*خبرگزاري "مهر" - گروه دين و انديشه: مناطق مرزي چه تاثيري در اديان داشته اند؟
وقتي ديني در منطقه خاصي ظهور مي كند مسلما تحت تاثير فرهنگ آن منطقه و قوم قرار مي گيرد و هرچقدر گستردگي آن دين در منطقه بيشتر شود، فرهنگهاي اقوام گوناگون تاثير خاص خود را بر آن مي گذارند |
- دكتر مرضيه شنكايي : وقتي ديني در منطقه خاصي ظهور مي كند مسلما تحت تاثير فرهنگ آن منطقه و قوم قرار مي گيرد و هرچقدر گستردگي آن دين در منطقه بيشتر شود، فرهنگهاي اقوام گوناگون تاثير خاص خود را بر آن مي گذارند. مثالي آشنا بزنم زماني كه اسلام به ايران رسيد فرهنگ قديمي ايران مبني بر احترام به زنان آن چنان قوي بود كه مقاومتي در برابر ارزش زن در اسلام نشان ندادند. اما از آنجا كه اختلافات طبقاتي در ايران وجود داشت پذيرش عدم اختلاف با سختي رو به رو شد. مناطق مرزي نيز مانند سدي ما بين دو فرهنگ و اعتقادات فارق از هم عمل مي كند و مادامي كه يكي به سمت آن سوي سد حركت نكرده مردم ساكن در آن دو دين را دارا مي باشند و مامن افرادي مي شود كه خواهان دوري از تعصبات و تنشهاي مابين دو دين هستند. در قرون اوليه ميلادي بين النهرين مامن ماني و مزدك بود كه مي خواستند بدور از قضاوت هاي متعصبانه روحانيون زرتشتي در داخل ايران شوند.
*اديان چه تاثيري بر يكديگر مي گذارند؟
كليات همه اديان آسمان يكي است و در جزييات با هم فرق داشتند. اما مشاهده مي شود كه حتي در مورد كليات نيز محققان مغرض مطالبي را شرح كرده اند كه به دور از انصاف است |
- اگر يك دين قوي و كامل و به دور از هر خلاء باشد نيازي ندارد تا دين ديگري روي آن تاثير گذارد. تاثير فرهنگ با تاثير دين فرق دارد. تاثير فرهنگ مانند اعتقاد به جشن نوروز در ميان ايرانيان است كه ربطي به دين اسلام ندارد. اما از آنجا كه معتقديم با نزول تدريجي كتاب ازلي - ام الكتاب - و لوح مقدس كه با نزول تاريخي توام بودهف ظهور تدريجي انبياء را نيز مي طلبد پس هر رسولي كامل كننده راه رسول قبلي بوده است علي الخصوص كه رسالت آسماني و بشارت عام و خاص را داشته باشد. ريسمان خدا و راه او يكي است اما در هز زماني مقداري از آن راه روشن شده است تا در نهايت به دست مبارك رسول اكرم (ص) تمامي آنها نمايان شود. كليات همه اديان آسمان يكي است و در جزييات با هم فرق داشتند. اما مشاهده مي شود كه حتي در مورد كليات نيز محققان مغرض مطالبي را شرح كرده اند كه بدور از انصاف است. به طور مثال اين كه گفته مي شود در دوران اسارت بابلي بود كه يهوديان با عقايدي از زرتشتيان همچون، فرشتگان، عالم پس از مرگ، رستاخيز، منجي و ... روبه رو شدند و اين باورها در كتب انبياء دوره اسارت گنجيد به دور از حقيقت مي باشد. مگر مي توان باور كرد كه رسول بزرگي مانند حضرت موسي (ع) كه مردم را به فرمان پرستش خداي يكتا كرده از روز باز خواست و يا آمدن منجي براي بشريت خبر ندهد. اما از آنجا كه تنها كتاب آسماني كه هنگام نزول به سرعت نوشته مي شود كتاب مقدس قرآن است و كتابهاي مقدس اديان ديگر آسماني همچون تورات، انجيل، اوستا، بعدها به كتابت در آمدند چه بسا اين گمان را به مصلحت روزگار از آن ميان خط خورده باشند. اما در جزييات شايد تاثير گذار باشند. مثلا هنگامي كه مسيحيت به هند وارد مي شود تحت تاثير خدايان متشخص هندو كه در معابد ستايش مي شوند، مجسمه مقدس از حضرت عيسي و حضرت مريم در كليسا قرار داده و تكريمش مي كنند. قبلا متذكر شدم كه در اعصار كهن هم با غلبه يك قوم بر قوم ديگر چنانچه اعتقادات دومي قوي تر از اولي بود اگر چه ظاهرا شكست را قبول مي كرد پس از مدتي دوباره سر از زير در مي آورد و بر اعتقادات غالب پيروز مي شد.
