رمان «دشت‌های سوزان» نوشته صادق کرمیار را از حیث خلق زبان روایی برای مرور وقایع تاریخی و نیز بازخلق شخصیت‌های تاریخی می‌توان اثری ستودنی و قابل دفاع در فضای افسرده داستان‌نویسی معاصر ایران دانست.

خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و ادب: این جمله را بارها شنیده‌ایم که برای نوشتن از یک واقعه تاریخی باید اجازه داد تا زمان از وقوع این حادثه عبور کند تا نویسنده و قلم او بتواند بر مبنای حقایقی مرتبط با آن رخداد که شاید در زمان وقوع آن امکان بیان نداشته باشد، داستانی درباره آن خلق کند. اما این گذر زمان و عبور تاریخی را بر اساس چه متر و معیاری می‌توان تعریف کرد؟

چند سال و چه نوع گذشتی از تاریخ می‌تواند برای روایت داستانی از یک واقعه کافی باشد؟ گذشت زمانی و یا عبور از قیل و قال موضوعی یک رخداد؟ در کنار این موضوع با گذشت زمان چه نوع روایتی از تاریخ می‌تواند برای مخاطب جستجو کننده آن جذاب باشد؛ مستند، داستانی یا تخیلی؟

«دشت‌های سوزان» به عنوان تازه‌ترین رمان صادق کرمیار که به تازگی از سوی انتشارات کتاب نیستان روانه بازار کتاب شده است را باید نمونه تام و تمامی از داستانی دانست که به تمام این سئوالات پاسخ داده است.

کرمیار در دشت‌های سوزان یکی از برش‌های تاریخی کمتر دیده شده در تاریخ معاصر ایران را با واکاوی شخصیت‌های تاریخی و حقیقی موجود در آن، قالبی داستانی بخشیده و به رمانی مبدل کرده است که بدون اغراق از ابتدا تا انتها (به استثنای فصل پایانی) خواننده خود را پیگیرانه با خود همراه می‌کند.

دشت‌های سوزان از حیث روایت، متکی به زبان روایی تاریخی است. ادبیاتی که در آن حتی از حیث دیالوگ، کمتر به زبان محاوره می‌توان بر خورد؛ زبان روایتی که خاص روایت و بیان تاریخی و رمان‌هایی از این دست است و نویسنده پیش از این نیز در رمان ستایش شده «نامیرا» آن را آزموده است. زبانی که میان روایت تاریخی و محاوره در حال توازن و رفت و آمد است و با به‌کارگیری عبارات و اصطلاحاتی میانه، منجر به تولید متنی خواندنی و در حین حال منحصر به این گونه از نوشتن می‌شود.

کرمیار پیش از این در گفتگویی که به مناسبت انتشار رمان نامیرا انجام داده بود، این زبان را حاصل انتخابی ناگزیر و در عین حال توام با اختیار به منظور فضاسازی زبانی برای بیان رویدادهای تاریخی عنوان کرده بود که در اثر اخیر وی می‌توان نمونه پخته‌تری از آن را به تناسب موضوع دید.

از سوی دیگر، تعلیق داستانی و خلق شخصیت‌های حاشیه‌ای و تاثیرگذار فراوان در روایت داستانی تاریخی که از حقایق آن در طول تاریخ تنها چند برگ را به منظور استناد شاید بتوان یافت از دیگر نقاط قوت داستان کرمیار است. شخصیت‌هایی که شاید در بطن روایت اصلی تاریخ ماجرا با چنین نام و نشان و فعلی نتوان نشانی از آنها یافت، اما حضور و فعالیت آنها نتیجه منطقی استنتاج کرمیار از برشی  تاریخی است که درصدد روایت آن است. شخصیت‌‌پردازی و نفوذ در کاراکترهایی چون بدران یا وریده در کنار حقایقی تاریخی مانند حضور دارسی و برخی دیگر از مستشاران انگلیسی به منظور کشف نفت در ایران و یا نام‌هایی مثل خزعل و مزعل که نمونه قابل توجهی از این استتنتاج منطقی به شمار می‌روند.

