به گزارش خبرنگار مهر، ای کاش حالا که انتظارت سهم ثانیههای بیقرارمان شده به حضورت میرسیدیم. کوچه پس کوچههای شهر این روزها تنها به شوق دیدار تو چراغانی شدهاند و دلهای مؤمنان تنها به یمن قدوم تو اینگونه عاشقانه در تپشاند.
امروز همه عالم حرم توست و مسجد جمکران گوشهای از این حرم است. به مسجدت که پا میگذارم انبوه عاشقانی را میبینم که به آنجا آمدهاند تا تولدت را در کنار تو جشن بگیرند. هرکس با تو نجوایی دارد. در و دیوار مسجد آذین بندی شده، همه به این جشن تولد دعوت شدهاند. گنبد فیروزهای جمکران با آدم حرف میزند.
اینجا تجلیگاه انتظار، حریم امن دلهای بیقرار، پناه دلهای عاشق است. اینجا اشک زمینیان دلسوخته و عاشق باران میشود. آری اینجا جمع همه دلدادگیها است.
اینها را از خودم نمیگویم اینها را میشود از حرفهای کسانی که با آنها همکلام شدهام فهمید. پای صحبت این مردم که نشستم همه حدیث عشق بود و دلدادگی و انتظار.
پیرمرد که میخورد ۸۰ یا ۹۰ ساله باشد با وسایلش وارد مسجد میشود من هنوز نزدیک در ورودی هستم به سمتش میروم چشمانش از بدو ورود خیس است از او میپرسم دوست دارد به آقا چه بگوید با همان بغض نشسته در گلویش میگوید دوست دارم تا هستم آقا را ببینم و از او عاقبت به خیری میخواهم.
امین مشغول تصویربرداری از مسجد است به سمتش میروم به او سلام و خوشامد میگویم با لبخند به سمت من برمیگردد، میپرسم اهل قم هستی؟ میگوید من دانشجوی مهندسی برق قدرت و ساکن کرج هستم.
امین در پاسخ به این سئوال که دوست دارد به امام زمان چه بگوید اینطور می گوید: دوست دارم که زودتر بیاید. ما جوانها بسیارمشکل داریم که امیدوارم با نگاه مهربانش و محبت و بزرگواریش راه را برای ما هموار کند.
به او میگویم وقتی آقا بیاید دنیا از نظر تو چه شکلی است؟ میگوید به جرأت میگویم آنقدر روشن است که میتوان باطن آدمها را دید.
به سمت دیگر مسجد میروم اینجا عده زیادی زیرانداز پهن کردهاند و روبروی گنبد نشستهاند، خوب که نگاه میکنم میبینم هر کدام در دنیای خود با معشوقشان در حال نجوایند. به سمت دختر جوانی رفتم که نشسته بود و روی کاغذ دعای سلامتی آقا را مشق میکرد.
سمیه دختر ۲۸ سالهای بود که از اراک به قم آمده بود تا در ایام ولادت آقا در مسجد باشد از او خواستم تا از حال و هوای خودش در جمکران بگوید، در جواب گفت: اینجا که میآیم احساس آرامش عجیبی میکنم که در هیچ جای دیگر این آرامش برایم قابل لمس نیست.
گفتم دوست داری به آقا چه بگویی؟ می گوید: همه منتظر فرجت هستیم و دلم میخواهد زودتر بیایی و امیدوارم هر کجا که هستی سلامت باشی.
محمد پسر ۶ سالهای که همراه خانوادهاش از تهران به قم آمده در جواب من به این سئوال که چه چیز دوست داری به امام زمان بگویی، می گوید: مهدی جان خیلی دوستت دارم و دلم میخواهد ببینمت.
به او می گویم محمد از امام مهدی چی میخواهی؟ می گوید: زودتر بیا، همه مریضها را شفا بده دست مادر من هم خوب کن.
رضا پسر نوجوان تبریزی با بغض میگوید آقا درسته که من گنه کارم اما به خدا دوستت دارم تو را به همان خوبها قسمت میدهم که تو به ما نگاه نکنی و از خدا فرجت را بخواهی. از او میپرسم با آمدن آقا دنیا چه شکلی میشود؟ میگوید دنیا شیشهای میشود.
جلوی درب شماره پنج مسجد می روم خانمی مشغول پخش شیرینی بین زائران است از او میپرسم نذر داری؟ میگوید بله من پسری دارم به نام مهدی وقتی که او را باردار بودم دچار سنگ کلیه شدم و مجبور شدم که عمل کنم این در حالی بود که من از بارداری خودم بیخبر بودم بعد از این مسئله پزشکان گفتند که فرزندت یک عقب مانده ذهنی به دنیا میآید، با همه نگرانی به خانه برگشتم مستأصل بودم، شب در عالم رؤیا حضرت مهدی (عج) را دیدم که به من گفتند نگران نباش ما فرزندت را از بلایا محافظت میکنیم پس از تولد فرزندم او را مهدی نامیدم و هر سال در روز ولادت آقا شیرینی پخش میکنم.
به او میگویم آقا تا به حال چقدر در زندگی شما نقش داشته است، میگوید من هرچه در زندگیام دارم همه از لطف و عنایت آقاست. از او میپرسم دنیا پس از آمدن آقا در نظرت چه شکلی است؟ میگوید: دنیا با آمدن او گلستان میشود، چون خودش زیباست تمام زیباییها را هم با خود میآورد.
سید ابولفضل از خادمین آقاست که مشغول انجام وظایف خود است به او میگویم آقا سید از اینکه در خدمت امام زمان هستی چه حسی داری؟ میگوید: ما این سعادت را از عنایت آقا میدانیم وگرنه خود ما لیاقت نداریم. از آقا چه میخواهی؟ از او میخواهم که نیم نگاهی هم به ما بیندازد. در نیمه ماه عاشقی تولد نگاهت را جشن میگیریم و از درگاه مهربانش سلامتی و فرجت را خواهانیم.
در آستانه میلادت منتظرتر از همیشه چشم به راهت ایستادهایم. خوب میدانم که میآیی و آسمان زمین را بوسه باران میکند و ذهن تمام غزلها پر میشود از نرگس و سبزه.
و در پایان ....ای نگاهت همه زندگیم بیا که نفس زمین سخت به شماره افتاده است و ثانیهها از همیشه بیقرارتر.
.............................
گزارش: معصومه فرمایشی