"پذیرایی ساده" از همان ابتدا فریاد می زند که یک فیلم نمادگراست. پول، وسوسه های زمینی، شرافت انسانی، ندای وجدان، آدم فروشی، دروغ و بسیاری موارد دیگر در فیلم هستند که به دلیل تکثر معنایی و تواتر فشرده متنی بیننده را خسته و از فیلم دلزده می کنند.

شعارزدگی در خصوص مواردی مثل نفت، مام وطن، نیروهای مسلح، پناهندگی و ... با تمام سعی ای که شده تا غیرمستقیم و ژرف باشد به شدت سطحی، رو و تکراری است. قاطری که دستش شکسته و صاحبش عنوان می کند که بیست سال است همدم اوست همان شخصیت اصلی فیلم با بازی خوب حقیقی است که متاسفانه کمک زیادی به فیلمنامه ای مشتمل بر اطلاعات پراکنده و فیلمی کشدار که محل های تعلیق، گره و فراز و فرود آن در جای خود نیست، نمی کند.

حقیقی در این فیلم آنقدر دروغ می گوید که مخاطب در انجام نمی داند کدام یک از حرف های وی صحیح است و اطلاع آخری که مبنی بر سفارش مادر ناخوش احوال وی است صحیح است یا آن هم داده ای غلط از اطلاعات غلط دیگر است.

نکته مهم دیگر مشهود در فیلم، سکانسی است که در آن قاطر دست شکسته که نمادی از کاراکتر حقیقی است پیدایش می شود و در دیالوگ حقیقی که در ان اشاره به خلاص کردن اسب دست شکسته می کند علیدوستی به وی اعتراض می کند که این قاطر است نه اسب. از اینجای فیلم، تداعی معانی فیلم "آنها به اسب ها شلیک می کنن، نه؟" است که اقتباسی از رمانی با همین نام و نوشته هوراس مک کوی است. در ان فیلم کاراکتری که نقشش را جین فاندا بازی می کند در یک مسابقه رقص شرکت می کند تا جایزه ای بزرگ را به دست آورد و تمام فیلم بهانه ای برای نمایش حرص بشر و بی رحمی او هنگام به دست آوردن پول است. فیلم اقتباس موفقی است و در نمایش این موضوع بیننده را به شدت تکان می دهد و به فکر فرو می برد در حالی که "پذیرایی ساده" به دلایلی که ذکر شد بیننده را دچار تراکم بالای نمادین فیلم می کند و تا وی می خواهد نماد فعلی را با کلیت معنایی فیلم تطبیق دهد نمادهای بعدی با سرعت وی را مورد هجوم قرار می دهند.