خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: عصر پنجشنبه «بازارچه کتاب» راسته انقلاب بیش از همیشه خالی و خلوت به نظر میرسد. در مقاطع کوتاه زمانی شاید بتوان حدود 15 نفر را در آن با هم مشاهده کرد. در اکثر کتابفروشیهای بازارچه وضعیتی مشابه وجود دارد. فروشنده کتابفروشی ققنوس میگوید: بعد از ماه رمضان تنها یک هفته خوب داشتیم. این وضعیت رکود و رخوت زیاد شاید به دلیل مسافرتهای آخر تابستان باشد ولی سالهای پیش بازار کتاب به این مقدار، خالی نبود. فکر میکنم دانشجوها درگیر کارهای ثبتنام دانشگاهشان هستند که پیدایشان نمیشود.
این فروشنده با اشاره به یکی از فروشگاههای کتاب بازارچه میگوید: نگاه کنید. در آن مغازه فقط 4 یا 5 نفر هستند که همگی از فروشندههای آن فروشگاهاند. فکر میکردیم ماه رمضان که تمام شود، کمی فروش رونق بگیرد ولی اوضاع عکس شد و فروش چهارشنبه این هفته از بهترین روز ماه رمضان هم، کمتر بود. حالا یک هفته دیگر را با همین روال در پیش داریم.
یکی از کتابهای جدیدی که نشر ققنوس منتشر کرده است، رمان «شروع یک زن» نوشته فریبا کلهر است. کتاب را از پیشخوان برمیدارم و با اشاره به آن میگویم: رمان اول بزرگسال کلهر (پایان یک مرد) کار موفقی بود. این کتاب چه طور بوده است؟ فروشنده درحالی که کارهای دختر جوانی را که به دنبال مجموعه اشعار سید علی صالحی و حمید مصدق آمده، راه میاندازد، میگوید: پایان یک مرد را خیلی خوب فروختیم. در ماه رمضان هم با این که فروش کم بود ولی به دنبال «شروع یک زن» هم میآمدند. حتی عدهای با ذکر اسم، دنبال این کتاب بودند. اما الان دیگر نه. در کل این هفته 26 جلد از آن فروختیم که 8 جلدش مربوط به چهارشنبه و پنجشنبه است.
فروشنده کتابفروشی ققنوس ادامه میدهد: همه این حرفها بهانه است. ما در حال بهانهگیری هستیم. این که تابستان است یا دانشجوها باید بیایند و بروند و حرفهای مشابه همه بهانه است. بروید وضعیت فروشگاههای فست فود را ببینید و وضعشان را با ما مقایسه کنید.
استقبال خوب از دستفروشی و حراج کتاب
به سمت سر در دانشگاه تهران که حرکت میکنم، نبش خیابان 12 فروردین ازدحام شده و عده زیادی گرد یک بساط حلقه زدهاند. در این حلقه از هر تیپ آدمی را میتوان پیدا کرد. مردی با کت و شلوار خوشپوش، پیرمردی ژولیده با سیگاری در دهان، پیرزن چادری و ... جلوتر که میروم، کتابهایی را میبینم که روی هم انباشته شدهاند. مرد جوانی کنارشان و در محاصره جمعیت نشسته و کتابها را جا به جا میکند. میتوان از قله تا کوهپایه این تپه کتابهای آگاتا کریستی، تستزنی قلمچی، تفاسیر دینی یا حکمتهای فلسفی را پیدا کرد. کمی آنطرف تر در جایی که عابران بتوانند بخوانند، روی یک مقوای بزرگ که به صورت مایل ایستاده، نوشته شده است: حراج کتاب 1000 تومان.
وارد کتابفروشی طهوری میشوم. دو فروشنده مشغول صحبت کردن با هم هستند. یکیشان میگوید: فقط این را بگویم که سه ماه تابستان کلا بازار راکد است. هنوز دانشجوها نیامدهاند. هنوز وقتش نشده است. از چهارم، پنجم مهر آن اوضاعی که میگویید شروع میشود و دانشجوها هم میآیند. فروشنده با اشاره به خالی بودن کتابفروشیاش میگوید: در انگلستان یک شب قبل از شروع عرضه یکی از کتابهای هری پاتر، مردم برای خریدنش در صف میایستند و اینجا هم وضع اینگونه است. مردم کتاب نمیخوانند.
چند قدم جلوتر در کتابفروشی نیل هم فروشندهها مشغول گپ و گفت هستند و هر از گاهی به سوال مراجعهکنندگان درباره این که چه کتابی دارند یا قیمت یک کتاب چند است، پاسخ میدهند. فروشنده این کتابفروشی میگوید: از یک هفته قبل از ماه رمضان تا آخر این هفته، اتفاقاتی افتاد ولی چشمگیر نبود. میتوانم بگویم اوضاع نه بدتر از ماه رمضان شده، نه بهتر از آن و میزان فروشمان تقریبا همان مقدار است. به هر حال شرایطی که باید ایجاد شود، نشده است. بسیاری از کتابها در بازار نیستند. بسیاری تجدید چاپ نمیشوند. بسیاری از کتابها اجازه چاپ نمیگیرند و...
