به گزارش خبرنگار مهر، تاسوعا است و دلاور کربلا دیگر طاقت تشنگی کودکان حرم را ندارد و بیتابانه سوار بر اسب میشود، نیزه بر دست میگیرد، مشکی بر میدارد و قصد فرات میکند به امید اینکه قطرهای آب بر لبان خشکیده کودکان برساند.
علمدار کربلا به فرات میرسد، مشتی از آب بر میدارد و به لبان خشکیده خود میرساند که ناگهان به یاد تشنگی سید الشهدا و اهل بیتش میافتد، آب را میریزد و مشکش را پر میکند و از شریعه بیرون میآید.
تاسوعا بزرگداشت شهادت اسوه ایثار و ادب و دلاوری است. هنوز تاریخ، روشن از کرامتهای ابولفضل العباس(ع) است و نام او با ادب و مردانگی همراه است.
علمدار حسین(ع)، سردار آزادگان و بخشش و هدیهای از خداوند است که در آسمان شرافت درخشید و مظهر فداکاری، گذشت و جانبازی شد.
علی(ع) پدر عباس است، بزرگ مردی که به شجاعت معنایی جدید بخشیده بود. ابوالفضل العباس فرزند این پدر و پرورده مکتبی بود که الگویش علی(ع) است. اینان بزرگ شده میدانهای جهاد و خو گرفته به مبارزه و شهادت بودند.
عباس در همه عمر، یک لحظه از برادرش و امامش و مولایش دست نکشید و در اطاعت و خدمت، کوتاهی نکرد.
در تاریخ و از گذشته تاکنون، هیچ برادری نسبت به برادر خود مانند عباس نسبت به سیدالشهدا با صداقت، ایثارگر، فداکار و مطیع و خاضع نبوده است.
او هم جوانمرد بود و کاردان، هم شجاع بود و با وفا، هم مؤدّب بود و مطیع فرمان مولا، اینها بود که او را به منصب فرماندهی و علمداری در کربلا رساند و توانست وفا و دلیری خود را در آن روز عظیم به ظهور برساند.
وجود ابالفضل(ع) در سپاه حسین بن علی(ع) هم مایه هراس دشمن بود، هم برای یاران امام و خانواده او و کودکانی که در آن موقعیّتِ سخت در محاصره یک صحرا پر از دشمن قرار گرفته بودند، قوّت قلب و اطمینان خاطر بود
تا عباس بود کودکان و بانوان حریم امامت آسوده میخوابیدند و نگرانی نداشتند، چون نگهبانی مثل ابالفضل بیدار بود و پاسداری میداد.
هم چهره عباس زیبا بود، هم اخلاق و روحیّاتش. ظاهر و باطن عباس نورانی بود و چشمگیر و پرجاذبه. ظاهرش هم آیینه باطنش بود. سیمای پر فروغ و تابنده اش او را همچون ماه، درخشان نشان میداد و در میان بنی هاشم، که همه ستارگانِ کمال و جمال بودند، ابالفضل همچون ماه بود؛ به همین دلیل او را " قمر بنی هاشم " میگفتند.
عباس مانند پدر که در بستر پیغمبر(ص) خوابید و فداکاری کرد در راه پیغمبر، برای اطفال و آب آوردن فداکاری کرد.
عباس مانند پدر که در حضور پیغمبر شمشیر میزد، در حضور برادر شمشیر زد تا از پای در آمد. عباس، همانطور که پدرش به تنهایی به دعوت دشمن رفت، به تنهایی برای آوردن آب به طرف دشمن رفت.
به راستی که حضرت عباس(ع) در ستیز با دشمن، سنگ تمام گذاشت. بدنش مجروح و دستهایش قطع شد، عمود آهنین بر فرقش زدند و تیر به چشم و مشک آب او رسید.
کشت و کشته شد ولی ایثار و گذشت او ارزشمندتر است؛ زیرا با لب تشنه، آب را تا نزدیک دهان آورد. آنگاه از لب تشنهی برادر و کودکان تشنهاش یاد کرد و آب را بر روی شریعه ریخت و همین نشان دهندهی فداکاری و گذشت عباس(ع) است.
عباس(ع) به برکت ایثار و فداکاری بیمانندش، قبله دلهاست. حرم ملکوتیاش، آرامبخش دل عاشقان است. مردم درماندهای که از همه جا ناامید شدهاند، به بارگاه او که تجلیگاه رحمت الهی است، روی میآورند و شاد و خوشحال باز میگردند.
آن خانهای که هرگز به روی حاجتمندان بسته نمیشود، خانهی عباس، بنده وارسته خداست.