به گزارش خبرنگارمهر، رمان «دشتهای سوزان» تازهترین اثر صادق کرمیار عصر روز دوشنبه 9 آبان با حضور نویسنده و جمعی از اهالی قلم در فرهنگسرای ملل رونمایی شد.
در ابتدای این نشست، فرخ فدایی در سخنان کوتاهی با اشاره به اینکه اولین بار با صادق کرمیار به واسطه رمان «نامیرا» آشنا شده است، گفت: نامیرا را اولین بار در صحنه فیلمبرداری یک کار سینمایی دیدم و شروع به خواندنش کردم و درباره آن همین را بگویم که با خواندن این رمان، یک روز تمام متوجه نشدم که چگونه صدابرداری آن فیلم را انجام دادم. برای من، داستان و ادبیات کرمیار بسیار جذاب بود و به واقع از آن حیرت زده شدم.
وی ادامه داد: کرمیار و نوشتههای او که بعد از نامیرا متوجه آن شدم، به واقع به من این موضوع را فهماند که او دغدغهمند نوشتن است. به اعتقاد من برای نوشتن درد لازم است و تا دردی نباشد، کتابی نوشته نمیشود و تجربهای ازآدمها به تصویر کشیده نمیشود و کرمیار از آن دست نویسندههایی است که این درد را در خود دارد.
در ادامه این نشست، محمدرضا بایرامی نیز به عنوان منتقد در ارتباط با این اثر به سخنرانی پرداخت.
بایرامی با اشاره به آشنایی 30 ساله میان خود و کرمیار گفت: اولین کار داستانی کرمیار را یادم نیست کی خواندم که البته جسارتا عرض میکنم که به نظرم کار به یاد ماندنیای هم نبود، اما وقتی نسخه دستنویس نامیرا را برای مطالع به من داد، متوجه شدم که او از نوشتههای ابتدایی خودش بسیار فاصله گرفته است، ولی هنوز به نظرم ادبیاتش ادبیاتی نبود که بتواند مخاطبان را تکان بدهد. با این حال، دشتهای سوزان مرا شگفتزده کرد؛ هم به خاطر فاصله گرفتن کرمیار از آثارابتداییاش و هم به دلیل استواری و سرپا بودن اثر.
نویسنده رمان «آتش به اختیار» ادامه داد: وقتی از یک داستان صحبت میکنیم، باید اول ازهمه انتظارمان از داستان را مشخص کنیم. دشتهای سوزان از منظر ادبی یک رمان حادثهای واقعیتگراست که پس زمینهای تاریخی دارد. در کارهایی از این دست، تطبیق زمان و زبان قصه اهمیت بالایی دارد و این موضوع در کار کرمیار در اوج است.
وی ادامه داد: در طول رمان، سیر حوادث بهگونهای است که اجازه نفس کشیدن به مخاطب نمیدهد. انبوهی از اطلاعات و آدمها که از قضا همه درست و بجا در جای خود نشستهاند در این اثر به شیوهای شگفتآور به مخاطب ارائه میشود و رسیدن نویسنده به بلوغی که از پس این کار بیاید بسیار مهم است.
بایرامی افزود: کار کرمیار کار استواری است اما گاهی مواردی هم بیان شده که به اعتقاد من میشده است که نشود. معمولا بازی با فرم به شکل فصل اول و آخر این کتاب برای متونی رخ میدهد که از نظر حادثهای دستشان تنگ است اما در قامت اثری همچون دشتهای سوزان شاید میشد این اثر به صورت دیگری شکل و ساختار بگیرد.
بایرامی با اشاره به اینکه شخصیتهای داستانی این کتاب از نظر دیالوگ و شخصیتپردازی سلامت و قوت خود را حفظ کرده است، گفت: در فصولی که دو برادر داستان دعوا دارند، ماجرا به گونهای شکل میگیرد که مرا یاد داستانهای شکسپیر میاندازد.
در ادامه سیدعلی شجاعی، منتقد و فرزند سیدمهدی شجاعی، مدیر انتشارات نیستان در سخنانی با اشاره به اینکه در نقد یک اثر باید به نقد اثر و نه شخصیت صاحب اثر پرداخت، گفت: به نظر من و با توجه به تجربه حضور 10 سالهام در نشر، معتقدم که بر خلاف اعتقاد بسیاری به موضوع مرگ مولف، نویسنده نقش بسیاری در مانایی اثرش دارد و شاید تنها پارامتر ماندگاری اثرش همین موضوع باشد.
وی ادامه داد: من معتقدم ادب و معرفت نویسنده هم در پرفروش بودن یک اثر تاثیری کمتر از فرم و محتوا ندار،د اما به نظر من شخصیت نویسنده اثر، تاثیرش بیش از این موضوع است و صادق کرمیار نمونه تایید کننده این نظر من است.
شجاعی ادامه داد: دوری کرمیار از ادبیات باعث شده بود تا چهار سال قبل از او اسمی نشنیده باشیم، اما استقبال از آثار او در چهار سال گذشته نشان داد که شخصیت وی در استحکام اثرش بسیار مهم است و توانسته او را بعد از سکوتی 20 ساله در ادبیات دوباره مطرح کند.
صادق کرمیار نیز در این نشست در سخنان کوتاهی با بیان اینکه این روزها بیش از پیش حسرت نبود جلسات و نشستهای ادبی به سبک دهه 60 را میتوان حس کرد، گفت: تنها کسی که در مراحل تحقیق این اثر ـ که نزدیک به یک سال طول کشید ـ به من کمک کرد، همسرم بود. من وقتی میخواهم درباره تاریخ بنویسم، باید در آن مقطع تاریخی زندگی کنم و به همین خاطر برای نوشتن دشتهای سوزان از تجربه زندگی چهار ساله خودم به همراه سفرنامههای فراوانی که درباره خوزستان نوشته شده است، استفاده زیادی کردم.
وی ادامه داد: حضور من در ادبیات بعد از 20 سال آن هم با چهار کتاب، تنها به واسطه اصرار سیدمهدی شجاعی بود که احساس کرد این آثار نوعی جهش در کار من به حساب میآید. خودم هم امروز این حس شجاعی را دارم و از بابت آن خوشحالم.