تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۳۹۰ - ۰۸:۲۲

«دردسر ساز» رمانی است که در آن به همه ما یادآوری می‌کند، اگر کنترل خشم‌مان را به دست موقعیت‌های بیرونی بسپاریم، آنگاه این خودمان هستیم که باید تاوان آن را بدهیم. این کتاب نسخه‌هایی برای کنترل خشم نیز ارائه می‌دهد.

خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: آنهایی که با ادبیات جهان مانوس هستند، می‌دانند که اگر یک کتابی برای گروه سنی نوجوان نوشته می‌شود، لزوما به این معنا نیست که اثری کم حجم و بی‌مایه روبه روی شماست که این قاعده درباره رمان «دردسر ساز» نوشته بن میکائلسن نیز پابرجاست.

این رمان که به تازگی با ترجمه پروین علی‌پور توسط نشر چشمه در 306 صفحه منتشر شده است، شاید بیشتر از آنچه برای نوجوانان نوشته شده باشد، مخاطب بزرگسال را هدف قرار داده است؛ کتابی که از خشم و جرم‌های زاییده خشم صحبت می‌کند و تلاش دارد با شیوه‌ای چون مواجهه با طبیعت به مخاطب بیاموزد که چطور باید در برابر خشم خود بایستد.

نویسنده، قلمی روان و شیوا دارد که این شیوایی در ترجمه علی‌پور نیز به خوبی حفظ شده است. او در سبک و سیاق داستان‌نویسی به دنبال هیچ‌ پیچیدگی‌ای نرفته و به سنت‌های کلاسیک داستان‌نویسی اثرش را خلق کرده و تمرکز خود را بر محتوا و تئوری‌ای که مدنظرش است، قرار داده است.

داستان درباره کـُل ماتیوز، پسر 15 ساله‌ای است که سال‌هاست دعوا و دزدی می‌کند و مجازات آخرین جرمش که کوبیدن سر پیتر پریسکال (هم‌مدرسه‌ای‌اش) به دیوار پیاده‌رو خیابان، خیلی سنگین است. کل باید بین زندان و «دایره دادرسی سرخپوستان آمریکا» یکی را انتخاب کند. در هر صورت یا پشت میله‌های زندان زندگی می‌کند و یا یک سال جدا از دیگران در یک جزیره دورافتاده. کل «دایره دادرسی» را انتخاب می‌کند و تصمیم می‌گیرد در این جزیره دورافتاده با طبیعت و عناصرش رودررو شود.

کـُل که یک نوجوان بزهکار است با رفتنش به این جزیره در اصل سفری به خودآگاهی و درک حقیقت را آغاز می‌کند که در این مسیر با تحمل سختی‌ها، رویارویی با شرایط مختلف و نیز مراسم گوناگون که از فرهنگ سرخپوست‌ها برگرفته شده است، او از آدمی که بوده است، دست می‌شوید و به جایگاهی می‌رسد که حالا می‌تواند به فردی که روزی به شدت به او آسیب رسانده‌ است، کمک کند.

شخصیت اصلی این داستان هر بلایی سرش می‌آید به دلیل آن است که نمی‌تواند خشمش را کنترل کند و همچنین فکر می‌کند هر کسی که در برابر او قد علم کند، باید به سزای عملش برسد. او که خود قربانی خشم پدر و بی‌تفاوتی مادر است، می‌خواهد انتقام کودکی‌هایش را از جامعه و مردمش بگیرد. او سعی می‌کند با بد و دروغگو بودن از همه انتقام بگیرد و از این نکته غافل است که به ازای هر کار بدی که می کند در اصل به خود لطمه‌ای بزرگ می‌زند.

ولی او آنقدر خوش‌شانس است که در حالی‌که نزدیک است به دلیل آخرین تخلفش سر از زندان درآورد، گاروی افسر مراقب سرخپوست و ادوین یک مرد میانسال سرخپوست به کمک او می‌آیند و با پیشنهاد حضورش در دایره دادرسی سرخپوستان آمریکا برای او جرم جایگزین درنظر می‌گیرند.

