روحیاتم این گونه بود و خیلی با بچههای این نسل انس و الفت داشتم. من خودم جوانی به معنای خوشی و به معنای واقعی نکردم. جوانیام خوب گذشته، اما خوب، سخت و تلخ. شاید همینهاست که پوستم را کلفت کرده است و به هر حال درد نسل فعلی را بهتر میفهمم. اگر من جز این نسل نیستم زمانی که انقلاب شده تا امروز حضور داشتم و مسائل را بارها مرور کردم. انقلاب را من در خیابان بودم فقط 24 سالم بود. آن زمان شرایط سنی من با نسل فعلی هماهنگ بود.
عمده جمعیت کشور ما را نسل جوان تشکیل میدهد. نسل سوم حرفهای به روز و نگاه جدید به سینما دارد. من 56 سال دارم به این نتیجه رسیدهام که باید به روز فکر کنم. جامعه و جهان در حال رشد است و ممکن است عقب بمانیم.
من فیلمی از سامان سالور تا زمانی که این فیلمنامه را بخوانم ندیده بودم. فقط میدانستم چه فیلمهایی ساخته است. "چند کیلو خرما برای مراسم تدفین " را در پیشتولید و حتی ابتدای فیلمبرداری "سیزده 59" دیدم. به هر حال میدانستم ایشان در خارج از کشور موفقیتهای متعدد به دست آوردند.
یادم است روزی در خیابان ایستاده بودم "بیست" را کار میکردیم، البته شنیده بودم که ایشان قصد دارد فیلمی بسازد درباره جانباز شیمیایی که در کما است. اما زمانی که پشت صحنه آمد، به من گفت که امیدوارم اتفاقاتی بیفتد تا همکاری کنیم. او گفت مادر من هر روز سرنماز دعا میکند تا این اتفاق بیفتد. اگر شاید یک موضوع دیگر بود و مادرش روزی 600 رکعت هم نماز میخواند من نمیرفتم در فیلمش بازی کنم.
*پس به راحتی در هر فیلمی بازی نمیکنید؟
- پرستویی: اینگونه هم نیستم که به راحتی به بازی در هر فیلم تن بدهم که حالا چون ایشان نماز خوانده من باید حتماً این نقش را بازی کنم، ولی دیدم مادر ایشان نماز خوانده دعا کرده چرا که او قرار است یک کار دفاع مقدس بکند. من گفتم خیالت راحت باشد ما این کار را انجام میدهیم فقط باید فیلمبرداری "بیست" تمام شود و بعد از آن من قراردادی برای مجموعه "آشپزباشی" دارم. گفت من تا آن زمان صبر میکنم.
صادقانه میگویم در این پروسه دو ساله که ما از هم دور افتادیم، تهیهکنندگانی شرایطی برای وی به وجود آورده بودند که به نوعی متن تغییر کرده بود، البته شیرازه آن دست نخورده بود. اما من گفتم امید داشته باش، ما میخواهیم این حرفها را با هم بزنیم. در مجموع ما میخواهیم به هم کمک بکنیم و من فقط یک یا حسین میگویم، یک یا حسین که از دل یک جانباز میآید ما همه تلاش خود را میکنیم که این کار به اتمام برسد. به من اعتماد کن. ما معتقد بودیم جنس بازیگران فیلم باید مثل خود فیلم باشد. به او گفتم برای شروع این کار نیاز به حامی خوب داریم.
* پس اصل بر اعتماد شکل گرفت؟
- پرستویی: بله، ما به هم اعتماد کردیم کارگردان از همین نسل است دست به دست هم میدهیم تا این کار تمام شود. فیلمبردار فیلم از دوستان سالور بود که به کار هم آشنا بودند، دیدم که هم نسل قدیم هستند که مسنترین آنها آقای جمشید مشایخی است و بعد من. من وقتی با جوانان کار میکنم خودم را مرور میکنم.
* خانم آشوری شما از نسل جدید هستید همان طور که عنوان کردید جنگ را از نزدیک لمس نکردید، بیشتر با تبعات آن روبرو بودید چه طور شد که به این پروژه وارد شدید؟ آیا به دیدن جانبازان میرفتید یا فرزندان آنها؟ شما در این فیلم دو نقش ایفا کردید یکی باران دختر سید جلال و یکی بهار. این دو نقش را چگونه ایفا کردید. از تجربه آقای پرستویی استفاده کردید و یا کارگردان و فیلمنامه به شما کمک کرد؟
- دریا آشوری: همکاری من در مجموعه "آشپزباشی" و همکاری با پرویز پرستویی و جواد نوروزبیگی باعث شد در این فیلم حضور پیدا کنم. وقتی فیلمنامه را مطالعه کردم از اول قرار نبود دو نقش بازی کنم. قرار بود مادری داشته باشم و چند روز مانده به فیلمبرداری آقای سالور و پرستویی گفتند بهار مادر ندارد. اگر قرار بود من در فیلم مادری داشته باشم در لحظاتی میتوانستم به او تکیه کنم، اگر مادر حضور داشت نقش باران تغییر میکرد. باران خیلی تنها است. قرار شد نقش مادر را هم بازی کنم. حضور آقای پرستویی نقش مهمی در بهتر شدن بازی من داشت. ما قبل از کار دورخوانی کردیم، تمرین داشتیم.
