عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با اشاره به اینکه فلسفه‌های جدید غرب آنقدر برای انسان اصالت قائل شدند که خدا فرع و به حاشیه رانده شده است، گفت: لذا شاهد هستیم که فلسفه غرب بی‌هویت شده و خیلی از ارزشها را کنار زده است.

حجت اسلام عبدالحسین خسروپناه در مورد مبانی و اصول کلی که فلسفه غرب بر اساس آن شناخته می شود به خبرنگار مهر گفت: تعبیر درست در این زمینه فلسفه‌های غرب است. غرب از فلسفه واحدی برخوردار نیست و فلسفه‌های متعدد و متنوعی دارد.

وی افزود: برای نمونه یک دوره فلسفه‌های یونان باستان را داریم و دوره‌ای از فلسفه‌های قرون وسطی و همچنین فلسفه‌های دوره جدید و معاصر در این سنت فلسفی قابل شناسایی هستند.

حجت الاسلام خسروپناه در ادامه به برخی فلسفه‌های دوران معاصر پرداخت و گفت: در فلسفه‌های معاصر برای نمونه شاهد فلسفه پوزیتیویسم و اگزیستانسیالیسم هستیم که هرکدام ویژگیهای خاص و منحصر به خود را دارند. برای نمونه در فلسفه اگزیستانسیالیسم توجه و تمرکز بر شناخت وجود انضمامی انسان است. این در حالی است که فلسفه پوزیتیویسم یا فلسفه تحلیل زبانی به مسائل انتزاعی بیشتر می‌پردازند.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تأکید کرد: از اینرو فلسفه‌های مضاف از جمله فلسفه ذهن و فلسفه زبان در فلسفه‌های پوزیتیویسم و تحلیل زبانی بیشتر رواج داشته تا در فلسفه‌های اگزیستانس.

خسروپناه در ادامه به تفاوتهای برخی فلسفه‌های غربی پرداخت و گفت: در جایی که فلسفه پوزیتیویستی بر تجربه‌گرایی مبتنی است، فلسفه راسیونالیسم عقل گراست. همچنین فلسفه اگزیستانسیالیسم بیشتر درون گراست.

وی یادآور شد: البته می‌توان گفت همه فلسفه‌های دوره مدرن، فلسفه‌هایی سکولار و اومانیستی هستند. این فلسفه‌ها تقریباً از دین و وحی برای آموزه‌های معرفتی و فلسفی بهره نمی‌برند. این در حالی است که فلسفه‌های قرون وسطی بیشتر جنبه دینی داشتند و سعی می‌کردند فلسفه را دینی و یک نوع آمیختگی میان فلسفه و مسیحیت ایجاد کنند.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در مورد اینکه مهمترین انتقادات وارده به سنت فلسفی غرب چیست گفت: به فلسفه‌های معاصر و فلسفه‌های جدید نقد جدی که وارد است نقد معرفت شناختی است. چون این فلسفه‌ها از مبانی معرفت شناختی ضعیفی برخوردارند. بر این اساس این فلسفه‌ها یا تجربه‌گرا شده‌اند یا دچار نوعی ایده‌آلیسم معرفتی و یا شکاکیت و نسبی گرایی شده‌اند.

وی تصریح کرد: باید توجه داشت فلسفه‌هایی هم که دچار شکاکیت و نسبی گرایی شوند نمی‌توانند استقرار پیدا کنند و دچار نوعی تکثر در معرفت و حقیقت می‌شوند. به این معنا که نمی‌توانند واقعیت را بشناسند.

حجت الاسلام خسروپناه در پایان تأکید کرد: این فلسفه‌ها آنقدر برای انسان اصالت قائل شدند که خدا فرع و به حاشیه رانده شد. در نتیجه بشری که به اصالت انسان و به حاشیه راندن وحی و خدا کشانده شود پیش از هر چیز به خودش آسیب می‌زند. لذا شاهد هستیم که فلسفه غرب بی هویت شده و خیلی از ارزشها را کنار زده است.