خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه:‌ حضرت آیت الله مجتبی تهرانی در ادامه بحث دعا، با یادآوری اینکه حوائج انسان بر دو گونه مادی و معنوی است،‌ تفاوت بین در اختیار داشتن دنیا و انس به دنیا را تشریح کرد.

 مروری بر مباحث گذشته

ماه مبارک رمضان ماه تلاوت کلام الهی است که از مصدر وحی نازل شده است و ماه راز و نیاز با خداوند است؛ در این ماه عبد با ربّ خود راز و نیاز میکند و حوائجش را از او تقاضا میکند؛ لذا گفته میشود ماه مبارک رمضان ماه تلاوت قرآن و ماه دعا است. بحث ما راجع به مضامین دعا، اعم از ادعیه مأثوره و غیر مأثوره بود.

حوائج انسان بر دو گونه است؛ یکی معنوی و دیگری مادی. در باب حوائج مادی، عرض کردم که انسان باید برای حاجت‏های مادی‏اش‏ سقفی قرار دهد و آن سقف بر اساس روایات، «کفاف» و «بلاغ» است. سپس بیان کردم که اگر انسان میخواهد از خدا کفاف بخواهد باید بینشش را در سه زمینه «خلقت خودش»، «خلقت دنیا» و «خلقت خودش در ارتباط با دنیا» تصحیح کند. انسان باید برای تصحیح بینش خود دعا کند تا اسیر تخیلات و توهمات خود در امور مادی نشود.

همچنین گفتم که یکی از راهکارهایی که در جهت تصحیح بینش انسان پیرامون امور مادی- علاوه بر دعا- توصیه می‏گردد، این است که انسان اثرات سوء زیادهطلبی در امور مادی را ببیند و اگر به این آثار سوء دقت کند، بی‏گمان از این زیاده‏خواهی‏ها گریزان می‏شود و در نتیجه به طرف مقابل که درخواست کفاف است روی می‏آورد.

اعتنا به دنیا؛ بی‏اعتنایی خدا نسبت به عبد و گرفتاری‏ در دنیا

روایات بسیاری پیرامون دو موضوع آثار سوء مترتب بر دنیاخواهی ـ‏که زیاده‏طلبی را به همراه دارد‏ـ و تعلقات قلبی نسبت به دنیا و اصالت قائل شدن برای دنیا وارد شده است. روایتی از پیغمبر اکرم(ص) نقل شده که حضرت فرمودند: «مَن أصبَحَ وَ الدُّنیَا أکبَرُ هَمِّهِ فَلَیسَ مِنَ اللهِ فِی شَی‏ءٍ»؛ کسی که شب را به روز آورد، در حالی‏که بیشترین و بزرگترین هدفش دنیا باشد، خدا به او اعتنا نمیکند.

خدا به کسی اعتنا میکند که خدا را بزرگتر ببیند، نه درهم و دینار را. اگر خدا را بزرگترین هدف دانستی، آنوقت خدا به تو اعتنا میکند؛ ولی اگر بزرگترین هدفت پول باشد، خدا به تو اعتنایی نمیکند.

حضرت در ادامه می‏فرمایند: «وَ ألزَمَ قَلبَه أربَعُ خِصَالٍ»؛ چنین فردی دلش به چهار خصلت گره خواهد خورد؛ «هَمّاً لَا یَنقَطِعُ عَنهُ أبَداً وَ شُغلاً لَا یَنفَرِجُ مِنهُ أبداً وَ فَقراً لَا یَبلُغُ غِنَاهُ أبَداً وَ أمَلاً لَا یَبلُغُ مُنتَهَاهُ أبَداً».(مجموعةورام 1 130) اول آن‏که همیشه اندوه‏گین است.

دوم آنکه هیچگاه از گرفتاری‏اش خلاص نمی‏شود. سوم آنکه همیشه احساس کمبود میکند و این احساس هیچگاه از او جدا نمیشود. چهارم آنکه هیچگاه به امید و آرزوی دنیوی‏اش هم نخواهد رسید.