* تفکیک دو نقش بهار و باران برای شما چگونه شکل گرفت؟
- آشوری: به هر حال مخاطب می دانست که نقش بهار را که زن سید جلال است را من فقط بازی میکنم، چون در اصل او پدر من بود. فقط پدر نمیدانست که بهارهمان باران است. بهار در فیلمنامه حضور داشت و نویسنده با آن ارتباط داشت این برای من خوب بود تا به نقش نزدیک شوم. سعی کردم با نگاه کارگردان همراه شوم تا این دو نقش را بازی کنم.
من با جانبازان از نزدیک آشنایی داشتم، از اول راهنمایی، وقتی خیلی کوچک بودم جانبازان زیادی دیدم. شاید باورتان نشود لحظههای مرگ یک جانباز را دیدهام. بارانهای زیادی دیدم که پدرشان جانباز است. من اگر بودم شاید باران را به یک شکل دیگر بازی میکردم. کارگردان گفت که من این باران را میخواهم ما زمان زیادی برای نشان دادن شخصیت باران نداشتیم.
باران در لوکیشنهای مختلف حضور نداشت که شخصیت پردازی وی کاملتر شود. ما هیچ وقت باران را در دانشگاه نمیبینیم در جمع دوستانش نمیبینیم. باران را فقط در لوکیشن بیمارستان میبینیم. توقع بیشتر از این نمیتوان از وی داشت. زمانی وی را میبینیم که همه امید خود را از دست داده است. تمام زندگیاش با ناباوری بزرگ شده است. با همان اعتقاد به خود و خدای خودش این سالها را گذرانده است.
باران را ما فقط در آن موقعیت و فقط چند روز زندگی او را میبینم. فردی که مادرش را از دست داده است اتفاقاً من فکر نمیکنم که باران از جامعه دور است او یک جوان امروزی است. خیلی باهوش به این قضیه در فیلم اشاره شده است. شاید باران فروغ میخواند. اما زمانی با باران مواجه میشویم در اول فیلم که دکتر میگوید باید دستگاهها از پدرش جدا شود.
من با او و زنانی مانند او غریبه نیستم، جانبازان را میشناسم. من دردهای آنها را از نزدیک دیدم، وقتی بیمارستان میروی بارانهای این گونه زیاد میبینی که مدام در حال دعا هستند که پدر نجات پیدا کند و یا برادر به سلامتی کوچک برسد.
* آقای پرستویی چقدر به این نسل جدید نسلی مثل سامان سالور اعتماد دارید به هر حال شما با کارگردانانی کار کردید که باسابقه هستند. چقدر میتوان گفت این نسل هم دغدغه جنگ و پرداختن به این ارزشها را دارد. اما سنگ انداختنهایی وجود دارد که شاید اینها هم از این مسیر کنار بکشند.
- پرستویی: نسلی که نسل انقلاب هستند جسارتی با خود دارند چون دوست دارند با جسارت روبرو شوند. ما که متعلق به نسل گذشته هستیم جایی میتوانیم حضور پیدا کنیم که تاثیرگذار باشیم. متاسفانه سینمای ما به گونهای شده است که جناحبندیها وجود دارد. جامعه را فرهنگ است که میسازد، میتوانیم از این فرهنگ سازی به نتیجه برسیم. مصلحت اندیشی و محافظهکاریهایی که وجود دارد ما را از مسایل معنوی دور کرده است.
در سوپرمارکتها میرویم فیلمهای متعددی را میبینیم. آن عزیزان که زیر یک چتر با ما زندگی میکنند، قابل احترام هستند و با کارهای تلویزیونی مطرح شدند و همین جا هم ماندند و همان آدمها خودشان کارگردانی کردند و حالا با آثارشان وارد شبکه خانگی شدند. بعد ما میبینیم همه کارگردانی کردند، از آنها توقعی نیست.
جامعه سینمایی داریم که پز آن را میدهیم اما سینما به اعتبار چند نفر ادامه حیات میدهد، آقای فرهادی را نداشتیم چه کار میکردیم؟ اگر آقای کیارستمی را نداشتیم به چه کسی پز میدادیم؟ خومان اینجا تصمیم میگیریم که این تعداد آثار نباید نمایش خارجی داشته باشد صلاح نیست و باید اینجا اکران شود.
