پس از سید جمال الدین اسد آبادی، دومین شخصیتی که نامش به عنوان مصلح در جهان تسنن، بالخصوص در جامعه عرب برده می شود، شیخ محمد عبده شاگرد و مرید سید جمال است. عبده روح خود و زندگی معنوی خود را مدیون سیدجمال می دانست. عبده همان دردهائی که سیدجمال تشخیص داده بود، احساس می کرد. چیزی که عبده را از سیدجمال متمایز می سازد، توجه خاص عبده به بحران اندیشه مذهبی مسلمانان در اثر برخورد با تمدن غربی و مقتضیات جدید جهان اسلام است که مسلمانان در اثر رکود چند صد ساله آمادگی درستی برای مقابله با این بحران نداشتند.
به عبارت دیگر، عبده پس از جدا شدن از سیدجمال و بازگشت به مصر، در جستجوی راه حلی برای مسأله " اسلام و مقتضیات زمان " بود. عبده در جستجوی راه حلی بود که از طرفی در اثر جمود فکری و قشری مآبی برخی علمای دینی، اسلام مانع پیشرفت و تکامل جامعه مصری تلقی نشود و همین جهت نیروهائی را از خود مسلمانان علیه اسلام بر نیانگیزد (همان چیزی که در بسیاری از جامعه های اسلامی صورت گرفت) و از طرف دیگر به نام انطباق اسلام با علم، افراط کاری ها صورت نگیرد، اصول و مقررات اسلامی با ذوق ها و سلیقه های باب روز تطبیق داده نشود (همان کاری که آن هم در میان یک طبقه صورت گرفت) و به شکلی دیگر عملا اسلام از صحنه خارج نگردد.
عبده شاگرد مکتب سید جمال بود اما شیوه ها و نوع برخوردش با او همگون نبود. او بعد از تبعید سید جمال با انتشار روزنامه ای در مصر، خط اصلاح طلبانه ای را پیش گرفت و گرایش های انقلابی را به رعایت تمامی جوانب فراخواند. تمامی همت و تلاش عبده به اصلاح فکری و تربیتی معطوف می شد و از اصطکاک سیاسی با دولت انگلیس بر حذر بود.
عبده از مبازرات شدید سیاسی پرهیز می کرد و بیشتر به جریان اصلاحی توجه می کرد و اصلاح تربیتی و فرهنگی را مقدم بر همه چیز می دانست. در شکل مبارزه به کادر سازی و تربیت نیرو معتقد بود همنشینان او اکثرا از حوزویان و دانشگاهیان بودند. حتی مستمعان سخنرانی هایی او در مساجد را اغلب این طبقه شکل می دادند.
او اصلاح اجتماعی را در پرتو اصلاح فردی می داند، گرچه به زندگی اجتماعی و احکام آن بی توجه نیست.
نظریات عبده درباره مساله تلفیق فقه مذاهب اسلامی بیشتر در کتاب "الاسلام والنصرانیه" او درج شده است. عبده با طرح اصل تلفیق و فقه مقارن از مذاهب اسلامی و حتی فراتر از آنها با اجتهاد آزاد خود گرایش های تقریبی خود را بروز داد. شیخ درباره جمعیت دارالتقریب نیز که بعدها تشکیل شد نیز گامهای موثری برداشت و تا چند سال شاگردان او در مقام مفتی و رئیس الازهر و علمای طراز اول مصر بودند. شیخ محمد عبده شدیدا با اختلافات و نزاع های فرقه ای غیر منطقی و زیانبار مخالفت می کرد.