* لطفا در ادامه بحث ، دين شناسي تطبيقي را از لحاظ ماهيت و اهداف شرح دهيد؟
دين شناسي تطبيقي مطالعه تطبيقي اديان يا بررسي و مقايسه اديان بزرگ دنيا ، و به معني دقيق تر مطالعه ويژگي هاي مهم اديان گوناگون جهان به شيوه كاملا علمي است. يعني پس از ملاحظه درست موضوعات مي توان نكته هاي مهمتر را مشخص كرد و سپس به مقايسه آنها پرداخت |
- دين شناسي تطبيقي را شايد بتوان گفت كه مطالعه تطبيقي اديان يا بررسي و مقايسه اديان بزرگ دنيا ، و به معني دقيق تر مطالعه ويژگي هاي مهم اديان گوناگون جهان به شيوه كاملا علمي است. يعني پس از ملاحظه درست موضوعات مي توان نكته هاي مهمتر را مشخص كرد و سپس به مقايسه آنها پرداخت. در مقايسه هاي درست و عيني بايد از هر دوي گرايش هاي افراطي چه در ارائه نكات بعيد و بي فايده به عنوان شباهتها و يا در افراط در ارائه تفاوتها اجتناب ورزيد. در مطالعه تطبيقي اديان دنيا مقايسه واقعي بايد با در نظر داشتن نكات اشتراك و افتراق واقعي انجام گيرد و اين كار ساده اي نيست. اين كار به دليل علاقه طبيعي و اجتناب ناپذير انسان به دين خود مشكل تر مي شود و اين علاقه به روحيه علمي مطالعه تطبيقي اديان آسيب مي رساند. براي مطالعه علمي در زمينه اديان مي بايستي نسبت به اديان ديگر غير از دين خود احساس هم دلي بيشتر داشته باشيم و سعه صدر نسبت به اديان ديگر جزء ضروري مطالعه علمي اديان ديگر است. در عين حال اين مطالعه بايد توام با بي طرفي معقولانه و نه بيش از حد باشد، فرد به جاي رسوخ در عمق واقعي يك چيز خود را تنها به ظواهر آن محدود نكند. از طرفي نگرش صرفا خشك در مطالعه صادقانه اديان زنده اي كه با اعتقادات دروني مردم سر و كار دارند سودمند واقع نمي شوند. يك مطالعه واقعي و علمي بايد مطالعه اي توصيفي و مقايسه اي درباره موضوعات گوناگون به شيوه اي علمي و تا حدي ارزشگزارانه و انتقادي نيز باشد در عين اين كه بايد نهايت كوشش خود را براي رعايت انصاف نسبت به هر ديني به عمل آورد.
* دين شناسي تطبيقي توسط چه كساني وارد مباحث علمي شد؟
دين شناسي تطبيقي به عنوان مطالعه علمي ويژگي هاي متفاوت اديان گوناگون جهان، در بعد تطبيقي، تحولي نسبتا تازه است. تنها در صد سال اخير است كه نام دين شناسي تطبيقي رواج يافته و مطالعات تطبيقي در اين زمينه با علاقه و جديت انجام شده است |
- دين شناسي تطبيقي به عنوان مطالعه علمي ويژگي هاي متفاوت اديان گوناگون جهان، در بعد تطبيقي، تحولي نسبتا تازه است. تنها در صد سال اخير است كه نام دين شناسي تطبيقي رواج يافته و مطالعات تطبيقي در اين زمينه با علاقه و جديت انجام شده است. اما زماني كه به تدريج شماري از متفكران غربي بي غرض تر به اديان شرقي به عنوان گونه هايي از ميراث ارزشمند بشري نگاه كردند، غربيان نياز به بررسي تطبيقي اديان و اهميت آن را درك كرده متعاقب آن علم دين شناسي تطبيقي پديد آمده است و در ميان آنان افراد سرشناسي مانند دوركيم، اسپنسر، كنتول اسميت، لوكه، پاديندرو به چشم مي خورند.
* آيا دين شناسي تطبيقي با تاريخ اديان تفاوت دارد؟
- بله همانطور كه متذكر شدم دين شناسي تطبيقي به بررسي و مطالعه دقيقي اعتقادات و آداب و جهان بيني اديان مي پردازد. در حالي كه تاريخ اديان همانطور كه از نامش پيداست در مورد خاستگاه ها و پيدايش و سير تحولي هر دين در طول تاريخ بدون مقايسه با اديان ديگر با آن دين بررسي مي كند تا اعقايد و اعمال مهم آنها روشن شود و لازم به تذكر است كه براي تحقق اهداف تطبيق اديان مي بايستي در ابتدا به فراگيري تاريخ و سير تحولي اديان پرداخت چرا كه بدون شناخت كامل اديان مورد تحقيق را نمي توان آنها را به خوبي مقايسه كرد.
