به گزارش خبرنگار مهر، غلامحسین یوسفی که از شاگردان محمدتقی بهار محسوب میشود، درباره دلبستگی بهار به ایران و فرهنگ ایرانی نوشته است: «بهار از تاریخ ایران مایههایی اندوخته بود و از سر وطندوستی به آن عشق میورزید. در آثار خود نیز از فراز و نشیب سرگذشت ملت خویش بسیار سخن گفته است. اصولا نسل بهار، برخلاف پسینیان، دوستار تاریخ و آگاه از تاریخ بودند. به همین سبب علاقهشان به وطن، آگاهانه بوده و با استعدادها و نیازها و مقتضیات ملت و مملکت خویش به خوبی آشنایی داشتند. بیخبری از تاریخ و فرهنگ ـ که ثمرهاش بیریشگی و بیثباتی است ـ به نظر آنان ناروا مینمود.»
بهار خود در یادداشتی سال تولدش را ربیعالاول 1304 هجری قمری ذکر کرده است. پدرش حاج میرزا محمدکاظم، متخلص به «صبوری» و مفتخر به ملکالشعرایی آستان رضوی بود. بهار هیجده ساله بود که پدرش درگذشت. او که تا این هنگام بهرهای شایسته از ادب فارسی و عربی اندوخته بود و از ذوق سرودن هم برخوردار بود، در سمت ملکالشعرایی آستان رضوی جایگزین پدر شد. او در بیست سالگی در صف مشروطهخواهان قرار گرفت.
عبدالحسین زرینکوب درباره قصاید دینی بهار نوشته است: «در بیشتر قصاید بهار روح دیانت جلوهای بارز دارد. نه فقط اشعاری که در مدح و رثای پیغامبر و امامان است شاهد این دعوی است، بلکه در اخلاق هم که وی تعلیم میدهد روح دیانت و تعلیم اهل ظاهر بارزتر و قویتر از روح عرفان و تعالیم حکما به نظر میآید. ستایش پیغامبر و امامان هرچند تا حدی لازمه کار ملکالشعرایی او در آستان قدس بوده است، لکن به هر حال از قوت روح دیانت در وجود او حکایت دارد.»
بهار در فاصله تبعیدها و زندانها و به هنگام کنارهجویی از سیاست و خانهنشینی، همواره به تحقیق در متون ادب فارسی مشغول بود. چندی در مدرسه دارالمعلمین عالی تدریس کرد و در دانشکده تازه تاسیس ادبیات دانشگاه تهران نیز به تدریس پرداخت و به عضویت پیوسته فرهنگستان ایران منصوب شد. پس از شهریور 1320 فعالیتهای سیاسی و اجتماعی خود و نیز انتشار نشریه «نوبهار» را از سر گرفت. در سال 1324 به وزارت فرهنگ رسید. پس از چند ماه، سرخورده از کابینه قوامالسلطنه استعفا داد. یک دوره هم از تهران به نمایندگی مجلس رسید تا 1326 که دیگر به سبب بیماری نتوانست در مجلس کار کند و برای معالجه به سوئیس رفت. در سال 1328 به ایران بازگشت و به کارهای فرهنگی گذشتهاش پرداخت. بهار که به سل مبتلا بود، با شدت گرفتن بیماریاش در اول اردیبهشت 1330 درگذشت. آرامگاه وی در ظهیرالدوله تهران است.
کتاب «مانند دماوند» اولین کتاب از سری کتابهای «صد سال شعر فارسی» است که انتشارات امیرکبیر منتشر میکند. این مجموعه پاسخی است به یک نیاز چندوجهی. از سویی ساماندهنده نگاهی گذراست به شعر صد سال اخیر، تا آشنایی مجمل اما فراگیر علاقهمندان شعر فارسی را به طور عام و دانشآموزان و دانشجویان رشته ادبیات فارسی را به طور خاص با شعر این دوره سبب میشود، و از سوی دیگر قرار است جبرانکننده برخی نادیدهانگاریها و چشمپوشیهای برآمده از «دعوای قالبها» باشد.
در این کتاب، پس از مقدمهای که باقری و محمودی درباره بهار نوشتهاند، گزیده مجلد اول دیوان بهار آمده است. سپس بخش اول کتاب با موضوع «اقامت در خراسان 1292ـ1282» درج شده است. بخش دوم کتاب درباره دوره نخست اقامت بهار در تهران است و بخش سوم هم حاوی مطالبی درباره دومین دوره اقامت ملکالشعرای بهار در تهران است. در ادامه گزیده مجلد دوم دیوان بهار شامل 5 بخش «مثنویها»، «غزلها»، «قطعهها»، «رباعیها» و «ترانهها و تصنیفها» آمده است. در پایان کتاب هم واژهنامه قرار دارد.
رباعیهای «تهران» و «احسنت» از این کتاب را با یکدیگر میخوانیم:
شهریست پر از همهمه و قالاقیل / بهتان و دروغ و غیبت و فحش، سَبیل/ خستیم از این همهمه این گوش، امان!/ مُردیم از این زندگی ای مرگ، دخیل
چون آینه نورخیز گشتی، احسنت!/ چون اره به خلق نیز گشتی، احسنت!/ در کفش ادبیان جهان پا کردی/ غوره نشده، مویز گشتی احسنت!
«مانند دماوند» با 150 صفحه، شمارگان 3 هزار نسخه و قیمت 2 هزار و 200 تومان منتشر شده است.