محمود حبیبی کسبی می‌گوید: شعر در روزگار کهن در نهایت رسانگی بوده است، اما با ظهور مدرنیته و وقتی سایر رسانه‌ها می‌آیند، رسانه بودن شعر به حاشیه می‌رود.

محمود حبیبی کسبی در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به اینکه شعر در روزگار کهن خودش در نهایت رسانگی بوده است، گفت: شما پیش از قرن معاصر و ظهور مدرنیته و حتی در صد سال قبل می‌بینید که شعر خود یک رسانه است و وقتی سایر رسانه‌ها می‌آیند، رسانه بودن شعر به حاشیه می‌رود.

وی افزود: در دوره کلاسیک می‌بینیم که حافظ می‌گوید: «به شعر حافظ شیراز می‌رقصند و می‌نازند/ سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی». این نشان می‌دهد که شعر در آن روزگار دهان به دهان می‌چرخیده و به صاحبانش می‌رسیده است. همچنین ما روایت رشید وطواط را داریم و یا ناصر خسرو را  که می‌گویند بعد از سرایش شعر در کمتر از چند روز در کوی و برزن آن شعر خوانده می‌شده است و این یعنی شعر در گذشته مانایی و رسانه بودن را در ذات خود داشته است.

حبیبی کسبی در پاسخ به سئوالی درباره علت وارونه شدن این موضوع در دروان معاصر گفت: جهان مدرنیته جهان سرعت است و در جهان سرعت کلامی مانا می‌شود که با سرعت و صنعت بتواند همراه شود. مثلا هنری مثل سینما و موسیقی که می‌تواند در این جهان به هنر صنعت تبدیل شود این مانایی را در درون خود به دست می‌آورد، اما شعر چون قادر به این موضوع نیست؛ به جز البته قالب ترانه؛ از این حیث در روزگار ما مستثنی شد و به همین روست که در روزگار ما تنها ترانه است که در قالب شعر توانست نقش رسانه‌ای برای خود ببیند.

برگزیده چهارمین جشنواره شعر فجر افزود: یکی از دلایل رونق گرفتن رباعی و یا شعر سپید کوتاه در شعر امروز در هماهنگ شدن آن با صنعت است. یعنی مثلا شما می‌توانید به راحتی آن را پیامک کنید، اما درباره قصیده این موضوع امکان تحقق ندارد. به همین خاطر در روزگار ما گونه‌ای از غزل که شبیه به سبک هندی است، رواج می‌یابد که می‌توان از تک بیت‌های آن نیز استفاده کرد، ولی به طبع قصیده خراسانی چندان طالب قابل شماری ندارد.

حبیبی کسبی ادامه داد: از سوی دیگر، در روزگار ما به لحاظ کمی شاهد رشد شاعران و شعر هستیم. یکی از دلایل آن واقعه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بود که باعث آشتی مردم با شعر و خروج شعر از گعده‌های روشنفکری شد و عامه مردم این تصور را به دست آوردند که می‌توانند شاعر باشند و شدند؛ تا به امروز که به گواهی وزارت ارشاد و کتاب‌های منتشر شده و... ده‌ها هزار و شاید نزدیک به صد هزار شاعر در ایران داریم. این رشد کمی و در کنارش رشد بیش‌ از اندازه عرضه باعث شد که مخاطبان دچار شعر زدگی شده و از آن دور شوند.

وی افزود: شعر هم بازاری دارد و بیش از میزان تقاضای جامعه عرضه کردنش به ویژه بعد از سال‌های دفاع مقدس باعث شد تا به امروز دیگر کمتر از حد با انتشار شعر و در نتیجه برگشت خوردن آن با صاحبانش روبرو شویم و در نتیجه به اعتقاد من به نظر می‌رسد امروز بیش از حد لازم شاعر داریم.

سراینده مجموعه شعر «دساتیر» ادامه داد: نگاهی به جریانات شعر و شاعری در دهه‌های قبل از پیروزی انقلاب نشان می‌دهد که به جرات ما در دهه‌های 40 و 50 نزدیک به هزار شاعر نداریم. شاید نزدیک به 200 و یا 300 نفر را بتوان نام برد و به همین خاطر این شاعران برجسته می‌شوند، اما امروز به دلیل مخلوط شدن سره و ناسره باهم، شعر ناب و شعر نه چندان مطلوب همه باهم مخلوط شده‌اند و مخاطب عام شعر با نوعی بدبینی به شعر معاصر نگاه می‌کند و به جز معدود شاعرانی که مخاطب خود را دارند، کاری نمی‌شود کرد که شاعران مخاطب خودشان را به دست بیاورند.

وی افزود: کاری که می‌شود برای این موضوع کرد، این است که فقدان‌های فرهنگی که در لایه‌های دیگر جامعه وجود دارد را نخواهیم با موضوع هنر و به طور اخص ارزان‌ترینش که شعر باشد، ارضاء و رفع و رجوع کنیم.

به گفته حبیبی کسبی، شعر اولین هنری است که رادارهای هنرمند جذبش می‌کند و وسیله‌ای برای وصل شدن به خیال و اندیشه نداریم و آن وسیله ابتدا ساز است و شناخت موسیقی و بعد شعر و این موضوع باعث شده شعر اولین هنری باشد که بخواهند با آن نیاز عاطفی خودشان را برآورده کنند. برای به تعادل کشاندن تولید و عرضه شعر در جامعه باید ابتدا به ساکن جامعه به ویژه بخش جوان آن نیازسنجی شوند و مشخصا آن نیازها را اصولی و از شیوه خاص خودش برطرف کرد. این موضوع در ابتدایی‌ترین کار باعث می‌شود شاعران جوان پس از ظهور به راحتی خود را کنار نکشند.

وی در پایان تاکید کرد: اما اگر بر دردهای جامعه و اقشار آن در جای خودش مرهم نهاده شود، آنگاه کسانی به سراغ شعر و شاعری می‌آیند که ذاتاً شاعرند و آمدنشان و ماندنشان تضمین شده است و نه مانند شاعران فصلی که دو یا سه سال می‌آیند و آب را گل آلود می‌کنند تا دیگران هم سخت‌تر بتوانند جلوه کنند.