پیشنهاد جرم جایگزین که در این کتاب مطرح می‌شود، ایده بسیار خوبی است که می‌تواند در جای جای دنیا و همچنین کشور ما مورد بررسی و اجرا قرار گیرد؛ به ویژه درباره نوجوانان بزهکار. در کتاب بارها مورد تاکید قرار می‌گیرد که زندانی کردن یک نوجوان او را از مسیر عادی زندگی به قدری منحرف می‌کند که احتمالا او نه تنها اصلاح نمی‌شود، بلکه در آینده جوانی خلافکار خواهد شد.

دایره دادرسی که در اصل حلقه‌ای متشکل از آدم‌های عادی و مرتبط با پرونده هستند در نهایت به این نتیجه می‌رسند که پیشنهاد گاروی را قبول کرده و کـُل ماتیوز را یک سال به جزیره‌ای دورافتاده تبعید کنند تا آنجا به تنهایی درباره خودش و شخصیتش فکر کند و همچنین در رودررویی با طبیعت بکر بتواند به یک انسان واقعی تبدیل شود.

کل که در اولین شب تنها شدنش در جزیره، آلونکی که برایش ساخته بودند را آتش می‌زند و با یک «خرس روح» که همانقدر که در فرهنگ سرخپوستان نمادین است، واقعی نیز هست، روبه‌رو می‌شود و آنجا برای نخستین‌بار می‌فهمد که خشمش نه تنها کارها را درست نمی‌کند، بلکه او را خوار و خفیف می‌کند و حال او که در زیر ضربه‌های پنجه و دندان‌های خرس دیگر هیچ‌یک از رفتارهای قلدرمآبانه‌اش کارکردی ندارد، ناگزیر است آرام به گوشه‌ای بخزد و مرگ را انتظار بکشد.

ولی قهرمان داستان ما در همین لحظات به ارزش و اهمیت زندگی پی می‌برد و مقاومت می‌کند تا زنده بماند.... او زنده می‌ماند و البته شانس هم می‌آورد که گاروی و ادوین به جزیره می‌آیند و او را نجات می‌هند.

کل بعد از بهبود نسبی در حالی که یکی از دستانش دیگر هرگز کارآیی گذشته را نخواهد داشت، به خواسته خود به جزیره برمی‌گردد تا یاد بگیرد چگونه بر خشم خود غلبه کند.

خواننده وقتی با کتاب همراه می‌شود با هر سن و سالی که باشد می تواند به خوبی خود را جای «کـُل ماتیوز» بگذارد و از خود بپرسد، چقدر از تجربه‌های او را از سر گذرانده است و چقدر در کنترل خشم موفق است؛ مگر نه اینکه بسیاری از اتفاقات ناخوشایند زندگی به دلیل یک لحظه از بین رفتن کنترل انسان بر خشمش رخ می‌دهد و حال هر یک از ما می‌تواند همراه با قهرمان داستان خود را در جزیره‌ای در نظر بگیرد که بازخورد رفتار درست و غلط‌مان به سرعت به خودمان برمی‌گردد.

در یک جزیره دورافتاده اگر کنترل انسان به دست عقلش نباشد، همه چیز خراب می‌شود و باید با سختی و دردسر بیشتر همه چیز را از اول بسازی و شاید آنقدر دیر شود که جانت را از دست بدهی.

البته طبیعت همانقدر که می‌تواند خشن باشد، می‌تواند یک آموزگار مهربان نیز باشد. فقط کافی است خودت را بشناسی و همچنین روش‌های مواجهه با طبیعت را بدانی. کاری که کل ماتیوز بالاخره انجام می‌دهد؛ تا جایی‌که دیگر مطمئن است با محرک‌های مختلف به سرعت خشمگین نمی‌شود.

این کتاب به همه ما یادآوری می‌کند برای خطاهایمان دیگران را مقصر ندانیم و درس بزرگ‌تری که یاد می‌دهد این است که «ببخشیم». کل در همه مراحل خودسازی که در جزیره پشت سر می‌گذارد، آخر به این نقطه می‌رسد که دیگران و خودش را ببخشد و به آرامش برسد.

