تئاتر در هفته‌ گذشته شاهد تعامل آن هم از نوع قطاریش بود که در آن مسئولان دست به دست هم داده‌اند تا تئاتر شهر از امکانات وسایط نقلیه‌ عمومی آن هم از نوع زیرزمینی‌اش محروم نباشد.

به گزارش خبرنگار مهر، هفته ماضی تیاتری جماعت دیدند لطف و عنایت مسئولانی را که از جنس تیاتر نبودند و نیستند اما عاشقانه به تیاتر عشق می‌ورزند و به قول مردمان کوچه و برزن "هوایش" را دارند! این جماعت مدیران قطاری آن هم از نوع زیرزمینی‌اش، آن‌قدر در زیر زمین و در تاریکی سعی به رساندن خود به روشنایی دارند که در این راه می‌خواهند هر جماعتی را با خود همراه کنند.

آنها در برخورد با تیاتری جماعت که کار خود را در سالن‌هایی زیر زمین به اجرا در می‌آورند، احساس نزدیکی کرده و یک دل نه صد دل عاشق تیاتر شدند. آنقدر این هوا را دارند که خواب آرام به چشم‌شان نمی‌آید اگر تیاتری جماعت پای پیاده این‌سو و آن‌سو بروند و بیایند. از این روست که لطف و عنایت مدیر جماعت آن هم از نوع قطاریش گریبان‌گیر تیاتری جماعت شده است.

از این رو جماعت مدیران قطاری سعی و تلاش خود را دو چندان کردند تا تیاتری جماعت در زیر زمین هم با خیالی آسوده جابجا شوند و حتی امکان این را بیابند که بعد از اتمام نمایش، یک قدم آن‌طرف‌تر به میان کرمی آهنین بخزند که صدای بانویی در آن اعلام می‌کند: ایستگاه سالن اصلی، ایستگاه چهارسو، ایستگاه سایه، ایستگاه قشقایی، ایستگاه کارگاه نمایش، از مسافرین محترم تقاضا می‌شود برای تعیین مسیر به تابلوهای راهنما توجه فرمایید.

از سوی دیگر در فصل تابستان و آفتاب سوزانی که میان تیاتری جماعت و مردم کوی و برزن تفاوتی قائل نیست، سالن‌های تیاتری به ظروفی آهنین تبدیل می‌شوند که در آن می‌توان سیبی از جنس زمینی‌اش را پخت و خورد! جماعت مدیران تیاتری هم که به این گرما و آفتاب سوزان توجهی ندارند. از این رو جماعت مدیران قطاری آن هم از نوع زیرزمینی‌اش تمهیدی اندیشیدند که جای شکر و سپاس فراوان دارد و بس.

این مدیران دلسوز خارج از دایره‌ی وظایف خود دست به کاری زدند کارستان. پنج پره‌ای فلزی ساختند که بر گرد میله‌ای پولادین می‌چرخد و هوای اطراف خود را که نه، هوای 10 خیابان بالاتر و 10 خیابان پایین‌تر را جابجا می‌کند و صدایش محیط اطراف را که نه، 10 خیابان بالاتر و 10 خیابان پایین‌تر را به لرزه می‌اندازد.

این پنج پره‌ آهنین را هواکش یا هواساز نام نهادند تا هوایی برای تیاتری جماعت بسازد که در راستای داشتن هوای تیاتر باشد! در گرمای تابستان، تیاتری جماعت دسته دسته و گروه گروه در مقابل این سازه‌ی آهنین می‌ایستند و خود را خنک می‌کنند و از صدایش به درک درستی از بیان تیاتری می‌رسند!

آیا نباید بر دستان این جماعت مدیران قطاری آن هم از نوع زیرزمینی‌اش بوسه زد؟!

-------------------------------------------------

فریبرز دارایی