به گزارش خبرنگار مهر، بزرگراه شهید همت را به سوی شهرک آتی ساز وردآباد ادامه میدهیم. از تهران خارج شدهایم و حالا در مسیر استان البرز قرار گرفتهایم. کم کم مسیرها به چشم راننده ناآشنا میآیند و مشغول پرسش از این و آن میشویم تا لوکیشن سریال "عملیات 125" را پیدا کنیم.
بعد از پشت سر گذاشتن اتوبان به منطقهای خلوت و خالی از سکنه میرسیم، پلیس راه ردی از گروه سریالساز ندارد و یکی از معدود عابران است که به دادمان میرسد. خودرو تاب این همه سربالایی را ندارد و از طرفی گرچه نشانههایی از چندین اتوبوس و ماشین آتشنشانی به چشم میخورد، اما در میان راهی که به قول راننده بیشتر مالرو است تا خودرو رو! نمیدانیم چطور باید به آن بالا برسیم. این است که عطای ماشین سواری را به لقایش میبخشیم و چند دقیقهای کوه نوردی میکنیم.
12 اتوبوس و چند ماشین آتشنشانی و یک جرثقیل اولین چیزهایی است که به چشم میخورد. البته در همان نگاه اول از تعداد اتوبوسها باخبر نمیشوم و این مسعود آبپرور کارگردان سریال است که برای محمد هادی ایازی معاون فرهنگی و اجتماعی شهرداری تهران توضیح میدهد که بنا بوده 15 اتوبوس به گروه تحویل داده شود، اما 12 تا آماده شده است. عوامل سریال صحنههای از پیش ضبط شده را به بازدیدکنندگان نشان داده و درباره روند کار توضیح میدهند.
امروز بنا است صحنه جدا شدن موتور و موتور سوار از یکدیگر، پرت شدن موتورسوار به داخل یکی از اتوبوسها و افتادن موتور در یکی دیگر از اتوبوسها تصویربرداری شود.
خسرو نصیریخواه برنامهریز سریال درباره علت انتخاب این لوکیشن میگوید: داستان صحنه امروز مربوط به موتورسواری است که میخواهد به شکل غیر مجاز با پریدن از 15 اتوبوس در آسیا برای خودش رکوردی ثبت کند. او از مراجع قانونی مجوز ندارد، برای همین به چنین جای پرتی آمده و اتوبوس کرایه کرده است. اما در حین عملیات حادثهای برای او رخ میدهد که پیش از این مشابه آن در واقعیت اتفاق افتاده و ما آن را بازسازی کردهایم. بنابراین ما جایی را انتخاب کردیم که هم در فاصله نزدیکی خارج از شهر باشد و هم فضای بکر و نزدیک به قصهای داشته باشد.
به گفته نصیریخواه صحنه برخورد و پرت شدن موتورسوار با اتوبوس پیش از حضور مسئولان شهرداری، آتشنشانی و مدیران شبکه تهران تصویربرداری شده و تا نور از دست نرفته باید صحنه برخورد موتور با اتوبوس نیز تصویربرداری شود. اما با حضور بازدیدکنندگان عملا کار قطع شده و تنها برخورد موتور با اتوبوس چک میشود.
به سراغ آبپرور میروم و او درباره اینکه هر سری از این مجموعه یک کارگردان ساخته، میگوید: نظر تهیهکننده و سرمایهگذار این است که هر بار تفاوت و تغییری در کار حاصل شود و تصور میکنم اگر قرار بود همان شیوه ادامه داده شود تغییر کارگردان بی معنا میشد.
او با اشاره به نحوه تعامل با شهرداری و آتشنشانی ادامه میدهد: حادثهها و بحرانها با مشورت و نظرسنجی دوستان در روابط عمومی آتشنشانی و بر اساس واقعیت بوده است. آنها هم به لحاظ سخت افزاری و پشتیبانی و هم از نظرلوجستیکی ما را حمایت میکنند و اگر این حمایت صورت نگیرد، اصلا ساخت سریال مقدور نیست.
کارگردان سری سوم "عملیات 125" در پاسخ به این که این وابستگی کار را به اثری صرفا سفارشی بدل کرده یا خیر؟ اظهار میکند: هر کس در ماموریت خاص خود تخصصهایی دارد. آنها از ما خواستند سریالی درارتباط با آتشنشانی و آتشنشانها بسازیم و ما نیز بر اساس طرحی که نظرات آقایان نیز در آن دخالت داده شده بود، با تایید فیلمنامه از سوی سفارش دهندگان و در نهایت در فضایی تعاملی آغاز به ساخت سریال کردیم.