کتاب دارای جمله‌های کلیدی متعددی است که می‌توان اینگونه به یکی از بخش‌های آنها اشاره کرد.

 ادوین نگاهش کرد و پرسید: چی یاد گرفتی؟

کل گفت: بخشیدن را! وقتی من عصبانی می‌شوم، در واقع اختیار احساساتم را به دست دیگران می دهم. با این حساب دیگران همه کارهاحساسات من می‌شوند! بخشیدن باعث می‌شود که دوباره اختیار احساساتم دست خودم بیفتد!

قهرمان داستان ما در نهایت به این نتیجه می‌رسد که هیچ‌کس هیچ‌وقت صبح با قصد عصبانی شدن بیدار نمی‌شود! و اگر عصبانی می‌شود، حتما چیزی بیرون از وجودش او را کنترل می‌کند و حال اوست که نگذارد دیگران و دیگر موقعیت‌ها کنترل او را به دست گیرند.

نویسنده در اثرش همانقدر که سعی دارد نشان دهد یک فرد که دست به رفتارهای ناهنجار می‌زند، نیاز به اصلاح و کمک دیگران دارد، همچنین سعی دارد به این موضوع بپردازد که اگر فردی به دلیل خشمش به جامعه و افراد آن لطمه وارد کرد، باید تمام تلاشش را بکند تا آسیبی که وارد کرده است، برطرف کند و به همین دلیل داستان اینگونه تمام می‌شود که پیتر هم به جزیره می‌آید تا کل آسیب روحی‌ای که به او وارد کرده است، برطرف کند.

تئوری نویسنده در این زمینه اینگونه مطرح می شود:

ادوین گفت: فکر اینکه چه جوری به پیتر کمک کنی دست از سرت برنمی‌دارد و مثل خرده شیشه‌ای زیر پوست همیشه آزارت می‌دهد. صدمه‌ای که به پیتر زدی، روز به روز بدتر می‌شود و تو تا آخر عمرت عذاب می‌کشی؛ مگر اینکه جوری جبرانش کنی.

کل با نگرانی پرسید: اگر نتوانم به پیتر کمک کنم چی؟

ادوین: در آن صورت مجبوری به کس دیگری کمک کنی.

دستمایه اصلی کتاب، بررسی روانشناسانه رفتارهای بزهکارانه است و نویسنده سعی می‌کند راهکارهایی را برای بهبود این شرایط ارائه کند که شاید مورد اشاره شده خیلی خاص و در بسیاری موارد غیرقابل اجرا باشد، ولی قابل تامل است.

این کتاب را به جرات می‌توان یک اثر روانشناسانه و تربیتی دانست که پوشش رمان را برای ارتباط بهتر با مخاطب برگزیده است. به نظر می‌رسد خواندن آن برای والدینی که نوجوانی در خانه دارند و همچنین دست‌اندرکاران آموزش و پرورش نوجوانان و نهادهای نظارتی و تنبیهی مفید باشد. البته نوجوانان هم مخاطب این اثر هستند. باشد که این داستان هشداری برای آنها باشد که از دست رفتن کنترل خشم چگونه می‌تواند آینده زندگی آنها را تباه کند؛ گرچه هیچ‌گاه برای بهتر بودن دیر نیست.

کتاب گریزی کوچک هم به آیین‌های بومی سرخپوستان دارد و سعی دارد نشان دهد که در دنیای ماشینی و مدرن امروزی می‌توان با نگاهی به آیین‌های باستانی گذشتگان بسیاری از آلام روح و جان را درمان کرد.

بن میکائلسن کتابش را تقدیم کرده است به «بافی» خرس سیاه 700 پوندی‌ای که «خرس روح» او شده است و به او آموخت که آرام و مهربان باشد و همچنین آموخت که او بخشی از یک دایره است.

مفهوم دایره که میکائلسن بدان می‌پردازد به چرخه حیات در طبیعت اشاره دارد که زندگی و مرگ را در پی دارد و همچنین تاثیر و تاثر همه عناصر از و به یکدیگر را مطرح می‌کند.