مرتضی پورصمدی مدیر فیلمبرداری مجموعه تلویزیونی "حیرانی" عنوان کرد مخاطبی که پای جعبه جادویی می‌نشیند از بهره هوشی‌اش پایین نیست اما بستر لازم برای استفاده بهینه از هوش و فرهنگ او فراهم نشده‌است.

مرتضی پورصمدی مدیر فیلمبرداری مجموعه تلویزیونی "حیرانی" چندمین تجربه همکاری خود با کیوان علیمحمدی و امید بنکدار را پس از چند فیلم مستند و کوتاه و دو فیلم سینمایی "شبانه" و "شبانه روز" تجربه می‌کند. وی در بخشی از نشست بررسی مجموعه "حیرانی" در خبرگزاری مهر درباره کم و کیف فیلمبرداری این مجموعه، سهم مخاطب از دیدن تصاویر با کیفیت در تلویزیون و جایگاه مخاطب در رسانه ملی و... سخن گفت.

خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر: برای آغاز درباره نخستین تجربه همکاری خود در حوزه سریال‌سازی با کیوان علیمحمدی و امید بنکدار بگویید 

مرتضی پورصمدی: من بازنشسته و به نوعی از تربیت شده‌های تلویزیون هستم و از سال 1353 کار در تلویزیون را تجربه کرده‌ام. پس از بازنشستگی در انتخاب‌های خود کمی دقت کردم و حاضر به همکاری با هر پروژه‌ای نشدم. در واقع جدی‌ترین سریالی که قبل از "حیرانی" کار کردم "مدارصفر درجه" بود و معتقدم که در همکاری با بنکدار و علیمحمدی هیچ کار نویی نکردیم چرا که سلیقه تصویری، ریتم کار و بسیاری دیگر از ریزه‌کاری‌های تصویری همان اتفاق‌هایی بود که دو فیلم سینمایی "شبانه" و "شبانه روز" اتفاق افتاد.

*منظور روند کیفی کار است.

پور صمدی: اگر ساده بحث کنیم باید تاکید کنم که من اساسا آدمی ساده‌نگر نیستم و کیفیت کار برای من اهمیت دارد و به امضایی که پای اثر می‌‌گذارم بسیار معتقدم. به نظرمن تک تک پلان‌ها باید در بهترین شرایط با جدی‌ترین و کیفی‌ترین شکل ممکن تصویربرداری شود از همین رو اساسا به کیفیت اعتقاد دارم و در انتخاب‌های خود سعی می‌کنم به بحث کیفیت توجه ویژه‌ای داشته باشم و به تبع مجموعه تلویزیونی "حیرانی" نیز از این قاعده مستثنی نبود.

* در طول نشست نقد و بررسی مجموعه تلویزیونی "حیرانی" شما به عنوان مدیر فیلمبرداری این مجموعه انتقادهای بسیاری نسبت به نگاه مدیران سیما داشتید و معتقد بودید که اختراع واژه مخاطب عام همواره در سطح مدیران میانی مطرح شده و رسانه‌ها هم به این بحث دامن زدند. کمی درباره این نگاه توضیح دهید.

پورصمدی: برای توضیح بیشتر این موضوع مثالی را از یکی از نریشن‌های فیلم "بادجن" ناصر تقوایی به امانت می‌آورم: "پیش از اینکه سیاه به بهای خرمایی بیاید بادها در سواحل جنوب بودند مثل برق چشم گربه در شب تار و تیره مثل هوش در ذهن بی‌فرهنگ." با این تعریف معتقدم که مخاطب نه انسان کم‌هوش و نه بی‌فرهنگ است بلکه بستر لازم برای رشد و استفاده از هوش و فرهنگ او فراهم نشده است. از همین‌رو معتقدم که مخاطب بی‌هوش و بی فرهنگ نیست بلکه مکانیزم رسانه‌ای حکم می‌کند که عده از مخاطبان از هوش نهفته در ذهن و یا از آن فرهنگ پنهان در ذهنشان استفاده نکنند. حال اینکه اگر همین مکانیزیم رسانه‌ای در یک حوزه‌هایی که تمایل به بازتاب مسائل مختلف به مخاطب را دارد آن هنگام مخاطب با فرهنگ و فهیم فرض می‌شود. حال آن که مخاطب صاحب هوش و فهم است. در نتیجه اگر مخاطب تصویر خوب ببیند حتی اگربه لحاظ فنی متوجه کیفیت آن نشود با احساس خوشایندی مواجه می‌شود.

* پخش یک اثر فاخر و خوش کیفیت به لحاظ تصویر، کارگردانی و نگارش فیلمنامه برای دیده شدن کافی است؟

پورصمدی: قطعا کافی نیست چرا که به انجام رساندن یک کار کیفی در درجه نخست تحمل می‌خواهد و بعد حوصله و فکر کردن روی کیفیت اثر و این اتفاق تنها درسایه تعامل بین عوامل و به مروز زمان با تماشاچی میسر می‌شود. این مجموعه تلویزیونی مدیون تلاش آدم‌های این پروژه است که توانستند با باور کیفیت و صداقت اثر درستی در شان مخاطب فهیم ایرانی ارائه دهند.

