كمال تبريزي ابتدا خود را به عنوان يكي از فيلمسازان عرصه دفاع مقدس شناساند. هر چند كه در اين فيلم هم مساله جنگ و دفاع زير سايه مسايل اجتماعي قرار گرفته بود و آنچه بيشتر به چشم مي آمد، حضور معنويت در جبهه و فطرت افراد و نگاه آنها نسبت به مقوله دفاع مقدس بود. اما تبريزي در كارهاي بعدي خود به بُعد اجتماعي مضامين و داستان هاي آثارش توجه نشان داد. چنان كه در مجموعه تلويزيوني " دوران سركشي " به آسيب شناسي اجتماعي دختران فراري از ديدگاه جامعه شناختي پرداخت.
فيلم سينمايي " يك تكه نان " برخلاف نامش كه به نظر مي رسد به مسايل اجتماعي حاصل از كسب درآمد توجه نشان مي دهد و اتفاقا" يكي از بخش هاي فرعي داستان هم به مساله تلاش تعدادي از جوانان روستايي مي پردازد كه براي قبولي در امتحان جنلگباني تلاش مي كنند، اما اساس كار را مسايل معنوي تشكيل مي دهد كه همين مساله هم فيلم را از لطافت و زيبايي خاصي برخوردار ساخته بود.
اين فيلم از جايي شروع مي شود كه يك سرباز نيروي انتظامي به همراه سر گروهبان خود به منطقه اي به نام برزكوه حركت مي كنند تا به مساله اي كه در منطقه به وجود آمده است، به نوعي بپردازند و به فرماندهان ارشد خود در اين باره گزارش بدهند. چون برز كوه نزديك مرز است و اغتشاش در آن منطقه از نظر نظامي نگران كننده است. موضوع اين است كه شايع است يكي از زنان روستايي در حال تميز كردن امامزاده ناگهان موفق به خواندن قرآن مي شود و همين مساله اهالي روستاهاي منطقه را به سمت برزكوه روان مي كند تا از اين خانم شفاي بيماران خود را بگيرند. در اين بين سرباز و كربلايي هم مسير مي شوند و در طول راه ...
تماشاي اين فيلم، بيننده را ياد برخي از آثار سينمايي مشابه ( تولد يك پروانه و قدمگاه ) مي اندازد كه در اين فيلم ها نيز مساله معنويت و پاكي روح افرادي مطرح مي شود كه خود از صفاي دل و باطن خود خبر ندارند و ديگراني هم كه آنها را مي شناسند از اين پاكي روح بي خبرند. اما همين افراد به محض اينكه از شفا يافتن يا معجزه اي با خبر مي شوند به سمت آن كشيده مي شوند و بي آنكه خود از مساله اطلاع كافي داشته باشند، شروع به داستان سرايي مي كنند. در اين جاست كه تبريزي حساب خود را از فيلم هايي كه پيش از اين ساخته شده است، جدا مي كند و باز هم به مسايل اجتماعي مي پردازد.
در اين فيلم سازنده به مساله خرافه پرستي و توجه افراطي مردم به ظواهر اشاره مي كند. مردمي كه به سمت عزيز خانم ( خانمي كه با وجود بي سوادي قادر به خواندن قرآن شده است ) حركت مي كنند، درباره او قصه ها مي گويند و حتي در بين اهالي شايع شده است او توانايي قرائت كل قرآن كريم را دارد. در حالي كه در پايان قصه مشخص مي شود اين زن فقط قادر به خواندن سوره مريم است و اتفاقا" فيلم بر آن تاكيد مي كند يا افرادي كه با سرباز آشنايي دارند از خلوص نيت و پاكي روح او بي اطلاع هستند و حتي كربلايي كه قرار است براي تحقيق درباره صحت و سقم گفته هاي عزيز خانم به همراه سر گروهبان به ده مرزكوه برود، صفاي باطن او را در نمي يابد و چون اين جوان ( قيس ) ظاهري بسيار ساده و حتي كم هوش دارد از ديدگاه همه دور مي ماند. حتي وقتي او كفن مادر زن كربلايي را امضا مي كند باعث عصبانيت بيش از حد وي مي شود. در حالي كه در پايان متوجه مي شود او از چه كمالاتي برخوردار است. در بين صحبت هاي سرگروهبان هم مشخص مي شود قيس را از بازداشتگاه بيرون آورده است!