کرمیار در روایت تاریخی خود تمام شخصیت‌های داستانی‌اش را حتی در ساده‌ترین و بی‌اهمیت‌ترین نقش، هوشمندانه وارد فضای روایی داستان می‌کند و پس از ایفای نقش به سرانجامی منطقی هدایت می‌کند و این در هم تنیدگی ایفای نقش از سوی آنها در کنار سیر پرشتاب و با اهمیت رویدادهای تاریخ معاصر ایران در این برهه از زمان به ویژه کشف نفت در ایران، داستان او را در نهایت به اثری پرکشش و جذاب تبدیل کرده است. رمانی که شاید به میزان لذت‌مندی خواننده چیزی از یک اثر عامه‌پسند کم ندارد، اما به معنی حقیقی کلمه اثری عامه پسند نیست.

روایت نویسنده از تاریخ را می‌توان با اندکی توجه روایتی چند لایه دانست که شخصیت‌های داستانی آن به هیچ عنوان تنها ایفاکننده نقش خود نیستند. در موارد بسیاری از زبان بسیاری از راویان این رمان می‌توان به دیالوگ‌هایی برخورد کرد که کارکرد آن را نباید روایت داستانی صرف تصور کرد، بلکه می‌توان از خلاء آن به برش‌هایی فکری از اندیشه آزادی‌خواهانه و ضداستبدادی ایرانیان در گذر تاریخ برخورد. به هوشمندی و کاردانی مردمانی که تنها به جرم نپسندیدن شیوه و روش حاکمان زمانه خود و تن ندادن به پیوند موجود میان آنها و قدرت و ثروت راهی جز فریاد زدن و ایستادن با تمامی دارایی خود در برابر آنها نداشته‌اند و این نکات ظریف با هنرمندی تمام نویسنده در قالب یک متن داستانی برای مخاطب امروز ادبیات در حالی بازگو می‌شود که فضای عمومی رمان و ادبیات فارسی‌زبان را می‌توان به روشنی فضایی افسرده عبوس و واخورده از دارایی‌های معاصرش و نیز تجربه ذهنی و زبانی موجود در آن دانست.

کرمیار در واپسین فصل از رمان خود با پرشی تاریخی به روایت فرجام تاریخی شیخ خزعل می‌پردازد که داستان بر محور شقاوت‌های وی شکل می‌گیرد. او در این بخش به ارائه گزارش تاریخی در این باره می‌پردازد که به اعتقاد نگارنده، با وجود حفظ وجه تاریخی و روایت داستانی رمان، نزدیکی ادبیات تاریخی این بخش از رمان به یک گزارش تاریخی صرف در کنار توصیف استعاره‌گون فرجام برخی از شخصیت‌های داستانی در فصول قبل، اندکی به موج تعلیق گونه داستان صدمه زده و به اصطلاح پایانی غیرقابل پیش بینی و غیرداستانی برای رمان رقم می‌زند. شاید روایت این واقعه به صورتی داستانی‌تر با حفظ کشش و حتی گره‌افکنی موجود در سایر فصول رمان، می‌توانست اثر کرمیار را با پایان بندی مناسب‌تری نیز همراه کند.

«دشت‌های سوزان» اما با این وصف می‌تواند فصل تازه‌ای در روایت داستانی بر مبنای وقایع تاریخی در ایران به شمار رود. روایتی بر مبنای حقیقت که نویسنده آن در کنار تاکید بر وجوب مسلم ایجاد یک ساختار داستانی منسجم در شیوه روایت رمان و دوری از فرم‌گرایی بیمارگونه داستان‌نویسی امروز نیز تلاش ستودنی را به انجام رسانده است؛ تلاشی که باید آن را بالاتر از یک تجربه در فضای داستان نویسی دانست و شاید حتی بتوان گفت که اگر صاحب آن از این پس نیز اثر داستانی دیگری را نیز خلق نکند، می‌توان او و کارنامه‌اش را موفق و قابل احترام و قبول متصور شد.

-------------------

حمید نورشمسی