به گزارش خبرنگار مهر، پیمان خاکسار، مترجم این کتاب درباره اولین اثری که از این نویسنده به فارسی ترجمه شده است، میگوید: ادبیات ایرلند یک تثلیث مقدس دارد. جیمز جویس، ساموئل بکت و فلن اوبراین. در واقع اوبراین یکی از بیشمار اسمهای مستعاری بود که برایان اونولان برای خود برگزیده بود. در این میان سومین پلیس غریبترین رمانی است که تابهحال ادبیات ایرلند و اروپا به خود دیده است.
اوبراین «سومین پلیس» را در سال 1939 نوشت، اما هیچ ناشری قبول نمیکرد منتشرش کند. به همین دلیل این رمان در زمان حیات نویسنده هرگز منتشر نشد. در نهایت هم «سومین پلیس» سال ۱۹۶۷ به چاپ رسید، یعنی دقیقاً یک سال پس از مرگ نویسندهاش..
این رمان با اعترافات یک قاتل آغاز میشود، اما روایت ماجراها با منطقی پیش میرود که در بسیاری از مواقع، بسیار منحرفشده و آشفته بهنظر میرسد. برخی از منتقدان بر این باورند که در پایان داستان چیزی دستگیر مخاطب نمیشود.
در این رمان با دو روایت موازی روبهروییم، یکی که روایت اصلی کتاب است و دیگری روایتی فرعی، که در آن زندگی و اختراعات فیلسوف و دانشمند غریبی به نام «سلبی» شرح داده میشود.
علاقهمندان به آثار اوبراین، با این شخصیت فرعی آشنا هستند. «سلبی» فیلسوف و دانشمندی ایرلندی است که برای اولینبار در همین رمان ظاهر و به چهرهای داستانی در ادبیات ایرلند تبدیل شد. این شخصیت گرچه نقش پررنگی در روند داستان دارد، اما هیچگاه به طور مستقیم در ماجراها ظاهر نمیشود و مخاطب نام او را تنها در پانوشت کتاب و ارجاعهای نویسنده میبیند.
نویسنده «سومین پلیس» از ماجراهایی درباره قتل، به توصیفاتی طولانی از دوچرخههایی میرسد که با حاشیههایی مضحک هم همراه میشود. اینگونه است که «اوبراین» فضای تیرهوتار داستان را به سمت اثری طنز میبرد که در بسیاری از مواقع، مخاطب را به خنده وا میدارد. توصیفات نویسنده، بسیار دقیق و جزیی است و مخاطب بهراحتی میتواند در ذهن خود صحنهها را بسازد.
جیمز جویس درباره او میگوید: «یک نویسنده واقعی، او طنازی بالفطره است.»