روایت دیگری را ابن ابی‏یعفور از امام صادق(ع) نقل میکند که حضرت فرمودند: «مَنْ تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِالدُّنْیَا تَعَلَّقَ مِنْهَا بِثَلَاثِ خِصَالٍ هَمٍّ لَا یَفْنَى وَ أَمَلٍ لَا یُدْرَکُ وَ رَجَاءٍ لَا یُنَالُ»(بحارالأنوار، 70 ،91) کسی که به دنیا تعلّق قلبی پیدا کند، قلبش به سه امر گره میخورد؛ اول، غصهای که بی‏زوال است؛ دوم، آرزویی که به آن نمیرسد؛ و سوم، امیدی که به آن نائل نمیشود.

هدف انسان در قلب انسان جای می‏گیرد

در روایت اول، صحبت از «همّ» بود و در روایت دوم، از «قلب» و تعلق قلبی صحبت شد؛ آیا این دو مسئله با یکدیگر فرق دارند؟ نخیر، اگر چیزی هدف من شود، از دل من هم جدا نمی‏شود. وقتی بزرگترین هدف من دنیا باشد، دل من با دنیا گره می‏خورد.

گره خوردن دل با دنیا به این خاطر است که دنیا بزرگترین هدف من شده است. کسی که همیشه غصه‏دار است چون به هدفش نرسیده است، همیشه گرفتار است و احساس کمبود میکند. کسی که مبتلا به این درد است، از آن‏چه که در اختیارش هست نمی‏تواند استفاده کند. بدبختتر از چنین فردی در عالم وجود ندارد!

اُنس با دنیا، ریشه تعلق قلبی به دنیا

اگر انسان با هر شیئی اُنس پیدا کند، به آن تعلق قلبی پیدا میکند و هر چه اُنس بیشتر شود، تعلّق شدت پیدا میکند. کسانی که با دنیا اُنس دارند، تعلقات قلبیشان نسبت به دنیا شدید است؛ لذا هنگام عبور از این نشئه به نشئه دیگر سختی‏های بسیاری را تحمّل می‏کنند. اگر انسان این آثار سوء را در نظر بگیرد، در درون خود از دنیا جدا شده و به کفاف و آن‏چه که دارد اکتفا کرده و از آن لذّت می‏برد.

تفاوت بین در اختیار داشتن دنیا و انس به دنیا

البته باید به این نکته توجه داشت که فرق است بین اینکه انسان امور دنیایی را در اختیار داشته باشد و این‏که به دنیا تعلق قلبی داشته باشد. ممکن است فردی امکانات زیادی از امور دنیایی در اختیارش باشد، اما هیچ تعلقی به آن‏ها نداشته باشد، که البته این مربوط به اولیای خاص خدا است. در معارف اسلامی گفته می‏شود که دنیا نباید هدف و دلبستگی تو باشد. نسبت به متوسطین از مؤمنین گفته می‏شود که نباید بیش از اندازه نیاز مال دنیا را در اختیار بگیرند؛ البته حساب اولیای خدا جدا است.

حضرت ابراهیم(ع) ثروتمندترینِ افراد زمان خود بود؛ چندین هزار گوسفند داشت. روزی حضرت ابراهیم(ع) دنبال رمهاش در بیابانبود که صدای فردی را شنید که می‏گفت: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَةِ وَ الرُّوح». به صاحب صدا گفت اگر یک بار دیگر تکرار کنی، نصف رمه‏ام را به تو میدهم. او دوباره تکرار کرد؛ ابراهیم گفت اگر یک بار دیگر بگویی، همه گوسفندانم را میدهم! حضرت ابراهیم(ع) دنیا را در اختیار داشت، ولی پاک‏باخته بود. پس کار نیکان را قیاس از خود مگیر! تو کجا و حضرت ابراهیم کجا؟! آیا می‏خواهی هواهای نفسانی و ثروت‏اندوزی خود را توجیه کنی؟!