زمانی مردم در ماه رمضان کتابهای مذهبی میخریدند
این کتابفروش میگوید: یک زمانی مردم در ماه رمضان، روضه میگرفتند و مفاتیح میخواندند به همین دلیل به کتابفروشیها میرفتند و کتب مذهبی میخریدند. جوانی وارد میشود و سراغ کتابی درباره انیمیشن را میگیرد. وقتی با پاسخ منفی روبرو میشود، میپرسد: کتاب درباره کامپیوتر یا فتوشاپ ندارید؟ فروشنده به داخل فروشگاه اشاره میکند و میگوید: چند کتاب آنجا داریم و ادامه صحبتش را پی میگیرد: هیچ عنوان خاصی که در این مدت فروخته باشیم، سراغ ندارم.
یکی از دوستان فروشندهها که مشغول صحبت با آنهاست، با ورود یک مراجعهکننده و سراغ گرفتن از کارهای الهی قمشهای، سر صحبت را به سمت آثار او میبرد. فروشنده دوباره صحبتش را پی میگیرد: مردم دنبال عنوان خاصی نمیآیند. فقط میآیند گشتی میزنند که اگر کتابی به دردشان بخورد، بخرند و ببرند. در همین فاصله یک خانم و آقایی آمدند به دنبال کتابهایی که قدیمیاند و برای خریدن مناسب. آخر هم دو کتاب درباره روانشناسی بردند؛ یکی 75 تومان و دیگری 750 تومان.
فروشگاه مولی هم با این که در هفتههای قبل از ماه رمضان، در وضعیت مناسبی به سر میبرد، در ماه رمضان افت شدیدی داشته است. مسئول فروش این کتابفروشی میگوید: شاید تلاقی تابستان، اتمام امتحانات دانشگاهها و ماه رمضان باعث شد که شاهد یک افت تقریبا صد در صدی باشیم. یعنی فروشمان کاملا نصف شد. اما این هفته یک رشد نسبی داشتیم که البته خیلی نوسان داشت. بعد از ماه رمضان کتابهای خوبی به بازار آمدند که فروش نسبتا خوبی هم داشتند ولی با این وجود، همانطور که اشاره کردم فروشمان در این هفته بسیار پرنوسان بود. بعضی روزها افزایش محسوسی داشت و برخی روزها به شدت کاهش مییافت.
این فروشنده با رفتن به سمت قفسه کتابهای پرمخاطب و پرفروش چند کتاب را بیرون میکشد و نامشان را به عنوان کتابهای پرفروش هفته میگوید: «الهیات سیاسی»، «نیچه و فلسفه»، «کوروش در آینه ادیان و مذاهب»، «ابراهیم ادهم»، «رواندرمانی اگزیستانسیال»، «تلی از تصاویر شکسته» و «فلسفه در آینه طبیعت» کتابهای پرفروش در زمینه علوم انسانی و فلسفه هستند.
شبهای روشن همچنان میفروشد
در بخش رمان و داستان، اثر تازهای نداشتیم. «شبهای روشن» همچنان خوب میفروشد. «دالان بهشت» و «برزخ اما بهشت» هم خوب میفروشند. ضمن این که «لب بر تیغ» و «رویای تبت» هم از کتابهای پرفروش این بخش بودند.
این فروشنده ادامه میدهد: در بخش کتابهای علمی هم، آثار انتشارات مازیار مانند «جهانهای موازی» یا «طرح بزرگ» نوشته استیون هافکن که دو ناشر چاپش کردهاند، فروش خوبی دارند.
در یک جمعبندی، آنچه از مشاهدات و سخنان کتابفروشان برمیآید، ادامه خواب تابستانی بازار کتاب در هفتههای پایانی شهریور ماه است. برخلاف تصور قرار بود در این مقطع زمانی شاهد هوشیار شدن بازار کتاب باشیم که چنین اتفاقی رخ نداد و به نظر میرسد هنوز هم کمی برای این اتفاق زود باشد. باید منتظر هفتههای آغازین و میانی مهرماه بود. البته شرایط ثابت کرد که نمیتوان زیاد بر اساس تجربههای سالهای پیشین قضاوت کرد. شاید خواب تابستانی بازار کتاب به یک خواب زمستانی عمیق وصل شده و بازار کتاب را به کما ببرد.
البته در سویی دیگر و در خیابان کریمخان زند که راسته دیگر کتابفروشی شهر تهران است، با برپایی جشنواره «گفت» اوضاع بهتر است و تخفیفهای 10 درصدی فرصت بهتری را برای خرید کتاب فراهم کرده است. به اذعان دستاندرکاران چند کتابفروشی که در طرح فرهنگی «گفت» شرکت کردهاند فروش بالا رفته و از آن مهمتر اینکه مراجعهکنندگان بیشتر شده است هرچند تعدادی از آنها کتاب هم نخریدهاند.
-----------------------------------------
گزارش: صادق وفایی