فیلمهایی که ساخته میشود پلاکاردهایی که من میبینم حاصل همان موضوعات تلویزیونی است، با همان بازیگران تلویزیونی که فقط چند بازیگر سینما انتخاب می کنند تا قابل هضم برای مخاطب باشد. در اصل ما برای مخاطب نسخه میپیچیم. چرا فکر میکنند خیلی از مردم ما راحت با این پدیدههای تلویزیونی روبرو میشوند. من که مردم را میبینم با آنها دیالوگ برقرار میکنم آنها عنوان میکنند ما دوست نداریم تلویزیون نگاه کنیم.
*این نگاه تلویزیونی به سینما هم آمده.
- پرستویی: دور از جان آقای نوروزبیگی خیلی از تهیهکنندگان ما تن به این کارها میدهند. از مسئولین میشنویم که "سیزده 59" پرفروش نیست چرا باید مسئول این حرف را بزند، باز تهیه کنندهای که دغدغه فروش فیلم دارد این حرف را بزند میشود پذیرفت نه یک مقام دولتی.
نسل سوم ما هوشمند هستند سامان مقدم، بهرام توکلی، سامان مقدم را داریم، کمال تبریزی را داریم که جوان است روزگار وی را پیر کرده است. حاتمیکیا کمی عقبتر از این نسل است اما شاید پا به سن میگذارد مصلحت اندیش هم میشود وقتی کهولت به سراغ آدم میآید محتاط عمل میکند.
من و سامان سالور با وجود تفاهم و هدف مشترک اختلاف نظر هم داشتیم، همه چیز به خوشی نگذشت. دعواهای قشنگی هم داشتیم. جاهایی من او را توجیه میکردم و زمانی او مرا توجیه میکرد.
* از ابتدا به دنبال بازیگر تئاتری بودید؟
-پرستویی: ما از ابتدا قرار مان این بود که با بچههای تئاتری کار کنیم. غیرتئاتری در کار ما نبود، از استاد مشایخی گرفته تا همه کسانی که هستند فکر کردیم شاید حوصله این جور فیلمها را نداشته باشد. باید میگشتیم جنس آدمهایی را پیدا کنیم که هنوز کورسوی امید و دغدغه چنین آثاری دارند. من نسل جدید را به دلیل علاقهاش به تکنولوژی و حرکتهای تازه دوست دارم.
* از حرفهایتان میشود فهمید با تکنولوژی و رسانه بیگانه نیستید؟
-پرستویی: من شب بانی فیلم را روی سایت میخوانم قبل از این که فردا صبح چاپ شود. همه چیز را مطالعه میکنم، روزنامه زرد، سبز، قرمز را میخوانم. وظیفه من این است که این مطالب را بخوانم باید بدانم که خبرگزاری مهر اهدافش چیست؟ فارس، ایسنا و ... تکنولوژی این امکان را به من داده است. نسل پیشین باید به خود بجنبد اگر نسل قبل بخواهد خود را تکرار کند شکست میخورد.
- آشوری: من و همنسلانم که تئاتر کار کردیم، به عشق دیدن فیلمهایی، بازیگری را شروع کردیم. فیلمهای تقوایی، بیضایی و تئاتر آنها را دیدم و عاشق بازیگری شدم. با آنها سینما را شناختم. من آکادمیک این رشته را دنبال نکردم سال سوم دبیرستان بودم رفتم تئاتر و بعد از آن تصمیم گرفتم نمایشنامه چخوف را بخوانم.
همه اینهایی که عاشقانه به واسطه آنها سینما را شناختم و با هنر آنها وارد این عرصه شدم حالا هیچکدام نیستند. حتی کارگردانان که به خاطر علاقهای که به کارشان داشتم وارد سینما شدم. شاید هر آدمی روشی برای خود داشته باشد که چارچوب و قابی دارد کارگردانی که محبوب من بوده حالا دیگر چیز دیگری می سازد. من دیگر نمیتوانم سینمای او را ببینم. آن کارگردانی که دوست داشتم دیگر نیست.
اما نسل جدید هم حرف برای گفتن دارد. خوشحالم فیلم آقای فرهادی دیده شده است. خیلی از جاهای دور دست در کشورهای مختلف ما را از سینما و فیلمهایمان میشناسند. من یک بازی خیلی خوب از پیمان معادی دیدم که حیرت انگیز بود و خوشحالم او فیلم ساخته است.
دلم خوش است به بهرام توکلی، به رضا میرکریمی. من دوست دارم بیضایی دوباره کار کند. ما هر کاری از این پیشکسوتان میبینیم یک درس است. خوشحالم که با پرویز پرستویی کار کردم، وقتی فیلمی با بازی ایشان نمایش داده میشد همیشه به دیدن فیلم وی میرفتم ببینم این بار برای ایفای این نقش چه کاری کرده است. چه چیزی می خواهد ارائه دهد. برای نسل ما همکاری با او کلاس درس بود.
- - - - - - - - - -
ادامه دارد......