به گزارش خبرنگار مهر، نشست علمی «داستان کشف گردش خون؛ میکائیل سروتوس و ابن نفیس» صبح امروز (چهارشنبه 13 مهر) با حضور دکتر «فرید قاسملو» عضو هیئت علمی دایرةالمعارف بزرگ اسلامی و عضو دانشنامه جهان اسلام در تالار همایشهای کتابخانه ملی ایران برگزار شد.
در ابتدای این نشست محسن جعفریمذهب، رئیس مرکز پژوهشهای ایرانشناسی و اسلامشناسی سازمان اسناد و کتابخانه ملی با اشاره به رکودی که در پی تغییر رئیس این سازمان به وجود آمد، ابراز امیدواری کرد مرکز متبوعش در 6 ماهه دوم سال فعالیت مطلوبی داشته باشد و دست کم هفتهای یک نشست عملی برگزار کند.
وی در ادامه با اشاره به موضوع جلسه امروز (بررسی علمی - تاریخی داستان کشف گردش خون) افزود: کمتر از 400 سال پیش «میگوئیل سروتو» که یک پزشک متاله یهودیزاده نئومسیحی در قلب اروپا بود، در کتابی به نام «احیای مسیحیت» منکر «تثلیث» شد و برای توضیح استدلالات خود درباره روحالقدس، از نطریات و اندیشههای پزشکی بهره برد.
جعفریمذهب افزود: کتاب سروتو از سوی کلیسا ممنوع اعلام میشود و همه نسخههای آن - به جز 3 نسخهاش - را آتش زدند و خودِ سروتو هم عازم «بازل» (یکی از شهرهای سوئیس) شد، اما در این شهر او را بازداشت کردند و شورای شهر او را محکوم به اعدام با سوزاندن در آتش کرد.
این پژوهشگر حوزه تاریخ علم گفت: اما کمتر از 10 سال بعد از مرگ سروتو، پزشکی به نام کلمبو به بسط اندیشههای او همت گمارد و بعد از او هم «ویلیام هاروی» در سال 1628 در کتابی درباره آناتومی قلب، کشف خود را درباره گردش خون عرضه کرد و این کشف در کتابهای مسیحی ثبت شد و امروز همه او را کاشف گردش خون میدانند.
در ادامه این نشست، «فرید قاسملو»، عضو هیئت علمی دایرهالمعارف بزرگ اسلامی سخنان محسن جعفریمذهب را پی گرفت و با اشاره به اطلاعات به گفته او ناقصی که از زندگی «ابن نفیس» در دست است، گفت: تاریخ دقیقی از تولد او در دست نیست، اما با توجه به اینکه در یک نسخهای به صورت قطعی گفته شده که در سال 687 هجری قمری و در 80 سالگی فوت کرده است، به این نتیجه میرسیم که او در سال 607 به دنیا آمده است.
وی سپس با اشاره به حمله مغول و سقوط بغداد در سال 656 و پس از آن سقوط حلب و دمشق افزود: عصر زندگی ابن نفیس در اواخر دوره ایوبی بوده و اوج بلوغ فکری او را در سلسله ممالیک شاهد هستیم.
قاسملو اضافه کرد: ابن نفیس علاوه بر پزشکی مطالعاتی در فلسفه، منطق و ادب عربی نیز داشته است و ما این را میدانیم که نخستین تحصیلات او در دمشق و نزد عمران اسرائیلی و مهذب الدین دخوار بوده است. ابن نفیس سپس به قاهره مهاجرت کرده و در بیمارستان ناصری مشغول به کار شد و در مدرسه مسروریه قاهره نیز تدریس میکرده است.
این عضو دانشنامه جهان اسلام گفت: از جمله شاگردان مشهور ابن نفیس در قاهره «ابن قف» مولف کتاب بسیار مشهور «العمده فی صناعه الجراحات» بوده است. مجموعه آثار ابن نفیس در فقه و نحو و منطق و پزشکی از 40 عنوان متجاوز است؛ از جمله آن در پزشکی و داروشناسی شرح مسایل فی الطلب حنین ابن اسحاق، شرح و تشریح القانون ابن سینا اشاره کرد.