وی تصریح میکند: زمانهایی مدیران به دلیل آشنایی کمشان با حیطه فیلمسازی و ضرورتهای بحث تاثیرگذاری اثر بر مخاطب آنقدر تخصصی به کار و حرفه خود نگاه میکنند که توقع دارند انعکاس آن در فیلم درشت باشد. شاید نمیدانند در این صورت عملاً فیلم، درام و جذابیت خود را از دست میدهد. اما ما اینجا هستیم تا با ایجاد تعادلی بین دو بخش، سریال جذابی بسازیم که به امور تخصصی نیز عنایت ویژه داشته باشد.
آبپرور درباره تغییرات سریال با حضور او به ویژه در شخصیتها بیان میکند: ما مبنا را بر اساس شخصیت آتشنشانهایی قرار دادیم که در دو سری قبل، ساخته و پرداخته شده بودند.
از او که در خصوص سختیها و مشکلات ساخت سریالهای اکشن و نگاه مدیرانی که به آثار آپارتمانی عادت کردهاند میپرسم، میگوید: پایه اصلی مشکل از همین جا است. کارهای آپارتمانی هم به زمان کمتری برای تولید نیاز دارند هم بودجه کمتری میخواهند. گرچه شاید تلویزیون با همان متر و معیار کارهایی مشابه "عملیات 125" را نسنجد، اما چون تجربه چندانی در خصوص ساخت این آثار وجود ندارد، طبیعتا ما برای درست پیش بردن کارها با چالشهای بسیاری روبرو هستیم تا کارها را درست پیش ببریم.
وی ادامه میدهد: علاوه بر این با ورود به حیطه حرفهای کار نیز به دلیل پیچیده بودن بحرانها و حوادث شهری مثل تهران، برای تاثیرگذاری اثر به اجرایی دقیق و درست نیاز داریم که بودجه بسیاری میخواهد و از طرفی زمانبر است. اما اینها چندان با ملاک و معیارهای جاری همخوانی ندارد!
او در پایان از تازهترین اتفاقات سری سوم سریال میگوید: در 13 قسمت اول سری سوم شخصیتهای تازهای وارد کار شدهاند که مجید مشیری فرمانده ایستگاه و امیررضا دلاوری آتشنشان جزو آنها هستند. در 13 قسمت دوم نیز گروه جدیدی از آتشنشانها شناسایی میشوند که تخصصهایی چون شیمی و پزشکی دارند و نحوه برخورد آنها با بحران خاص و کاملا تخصصی است به این ترتیب که یکی دو تن از آتشنشانان فعلی باقی میمانند و دیگران قصهشان تمام میشود و میروند.
علیرضا افخمی ناظر کیفی کار و تمام عوامل دیگر در لوکیشن حاضر هستند. خوشزاد مدیر عامل آتشنشانی از صحنه بازدید میکند و بچههای در شهر نیز از هر فرصتی برای مصاحبه با حاضران استفاده میکنند. با وجود اینکه عوامل سریال برای دوری از شلوغی شهر به لوکیشنی دور و خارج از دسترس آمدهاند به نظر میرسد امروز یکی از شلوغترین روزهای تصویربرداری است!
داود هاشمی، تهیهکننده سریال نیز درباره تغییر هر باره کارگردان میگوید: علیرضا افخمی که مشخصات خود را داد، او اصلا سریالساز نیست و به ما لطف کرد که سری اول را ساخت و امکان ساخت سری دوم و سوم از سوی او وجود نداشت. چرا که ما به سرعت نیاز داریم و افخمی حساسیت بسیاری در ساخت اعمال میکند. بعد از آن محمدرضا آهنج ساخت سریال را بر عهده گرفت و به دلیل تفاوتی که میخواستیم در نوع نگاه وجود داشته باشد کارگردانی را به آب پرور سپردیم. این اتفاق طبق نظر خودمان و با هماهنگی شبکه اتفاق افتاد و اجباری در آن نبود.
وی درباره تعامل با سفارشدهندگان و همکاری تلویزیون با ساخت این اثر پرهزینه اظهار میکند: سفارش دهندگان دخالت محتوایی در کار ندارند. در ارتباط با تلویزیون نیز تا به حال سریالهای مشابه کار ما ساخته نشده و با تصویربرداری روزی 6 دقیقه که در تلویزیون معمول است همخوانی ندارد. به هر حال امروز مسئولان آمدند و از نزدیک کار را دیدند و ما هم مدام در حال چانهزنی هستیم تا به نتیجه دلخواه برسیم.
او از آغاز پخش سری سوم در دی ماه خبر میدهد و میگوید: طبق پیشبینیها سری چهارم سریال نیز ساخته خواهد شد.
گروه بازیگران امروز بعد از حضور مهمانان متعدد جز صحبت با یکدیگر و مصاحبه با ما کار دیگری ندارند و دقایقی بین تصویربرداری صحنههای دشوار سریال فرصتی برای استراحت پیدا کردهاند. کاوه خداشناس با لباس قرمز آتشنشانی کنار مجید مشیری و امیررضا دلاوری ایستاده است. او از نخستین سری "عملیات 125" با گروه همراه بوده و نقش موجهترین آتشنشان این سریال را دارد.
