زهرا سنبل زاده همسر جانباز شيميايي و اعصاب و روان عبدالله عرفاني كرباسي است . كسي كه مدتهاست بار سنگين نگهداري از همسرجانبازش را يكتنه به دوش ميكشد . شايد او از همه بهتر ميداند كه اين بيمار رنجور امروز ، شيرمرد غيور ديروز بوده است . به همين خاطر ، عليرغم تمام رنج ها و مصيبتها دانسته و به دخترش نيز آموخته است كه جانباز عبدالله عرفاني مايه افتخار است .متن ذيل گفتگوي گروه دفاع مقدس خبرگزاري مهر است با اين ايثارگر گمنام .
خانم سنبل زاده چند فرزند داريد ؟
ما يك دختر داريم كه اسمش فاطمه است.
از وضعيت زندگيتان بگوييد . از شغل همسرتان .
همسرم قبلاً قصاب بود و زندگيمان را به هر ترتيب مي چرخاند ولي حدود 4سال است كه ديگر نمي تواند كار كند هم مجروح شيميايي است وهم با داشتن مشكلات اعصاب و روان ناشي ازموج انفجارقادر به كاركردن نيست؛چند سال بود كه خودم خانه هاي مردم كار مي كردم يا سبزي و باقالي پاك مي كردم،تا چند ماه پيش در يك مهد كودك خصوصي 90 تا بچه را نگهداري مي كردم و فقط ماهانه 25هزار تومان به من مي دادند. بعد از مدتي دچارسكته قلبي شدم ونتوانستم كار كنم؛بنياد جانبازان هم مراجعه
چند سال بود كه خودم خانه هاي مردم كار مي كردم ، يا سبزي و باقالي پاك مي كردم، بعد از مدتي دچارسكته قلبي شدم ونتوانستم كار كنم. با اين وجود باز هم حاضر هستم خودم كار كنم وگله اي ندارم فقط شوهرم از اين وضعيت نجات پيداكند و حداقل يك آرامش روحي داشته باشد. |
وقتي همسرتان دچار حملات عصبي مي شود چه كار مي كنيد؟
كاري نمي توانم انجام دهم. بالاخره با صحبت سرش را گرم مي كنيم وسريع با پزشكش تماس مي گيرم . همين تابستان گذشته پزشك اعصاب و روان يكسري دارو داد كه شب اول كه داروها را خورد راحت خوابيد. اما شب دوم از ساعت يك نيمه شب تا 5بعد از ظهرروز بعد يك لحظه نخوابيد و مدام از پله ها با سر مي آمد زمين يا فرياد مي كشيد و يا سيگار روشن را در گوشش مي گذاشت. ايشان را به حياط برديم و دستانش را گرفتيم تا آرام شود. اما دستانش را دور گردن من آورد تا مرا خفه كند كه دخترم جيغ كشيد و همسايه ها متوجه شدند و كمك كردند تا من رفتم منزل يكي از همسايه ها و به بيمارستان صدر تلفن كردم وگفتم: همسرم بر اثر اين داروها دچار جنون شده و حالش بدتر شده است ومسولين بيمارستان گفتند سريع بياوريدش بيمارستان وبعد از آن دربيمارستان صدر بستري شد. حدود ده روز دربيمارستان صدر بستري بود تا اينكه دچار سكته قلبي شد و ايشان را به بيمارستان ساسان منتقل كردند.
به بنياد جانبازان مراجعه كرده ايد؟
هر دفعه كه رفته ام و از آنها كمك خواسته ام تا درصد جانبازي همسرم را بيشتر كنند كه بتواند ازخدمات بيشتري استفاده كند وفشارزندگي بر ما كمتر شود ، به هيچ عنوان قبول نمي كنند. با وجود اينكه ازطرف نيروي مقاومت بسيج و پادگاني كه همسرم از آنجا اعزام شده تاييديه اي مبني برمجروحيت شيميايي واعصاب و روان ايشان به بنياد جانبازان فرستاده اند ، فقط 20درصد به ايشان جانبازي داده اند وفاقد كارت جانبازي است ، گويا به جانبازان 25% به بالا حقوق پرداخت مي شود درصورتي كه همسرم
يكبار كه دچار حمله عصبي شده بود كارد سلاخي را برداشت ودخترمان را لب حوض آورد تا سرش را ببرد . اين درحالي بود كه يك ساعت بعد اصلاً چيزي به ياد نمي آورد.همسرم تقصيري ندارد اين تشنجات خارج از اختيارش است و بايد مدام تحت درمان باشد و به يك جاي آرام نياز دارد. |
مخارج درمان و هزينه هاي ديگر زندگي را چگونه در مي آوريد؟
مواقعي يكي ازهمسران جانباز و يكي از دوستان همسرم به ما كمك مي كنند. فقط همسرم بيمه خدمات درماني است كه هزينه داروهايش را بايد خودمان بپردازيم و تنها50درصد هزينه دارو را بنياد جانبازان مي پردازد . ما درپرداخت كم هزينه ترين مايحتاج زندگيمان مثل آب، برق درمانده ايم. دخترم نوجوان است با اينكه دختر ساده و بي توقعي است اما به هر حال كفش ،لباس ، دفتر و...مي خواهد ولي من نمي توانم تهيه كنم؛يك اتاق داريم كه تلويزيون درآن است و پدر و مادر شوهرم زندگي مي كنند و اين زيرزمين 7ـ 6 متري كه هم آشپزخانه است و هم محل زندگيمان است. اگر دخترم بخواهد تلويزيون ببيند با پدرش درگير مي شود چون همسرم با كوچكترين صدايي ممكن است عصبي شود . مثلاً دخترم مي خواهد يك برنامه اي را ببيند،پدرش مخالفت مي كند و عصبي مي شود. حتي يكبار كه ناراحت شده بود قيچي را به طرف دخترم پرتاب كرد كه خدا رحم كرد و به چشمش نخورد و فقط دست دخترم سوراخ شد . يا يكبار كه دچار حمله عصبي شده بود كارد سلاخي را برداشت ودخترمان را لب حوض آورد تا سرش را ببرد . فكر مي كرد دخترمان گوسفند است . تا اينكه رسيدم و با بهانه اينكه « آب بهش دادي يا نه؟ » حواسش را پرت كرده و كارد را روي پشت بام حمام انداختم . اين درحالي بود كه يك ساعت بعد اصلاً چيزي به ياد نمي آورد.همسرم تقصيري ندارد اين تشنجات خارج از اختيارش است و بايد مدام تحت درمان باشد و به يك جاي آرام نياز دارد.
دخترم با اينكه سن كمي دارد اما صبور است الان دخترم دچار انحراف بيني است به خاطر اينكه همسرم دچار حمله عصبي شد و بيني دخترم را شكست وقتي براي درمان به بيمارستان مراجعه كرديم دكتر از دخترم پرسيده بود كه كتك خورده اي دخترم گفته بود نه زمين خورده ام!
من خودم حاضرم الان كار كنم و محتاج كسي نشوم اما تا كي بگويم قناعت قناعت!چيزي نداريم كه قناعت كنيم كسي كه از سال 62درجبهه بوده و بارها مجروح شده و از كارافتاده است بايد درچنين وضعي باشد؟حالا كه كشوربه خاطر گذشت و فداكاري اينها درامنيت و آرامش است نبايد به يك جانباز از كار افتاده رسيدگي كنند؟!