وی اضافه کرد: بررسی زندگی «ابن نفیس» چند چیز را به ما نشان میدهد که نخستین آنها سنت استاد شاگردی در پزشکی دوره اسلامی است؛ در نوشتههای ابن نفیس دست کم نشان سه نسل از پزشکان بزرگ پیداست: دخوار، ابن نفیس، ابن قف. دوم وجود احتمالی نسخه کاملتری از «عیون الانباء» بر اساس نوشتههای ابن فضلالله عمری در مسالک الابصار است.
قاسملو در ادامه گفت: اما آنچه به بحث ما و نگاه به ابن نفیس به عنوان یک پزشک مهم دوره اسلامی مربوط و مهم است، این است که بر اساس نوشته جالینوس درباره جایگاه و وظایف قلب در بدن انسان، قلب محل اعطای عضو حیات به خون است تا این عنصر حیات به وسیله خون در تمام بدن جاری شود.
این عضو هیئت علمی دایرةالمعارف بزرگ اسلامی افزود: جالینوس در ادامه میگوید: خونی که به قلب باز میگردد (پس از گردش در تمام بدن) خون غلیظی است که به حفره چپ (بطن راست قلب) میرسد، اما چون در این جایگاه غلیظ است عنصر حیات بخش نمیتواند به آن وارد شود، بلکه پس از توقف در حفره چپ به حفره راست میرود و در آنجا با هوا آمیخته شده و هوا را با عنصر حیاتی با خود به سراسر بدن میبرد.
وی در ادامه این بحث علمی و به نقل از جالینوس گفت: این انتقال به وسیله حفرههای بسیار ریزی که به وسیله چشم دیده نمیشوند، انجام میشود، اما ابن نفیس میگوید: دلیلی ندارد اینجا حفرههایی باشد چون قلب خیلی سخت و ضخیم شده است. در واقع او (ابن نفیس) معتقد است، خون از طریق شریانی به ریه رفته و در آنجا با هوا ممزوج شده و پس از ورود ریه، ریوی شده و از این طریق به حفره قلب (بطن راست) رفته و از آنجا به سراسر بدن پخش میشود و این همان «گردش ریوی خون» است.
قاسملو سپس با طرح این سئوال که «ما چگونه به این درک از نوشتههای ابن نفیس میرسیم؟» تاکید کرد: در اوایل قرن 19 میلادی یک دانشجوی مصری به نام محییالدین تطاوی که در فراییورگ آلمان درس میخواند، در برلین نسخهای خطی از شرح تشریح قانون (ابن سینا) را یافت و آن را مطالعه کرد و در سال 1924 میلادی پایاننامه خود را بر این اساس تعریف کرد و آن را به جرج سارتون ارسال کرد.
این عضو هیئت علمی دایرةالمعارف بزرگ اسلامی در عین حال به یک خبط تاریخی در زمینه نام کاشف گردش خون اشاره کرد و گفت: امروزه همه «ویلیام هاروی» را بنیانگذار گردش خون ریوی میدانند؛ در حالی که پس از کشف تطاوی کارهای بسیاری روی آثار ابن نفیس صورت گرفت و تحقیقات چندی روی آثار او شد و حتی بسیاری از محققان خارجی به این مسئله که او کاشف گردش خون ریوی بوده است، اذعان دارند.
وی با طرح چند سئوال به سخنرانی خود خاتمه داد. آیا میتوان فرض کرد چند تن دیگر از پزشکان دوره اسلامی پس از ابن نفیس به این موضوع پرداخته باشند؟ چرا دیگر پزشکان دوره اسلامی در مورد ابن نفیس سکوت کردهاند؟ آیا این کشف در جای دیگری از سرزمینهای اسلامی نیز رخ داده است؟