او از تغییرات شخصیت "علیرضا بذرافشان" با تغییر هر باره کارگردان میگوید: این تغییرات بیشتر بخش بیرونی و پشت دوربین را تحت تاثیر خود قرار میدهد و جایگزینی کارگردان چندان خدشهای به شخصیتهایی که از پیش ساخته و پرداخته شدهاند، وارد نکرد. گروه بازیگران نیز همگی در تلاش برای حفظ راکوردهای شخصیتهای سریال بودند. از سوی دیگر نویسنده سری سوم با دیدن سری اول و دوم متن را در راستای آنچه پیش از این اتفاق افتاده بود، تنظیم کرد منتها با نگاه و زاویه دید آرش قادری!
خداشناس با اشاره به تغییراتی که در نحوه کارگردانی اتفاق میافتد، اظهار میکند: طبیعی است که هر کارگردان با خود ذائقهای میآورد با این حال این تغییر ذائقه نیز به کلیت شخصیتها آسیب نمیرساند تنها ریزهکاریهایی به کار اضافه یا از آن کم میشود.
از او میپرسم علاوه بر تلاشی که برای حفظ راکوردهای نقش خود داشته، تغییرات شخصیت او در طول سری اول تا سوم را چطور نشان میدهد و خداشناس به نمایش لایههای متفاوتی از شخصیتدر کشاکش اتفاقات و رویدادهای عجیب و غریب اشاره و تصریح میکند: در نخستین سری مجموعه ما هنوز آتشنشان نشده بودیم و مراحل ابتدایی علاقمندی و ورود به این رشته را پشت سر گذاشتیم. در سری دوم وارد اولین عملیاتهای خود میشویم؛ زمانی که در رویارویی با حوادث حتی ممکن بود حالمان بد شود یا حتی گریهمان بگیرد!
وی ادامه میدهد: حالا در سومین سری سالها است ما وارد این حرفه و کارکشته شدهایم. بنابراین خود متن، ظرفیت نمایش تغییرات و رشد یک انسان را به ما میدهد. اینکه چطور جوانی علاقمند به رشته آتشنشانی کم کم به فردی حرفهای در شغل خود بدل میشود.
این بازیگر درباره ایفای نقشهای مثبت میگوید: علیرضا بذرافشان موجهترین آتشنشان این سریال است. با این حال متن، شخصیت او را رنگ آمیزی میکند. به نحوی که میبینیم او زمانی با پدرش بحث میکند یا چالشهای دیگری در زندگیاش اتفاق میافتد. به این ترتیب اتفاقاتی که در فیلمنامه لحاظ شده باعث میشود افراد تک رنگ نباشند و فراتر از سفید و سیاه و خاکستری، طیفی از رنگها را در وجودشان ببینیم.
"عملیات 125" یک سریال اکشن به حساب میآید، خداشناس از فرصتها و امکانات حضور در این سریالها به واسطه نمایش تواناییهای خود نسبت به سریالهای آپارتمانی میگوید: خواه ناخواه تمامی شخصیتها مثل علیرضا بذرافشان بعد از محیط کار وارد مسائل خانوادگی در فضای آپارتمانی میشوند اما حادثهای بودن سریال و انجام عملیاتهای بسیار در آن به سرعت عمل و قدرت بدنی نیاز دارد که به این واسطه شیوه برخورد در شرایط بحرانی نمایش داده شود. در چنین سریالهایی به تناسب فضا ما باید ضرباهنگ دیگری از خودمان نشان دهیم.
وی ادامه میدهد: گرچه ما آموزش خاصی برای سریال ندیدیم اما حضور در آن باعث شد تک تک بچهها گرم مسائل ورزشی شوند. همه ورزش را ضمیمه کار خود کردیم و از آنجایی که بنا به خواسته کارگردان قریب به اتفاق عملیاتها از سوی خود ما انجام میشود از راه ورزشهای مختلف خودمان را از لحاظ بدنی آماده کردیم. البته با وجود لباس آتشنشانی و کلاه ایمنی شاید حتی اینکه خود ما صحنهای را بازی میکنیم یا نه مشخص نباشد اما ریزه کاریهایی بود که شخصیتها را میساخت و باید از سوی بازیگران انجام میشد. در این زمینه کارشناسان مرتبط هم ما را همراهی میکردند و حضور در این سریال با وجود تمام سختیهایش ناشی از اشتیاق ما است.
بازدیدکنندگان از شهرداری، آتشنشانی و شبکه تهران صحنه را ترک میکنند و از نور خورشید نیز کمتر اثری در آسمان دیده میشود. حالا کم کم لوکیشن خالی از هر جنبندهای میشود و ما نیز سوار بر یکی از ماشینهای آتشنشانی به سمت شهر برمیگردیم.
---------------------
گزارش: مریم عرفانیان