به گزارش خبرنگار تلويزيوني " مهر "، وضعيت و شرايط پخش برنامه از تلويزيون به نگاه مديران و برنامه ريزان رسانه مربوط مي شود. اينكه اصولا" برنامه هاي تلويزيوني از چه سطحي برخوردار باشند و چه قشري از افراد جامعه را مورد توجه قرار دهند، بسته به نگاهي و شناختي دارد كه مديران رسانه از اجتماع خود دارند.
تلويزيون در غرب وسيله اي براي جذب آرا و عقايد مختلف است و مديران تلويزيوني به شدت در اين مورد وسواس به خرج مي دهند تا تمامي نظرها را به خود جلب كنند. حال در اين ميان هر اندازه كه بتوانند بر تنوع آثار خود اضافه مي كنند.
رسانه هاي غربي به تاثيرات بسيار عميق جادوي تصوير اعتقاد دارند و از اين تنوع در پوشش تمامي سلايق استفاده مي كنند تا بتوانند حرف و پيام كلي خود را به بيننده القا نمايند. اما به نظر مي رسد در تلويزيون ما اين اتفاق نمي افتد و همه چيز به سمت توليد و پخش برنامه هايي پيش مي رود كه در اصطلاح به آن " اتركسيون " گفته مي شود.
در اروپا زماني كه تلويزيون پا به عرصه وجود نهاد بيشتر برنامه ها به سمت مسايل خبري يا پخش فيلم هاي سينمايي و تئاترهاي روي صحنه پيش رفت. پس از مدتي مديران تلويزيون در صدد برآمدند تا برنامه هاي اين رسانه را به سمتي سوق بدهند كه هويت مستقل داشته باشد و وابستگي اش نسبت به سينما و تئاتر تا حدود زيادي كاهش يابد. به همين منظور به سمت توليد برنامه هايي رفتند كه به وسيله خود تلويزيون ساخته شود و محور و اساس اين نوع آثار را جذابيت مخاطب تشكيل بدهد تا بتوانند با سينما و تئاتر كه در آن دوره بسيار قوي تر و قديمي تر از تلويزيون بودند به رقابت بپردازند و بيننده را پاي برنامه هاي خود بنشانند. از اين رو برنامه هايي در تلويزيون آن سال ها ارايه شد كه شوخي و خنده، حركات آكروباتيك و مسايل عشقي، عاطفي، خانوادگي و جنسي ويژگي هاي آنها را تشكيل مي داد. به اين نوع برنامه ها به اصطلاح " اتركسيون " اطلاق مي شد.
پس از چند سال كه تلويزيون توانست هويت مستقل خود را به دست بياورد و بر فكر و ذهن و چشم بيننده اش بنشيند، به سمت توليد آثاري رفت كه فقط جذابيت را در درون خود نداشته باشد. بلكه مفاهيمي را به ذهن منتقل كند كه در راستاي سياست ها و نقطه نظرهاي مختلف ارباب رسانه باشد.
از سال 1372 به جهت احساس نيازي كه در جامعه نسبت به تفريح و سرگرمي احساس مي شد، مديران تلويزيون به اين سمت تمايل پيدا كردند كه آثاري توليد و پخش كنند كه وجه اتركسيون را در خود داشته باشد و بيننده را بتواند به خوبي جلب و جذب نمايد. در اين ميان برنامه هاي طنز و مجموعه هاي سرگرم كننده كه به آثار " آپارتماني " از آن ياد مي شود و از وجوه شادي آفرين و آميخته با طنز برخوردار است به عنوان اصلي ترين الگوي ساخت برنامه در تلويزيون مد نظر قرار گرفت. اين نوع آثار به دليل تازگي كه داشت در ابتدا توانست به هدف خود يعني جذب مخاطب دست يابد. اما تداوم بي دليل و تاكيد بر ساخت اين نوع آثار بدون توجه به فيلمنامه و مضموني كه ارايه مي شود، آرام آرام اين برنامه ها را از ارزش انداخت و بيننده عام هم از آن رويگردان شد.
در حال حاضر شرايط بدتر هم شده است. به اين مفهوم كه نه تنها آثار سرگرم كننده از محتوا و جذابيت تهي شده اند، ديگر به سلايق مختلف جامعه و تنوع موضوعي برنامه ها هم انديشيده نمي شود. يعني اگر برنامه اي از مفاهيم قابل توجه برخوردار باشد و به مسايل ارزشي و اعتقادي در جامعه اشاره كند، يا به طور كلي توليد نمي شود، يا اگر هم توليد گردد زمان مناسبي براي پخش نمي يابد تا درمعرض ديد همه مخاطبين تلويزيوني قرار بگيرد. اكنون بهترين زمان پخش برنامه هاي تلويزيوني اختصاص به ارايه آثار طنز بسيار كم ارزش دارد.
دراين ميان مي توان به زمان پخش نامناسب مجموعه هاي تلويزيوني "غريبه" و"درد پنهان" و بسياري ديگر ازآثارمستند اشاره كرد كه به خاطر اينكه در محدوده آثار سرگرم كننده تعريف نمي شوند محجور مانده اند و ازآن فراترمي بينيم كه دربازپخش سريال غريبه مديران مربوطه و محترم درسيما ترجيح داده اند بخش هاي قابل توجهي ازاين سريال حذف نمايند تا متناسب با سليقه اين عزيزان اصطلاحا با حوصله مخاطب هماهنگ گردد.
اين نوع آثار بيشتر درزمان هايي بين ساعت 3 تا 7 بعدازظهر پخش مي شوند كه معمولا" مخاطب عمومي ندارد. زيرا دراين زمان بيشتر افراد جامعه يا به كار و فعاليت مشغول هستند و يا به هرحال كمتر درخانه و پاي تلويزيون نشسته اند. خانم هاي خانه دار و دانش آموزان هم نسبت به اين نوع آثار توجه چنداني نشان نمي دهند. بنابراين لازم به نظر مي رسد كه بهتر است مجموعه هاي ارزشي ساعت پخش مناسب تري در اختيار داشته باشند تا امكان قرار گرفتن درمعرض ديد و قضاوت بيننده را بيابند.
بايد به خاطر داشت كه مجموعه هاي ارزشي نياز به حمايت بيشتري نسبت به آثار صرفا" سرگرم كننده دارند. چون يك برنامه سرگرم كننده به هر حال مخاطب خود را مي يابد و تعدادي از مخاطبين به تماشاي اين نوع آثار توجه نشان مي دهند، اما آثاري كه از نظر مضمون پيچيدگي بيشتري دارند، بايد از شرايطي بهره مند شوند كه بيننده در جريان تماشاي آنها قرار بگيرد. درغيراين صورت ازنگاه و استقبال عمومي مخاطب به شدت دورمي مانند.
توجه به اين نكته ضروري است كه اگر زمان پخش اين نوع آثارمناسب نباشد، انگيزه سازندگان اين نوع برنامه ها هم به شدت كاهش مي يابد. زيرا برنامه تلويزيوني ساخته مي شود تا مخاطب از آن استفاده كند. پخش نامناسب، دراصل، برنامه را از ركن اصلي خود جدا مي سازد و آن را خنثي مي كند كه همين مساله بر ذهن سازندگان اين نوع آثار تاثير منفي مي گذارد و آنها را نسبت به ساخت مجموعه هاي ارزشي بي انگيزه مي كند. از همين رو، پخش مناسب آثار تلويزيوني پرمفهوم و ارزشمند مي تواند گام موثري در حمايت و در نتيجه توليد بيشتراين نوع برنامه ها باشد.