حضرت سلیمان آخرین پیامبری که به بهشت می‏رود

حضرت سلیمان(ع) خَدَم و حَشَم بسیاری داشت، اما قلبش تعلقی به دنیا نداشت. در روایت آمده است که حضرت سلیمان سلطنت و حکومت در اختیارش بود و با اینکه به این دنیا تعلق نداشت، ولی خداوند در یک مورد حظ او را کم میکند. امام صادق(ع) می‏فرمایند: «آخِرُ نَبِیٍّ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ سُلَیْمَانُ بْنُ دَاوُدَ وَ ذَلِکَ لِمَا أُعْطِیَ فِی الدُّنْیَا».(بحارالأنوار، 14، 74) آخرین پیغمبری که به بهشت میرود، سلیمان بن‏داود است؛ به خاطر خَدَم و حَشَمی که داشت.

در این‏جا بحث تعلق قلبی است و مردم به طور غالب اینگونه هستند که اُنسشان با دنیا موجب تعلق قلبی ایشان نسبت به دنیا میگردد؛ هرچه اُنس بیشتر شود، تعلق بیشتر میشود. یکی از آثار سوئی که انسان باید در دعاهایش در نظر بگیرد، مسأله تعلّق قلبی است.

در امور مادی به مادون خود نگاه کنید

مسئله دیگری که در معارف ما مطرح شده، این است که میگویند در امور مادی به کسانی نگاه کنید که پایین‏تر از شما هستند؛ چرا که اگر انسان به زندگی کسی که پایین‏تر از او قرار دارد نگاه کند، هیچگاه حس زیاده‏طلبی در او زنده نمیشود؛ بلکه حس قناعت در او زنده می‏گردد. اگر انسان در امور دنیایی و مادی به مافوق خود نگاه کند، حس زیاده‏طلبی در او زنده میشود.

خداوند در قرآن کریم می‏فرماید: «وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقى‏».(سوره مبارکه طه، آیه 131)  مبادا که به خاطر دنیا چشمت به همسران ایشان باشد، زیرا روزیِ پروردگارت بهترین روزی و همیشگی‏ است.

در ذیل این آیه روایتی از امام باقر(ع) نقل شده که حضرت فرمودند: «إِیَّاکَ أَنْ تُطْمِحَ بَصَرَکَ إِلَى مَنْ فَوْقَکَ»؛ بپرهیز از این‏که نگاهت را به کسی بیفکنی که از نظر امور مادّی برتر از تو است. «فَکَفَى بِمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِنَبِیِّهِ فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ وَ قَالَ وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا».(الکافی، 2، 137) همین آیه‏ای که خطاب به پیغمبر نازل شده، برای تو کافی است.

پیغمبر اکرم(ص) می‏فرمایند: «طُوبَى لِمَنْ هُدِیَ لِلْإِسْلَامِ وَ کَانَ عَیْشُهُ کَفَافاً وَ قَنِعَ»(مستدرک‏الوسائل 15 231) خوشا به حال کسی که از لحاظ معنوی به اسلام راهنمایی شده و از نظر مادی نیز معیشتی به مقدار کفاف دارد و به آن قانع شده است.

روایت مفصلی در بحارالانوار آمده است که ابوذر از پیغمبر اکرم(صلّی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) تقاضا میکند که حضرت به او سفارشی بفرمایند؛ پیغمبر می‏فرمایند: «انْظُرْ إِلَى مَنْ هُوَ تَحْتَکَ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقَکَ»(بحارالأنوار، 74، 74)از نظر مادی به کسی نگاه کن که پایین‏تر از تو است و به مافوقت نگاه نکن. اگر به پایین‏تر از خود نگاه کنی، جنبه سازندگی دارد و اگر به مافوق خود نگاه کنی، نقش تخریبی و سوء اثر دارد. لذا این یکی از راههایی است که جهت پدید آمدن بینش کفاف‏خواهی در انسان توصیه می شود.

---------------------------------------------

پایگاه اطلاع‏رسانی حضرت آیت‏الله مجتبی تهرانی