" يك تكه نان " در طول فيلم پيرمردي را به تصوير مي كشد كه در ظاهر مردي ساده و روستايي است كه بيش از هر كاري مي خندد. اين پيرمرد قيس را در بسياري از صحنه ها همراهي مي كند و سخنان عميق و در عين حال ساده اي را بيان مي كند كه در اصل نظر صاحب اثر است. او در بخشي از داستان به جوان مي گويد كه خوب بودن كافي نيست و در بخشي ديگر تاكيد مي كند كه همه موجودات عالم درحال انجام دادن كاري هستند و به درخت ها اشاره مي كند. شايد اين ديالوگ هر چند كه در بين كل داستان و اتفاقات كوچك و بزرگ آن مخفي شده است، مهمترين و محوري ترين مطلبي است كه از سوي فيلمساز مطرح مي شود.
مساله بر سر اين است كه كمال تبريزي در " يك تكه نان " خوب بودن را فقط در حرف يا دور ماندن از جامعه نمي داند. بلكه او تاكيد زيادي بر اين مساله دارد كه براي خوب بودن بايد تلاش كرد و اعمال و رفتاري را انجام داد كه نيت و باطن خوب را به ظهور برساند. مصداق اين كلام وقتي بيشتر مشخص مي شود كه قيس در ابتداي داستان پوتين هايش را به يك چوپان مي بخشد و سرگروهبان او را به اين خاطر به شدت سرزنش مي كند و به او يادآور مي شود كه شانس آورده كه در پادگان يك جفت پوتين ديگر موجود بوده است. اما با اين وجود قيس وقتي متوجه مي شود جواني كه براي احراز شغل جنگلباني تلاش مي كند از نيتي پاك برخوردار است اما به خاطر زخم پاهايش كه به خاطر پاره شدن كتانيش به وجود آمده است، ديگر قادر به ادامه راه نيست، پوتين هاي خود را براي او مي گذارد و كفش هاي پاره اش را بر مي دارد.
در اين بخش هم مساله توجه تبريزي به مسايل اجتماعي جلوه گر مي شود. جوانان روستايي براي اينكه بتوانند يك شغل دشوار آن هم با پايه حقوق ماهي 80 هزار تومان را به دست بياورند، بايد اقدام به طي مسير بسيار دشواري كنند كه حتي پيمودن آن با وسيله نقليه هم سخت است. اين مساله اشاره اي به بيكاري فزاينده و جوانان بيكاري است كه با وجود تلاش و خواست براي رسيدن به شرايط بهتر زندگي به دليل وجود مشكلات اقتصادي در كل جامعه قادر به كسب شغل و درآمد كافي نيستند. اما در كنار همين جوانان روستايي افرادي شهري با مسافركشي به وسيله موتور يا حتي ايجاد كافي نت و محلي براي بازي هاي كامپيوتري درآمدهاي به نسبت كلاني را به دست مي آورند.
در اينجا بايد به بازي هاي بسيار خوب اسماعيل خلج، رضا كيانيان، احمد آقالو و بازيگر نقش قيس اشاره كرد كه با بازيگرداني بسيار خوب و حرفه اي حبيب رضايي نقش هاي خود را در حد بسيار خوبي تبلور بخشيدند و به واقع نمايي داستان كمك شايان توجهي كردند.
در مجموع بايد گفت كمال تبريزي در فيلم " يك تكه نان" جلوه بسيار خوبي از معنويت و مسايل اجتماعي را به نمايش گذاشته و فيلم با آنكه از سادگي و ريتمي كند برخوردار است، اما به آساني بر دل تماشاگرش مي نشيند.