* دين شناسي تطبيقي به توجيه اديان مي پردازد يا به ابطال آن؟
- اگر منظور از توجيه بيان حقيقت آن اديان است درست مي باشد وگرنه يك تطبيق گر اديان اگر تلاش كند نتيجه گيري خود را هر چند اشتباه باشد به ضرب توجيه به خواننده بقبولاند اين كار درستي نيست. زيرا در تطبيق اديان بايد حالت ميانه اي را در بي طرفي نسبت به هر يك از دو يا چند دين مورد مقايسه در پيش گرفت وگرنه اين تحقيق بدون غرض نمي باشد. تا همين چند سال اخيرا آنچه كتاب درباره تطبيق اديان به چاپ مي رسيد تعلق به غربي ها داشت. كساني كه تعصب زيادي نسبت به دين خود كه اكثرا مسيحي بودند داشتند و پيوسته تلاش مي كردند تا با محكوم كردن اديان غير مسيحي دين خود را حجيت بخشند. اما با گسترش روابط فرهنگي ملتها و سير نزولي گستره سياسي ابر قدرتها، نگاه محققين كم كم به سوي بي طرفي كشيده شد و كتب ارزنده اي را در اين زمينه ارائه دادند هر چند باز هم برتري دادن به دين قومي خويش را اگر در ظاهر حفظ كرده باشند ولي در لابه لاي كلمات خودگنجانده اند و اين امر طبيعي است كه هر كس دين خود را برتر از اديان ديگر بداند حتي اگر يك محقق به ظاهر بي طرف باشد. اگر بخواهيم مقايسه اي درست انجام گيرد نبايد شامل قضاوت باشد و به همان اندازه نبايد دال بر تحقير اديان ديگر باشد و نه اين كه مطالعه اي غير واقعي و تعصب آميز بلكه با حقيقتي واقع گرا و بي طرفانه باشد به سبب گرايش و خطر لغزش به طرف نقاط قوت دين خود و نقاط ضعف اديان ديگر بايد كاملا از آن پرهيز كرد. بايد از نگرش عيني و جوينده معرفت به عنوان هدف پيروي كرد تا بتوان از هرگونه ترجيح يا پيشداوري هر ديني به طور كامل اجتناب كرد.
* لطفا درباره ارتباط عرفان و دين شناسي تطبيقي توضيح دهيد؟
اگر در بررسي ظاهري اديان نقاط مشترك و افتراقات زيادي را مي يابيم در بررسي ابعاد عرفاني اديان از ميزان افتراقات كاسته تا به جايي كه در بعضي مواقع حتي فرقي هم باقي نمي ماند زيرا تلاش باطني هر دين جست و جوي حقيقت و وصال به اوست و در توصيف اين حقيقت سعي مي كند از پيشداوري و قضاوت درباره آن پرهيز كرده و به كشف و شهود اكتفا نمايد |
- عرفان ارتباطي با دين شناسي تطبيقي ندارد بلكه ساحت عرفان را نيز اين علم مي تواند بررسي كند. پرداختن به نقاط افتراق و اشتراك اديان در حيطه كار دين شناسي تطبيقي است اما براي بررسي و مقايسه ابعاد عرفاني اديان ذوقي برتر لازم دارد كه از عهده هر متخصص مقايسه اديان بر نمي آيد. عرفان در هر ديني وجود دارد و شامل بعد باطني دين مي شود لذا جداي از امور ظاهري و شريعت هر دين تخصص در امور باطني و ذوق عرفاني را نيز مي طلبد. نكته جالب توجه اين است كه اگر در بررسي ظاهري اديان نقاط مشترك و افتراقات زيادي را مي يابيم در بررسي ابعاد عرفاني اديان از ميزان افتراقات كاسته تا به جايي كه در بعضي مواقع حتي فرقي هم باقي نمي ماند زيرا تلاش باطني هر دين جست و جوي حقيقت و وصال به اوست و در توصيف اين حقيقت سعي مي كند از پيشداوري و قضاوت درباره آن پرهيز كرده و به كشف و شهود اكتفا نمايد لذا اگر چه هر كس شهودي خاص خويش دارد اما از آنجا كه به مبداء نزديكترند حقيقت را كمتر در حجابهاي مادي مي بيند پس عرفاي اديان به زبان يكديگر آشناترند تا متشرعين. از اين رو كسي بايد به تطبيق عرفان اديان متفاوت بپردازد كه پيش داوري را از خود دور كرده و قلبش را با مفاهيم ابتدايي عرفاني آشنا و جنبه بي طرفانه متعادل را نيز رعايت نمايد.