خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: «شطرنج با ماشین قیامت» نوشته حبیب احمدزاده رمانی دفاع مقدسی است که مورد توجه مخاطبان و محافل ادبی قرار گرفته است. همچنین این اثر با ترجمه به چند زبان به دست مخاطبان خارجی نیز رسیده است.
این کتاب که از منظری متفاوت به مساله جنگ هشت ساله پرداخته است، میتواند در یک روز نوروزی مورد مطالعه قرار گیرد تا یادی باشد از دلاورمردانی که برای حفظ میهن سالها با خلوص نیت و با جان و دل جنگیدند.
چهارمین روز از فروردین سال 1391 را به یاد مردان جبهه و جنگ به مطالعه رمان «شطرنج با ماشین قیامت» مینشینیم.
حوادث این رمان در آبادان و مربوط به سه روز از محاصره این شهر توسط نیروهای عراقی اتفاق است. در رمان سعی بر این شده که به گونهای متفاوت و با نگاهی فلسفی به وقایع و رخدادهای جنگ پرداخته شود. قهرمان این رمان دیدهبان نوجوان 17 سالهای است که به ناچار به جای دوست مجروحش راننده ماشین حمل غذا میشود. او از این شغل ابا دارد و سعی دارد افراد کمتری از آن باخبر شوند.
وی مأمور به انجام دیدهبانی برای عملیاتی میشود که طی آن قرار است رادار عراقی موسوم به «سامبلین» را گمراه کنند؛ راداری که آن را «ماشین قیامتساز» مینامند. وی در طی این روزها در حین ماموریتش در شغل جدید با افراد مختلفی (از جمله یک مهندس نیمه دیوانه) آشنا میشود و این آشنایی تحولی بزرگ را در او ایجاد می کند.
شخصیت اصلی داستان «شطرنج با ماشین قیامت» رزمنده بسیجی جوانی است که در عملیاتی محرمانه برای یافتن محل استقرار رادار فرانسوی سامبلین، به واسطه همرزمش پرویز با افراد و شخصیتهایی درگیر میشود.
-نمیخواد ادامه بدی. یقهاش را گرفتم. حالا میخوای جوابش را بشنوی؟
با سر تأکید کردم.
-آره. من و رفیقام، جونمون رو تو این راه گذاشتیم. باید جواب بدی!
-خب، چرا من باید جوابش را بدم؟
-چون این نقشه را شما ریختید.
قاسم مکث طولانی کرد؛ خیلی طولانی.
-با این که خیلی چیزا تو این دنیا جواب دو دو تا چهارتا نداره؛ ولی من نظر خودم رو میگم. فقط این رو بدون که مهمترین مهره تأثیرگذار، روی صفحه شطرنج، وزیره. ما وزیر رو، حاکم مطلق در بازی شطرنج میدونیم. حالا اگر همون هشت مهره سرباز ِ ـ به قول مهندس- سیاهِ جبرزده بدبخت، در یک حرکت دسته جمعی سنجیده، به هم کمک کنن و یکیشون به انتهای صفحه مقابل برسه؛ وزیر میشه. اینجاست که کل روند بازی عوض میشه.