* اما تکرار یک تجربه خوب باعث ایجاد تغییر در نگاه و ذهنیت مخاطب نیز خواهد شد.

پورصمدی: موافقم. زمانی که مدار صفردرجه ساخته شد کمیته تخصصی نور و تصویر از من درخواست کرد که در یک سمینار ویژه نورپردازان و تصویربرداران درباره زیبایی شناسی سریال مدار صفردرجه صحبت کنم. زمانی که این بحث مطرح شد من به معنای واقعی معتقد نبودم که تصویربرداری و نورپردازی این پروژه کار عجیب و غریبی است. اما کارهای تولید شده اینقدر بی‌کیفیت و گاهی مبتذل بودند که این سریال که تنها یک پله از کیفیت بهتری برخوردار بود، تعجب همه را برانگیخته بود.

دلیل این اتفاق هم عدم باور آدم‌ها نسبت به توانایی‌های حرفه‌ای خودشان است. به این معنا که در آن زمان نورپردازی در هر سریالی با هر درجه‌بندی کیفی که در تلویزیون دیده می‌شد معنا نداشت چراکه بیش از اندازه لازم روشن بود و یا همه تصاویر با لنز واید گرفته می‌شد و هیچ تاکیدی در نورپردازی وجود نداشت و تنها کاری که تیم تصویربرداری و نورپردازی مدارصفر درجه انجام داد این بود که با هوشمندی و زیرکی به مخاطب گفتیم که قرار نیست یک تصویر روشن واید ببیند. از سوی دیگر حضور آدم‌ها و اشیاء در صحنه برای ما اهمیت داشت به این معنا که اشیایی که از درجه اهمیت پایین‌تری برخوردار بودند در تصویر دیده نمی‌شد این در حالی است که در سایر آثار تلویزیونی این ریزه‌کاری‌ها وجود نداشت و لوازم صحنه به اندازه کاراکتر اصلی فیلم دیده می‌شد.

* با توجه به این صحبت‌ها آیا بعدها نتیجه تجربه خوب تصویربرداری مدارصفر درجه را در دیگر آثار تلویزیونی دیدید؟

پورصمدی: دقیقا متوجه شدم که خیلی از تصویربرداران جوان سه قاعده معمول در تصویربرداری و نورپردازی از جمله اینکه همه جا را روشن نکنید، به اهمیت و ضرورت‌های تصویری فکر کنید و در آخر اینکه گاهی تیرگی و کنتراست در اثر هم زیبا است را درک کردند و خیلی از سلیقه‌های بصری تصویربرداران جوان تغییر کرد.

* با این تعریف شاید بشود گفت که تجربه تصویربرداری خوب "مدار صفر درجه" به نوعی در "حیرانی" نیز تکرار شده‌است و اینطور نیست؟

پورصمدی: اشتباه نشود اگر اتفاق خوبی در حوزه تصویربرداری حیرانی افتاده این اتفاق خوب تنها متعلق به من نیست بلکه تصاویر حاصل دکوپاژ خوبی است که این دو کارگردان جوان ساخته‌اند و من تنها عینیت به آنها داده‌ام. این مطلب را از این جهت عنوان کردم که متذکر شوم به شکل غیرعادی احساس می‌کنم که بسیاری از افراد دوست دارند که چنین عنوان شود که این من هستم که خیلی نقش جدی در ساخت و به ثمر رسیدن این سریال داشته‌ام در واقع احساس می‌کنم که می‌خواهند نقش کیوان و امید را کم رنگ نشان دهند. من معتقدم که این دو کارگردان کار خود را به خوبی می‌دانند و خوشحالم که در این پروژه در کنار آنها بودم.

کیوان علیمحمدی:وقتی فردی به عنوان مدیر فیلمبرداری مطرح می‌شود تنها بحث فیلمبرداری او مطرح نیست بلکه مدیریت او هم اهمیت به سزایی دارد. یک بخش از حضور آقای پورصمدی در همکاری هایی که با ما دارند تخصص است که من این وجه وجودی ایشان را کنار می گذارم و به آن نمی پردازم.اما آقای پورصمدی با صبوری و درایت وبزرگ منشی که در کار دارند نقش تعیین کننده ای در روند تولید مجموعه دارند. در واقع ایشان در هنگام تولید حیرانی تکیه گاه همه عوامل از جمله من و امید بودند.

من و امید فیلم‌های کوتاه و بلند و مستند بسیاری ساخته‌ایم که خوب همه آنها به نوبه خود به لحاظ تولید کارهای سختی بودند اما شرایط ساخت حیرانی بسیار دشوار و قابل قیاس با آن‌ها نبود. این سختی به جایی رسید که من به امید می‌گفتم که آقای پورصمدی پس از این کار دیگر حاضر نخواهد شد با ما کار کند. روز آخر همین گفته را با آقای پورصمدی در میان گذاشتم که ایشان مرا بغل گرفت و گفت که از بودن در این مجموعه و این همکاری خیلی لذت برده‌است.

گفت‌وگو از پریساساسانی و بیتا موسوی