دکتر "مسعود امید" درمورد این نظر محمد عابد الجابری فیلسوف مراکشی که معتقد است فلسفه اسلامی ادامه فلسفه یونانی است و ذات مستقلی برای آن قائل نیست به خبرنگارمهر گفت: دلایل ایشان را به نحو جزیی مطالعه نکردهام ، ولی اگر مراد ایشان این باشد که فیلسوفان ما هیچ تلاشی در حد فهم و تفسیر و شرح فلسفه یونان نکردند این پذیرفتنی نیست. جابری باید بپذیرد که فیلسوفان ما در طول هزار و اندی سال بی کار ننشسته و شرح و تفصیلهای مفصلی درباره فلسفه یونان وارد کردند.
وی افزود: فیلسوفان ما جمع بندیها و طبقه بندیهای متفاوتی از فلسفه یونانی کردند. حداقل جابری باید بپذیرد که سعی و تلاش فیلسوفان اسلامی درجای خود محفوظ است.
استاد گروه فلسفه دانشگاه تبریز ادامه داد: تصور دیگری از سخن جابری این است که در طول این سالها ما حتی نتوانستیم حتی یک مسئله ویژه را توسط فیلسوفانمان (در عرصه فلسفه در معنای عام آن یعنی اگر متکلمان و عارفان و ادیبانمان و تأملات نظری آنها را هم درنظر بگیریم یعنی مبادی علوم و منطق و الهیات بالمعنی الاخص و بالمعنی الاعم،) طرح و ایجاد نکردیم، این ادعای دشواری است. مسائل جدیدی را فیلسوفان مسلمان بر مسائل یونان اضافه کردند.
این محقق و پژوهشگر فلسفه یادآورشد: اگر هم فقط متافیزیک و بحثهای موجود بما هو موجود مراد ایشان باشد باید گفت چارچوب اینها مباحث یونانی است و در این مورد سخن جابری قابل پذیرش است. چارچوب هم به این معنا که مقولاتی که متافیزیک اسلامی استفاده میکند تا بحثهای فلسفی خودش را تبیین کند این مقولات از قبیل، وجود، عدم، ماهیت، قوه، فعل، متغیر، ثابت، مادی، مجرد، خدا و جهان، ساخته و پرورده متافیزیک یونانی است. ما حتی در متون دینی خودمان بسیاری از این مباحث را نداریم. بله فلسفه اسلامی مقولات مستقلی افزون بر این مقولات نیفزود.
وی اذعان کرد: البته پارهای از مسائل در این هزار و اندی سال توسط فیلسوفان ما مطرح و تقویت شد، براهین جدیدی بر این مقولات اقامه شد.
امید در مورد تفاوتهای هستی شناختی فلسفه یونان با فلسفه اسلامی هم گفت:اگر فقط آرای افلاطون و ارسطو را در این خصوص در نظر بگیریم هستی شناسی نزد ملاصدرا مقداری تفاوت کیفی با آنها پیداکرد. یعنی آن نسبتی راکه برای مثال ملاصدرا بین علل عالی مثل واجب الوجود و علل مادون برقرار میکند این نوع علل حداقل به صراحت در آرای افلاطون و ارسطو به چشم نمیخورد. یعنی الهیات به معنای الاخص در فلسفه اسلامی بویژه در متافیزیک خیلی پرملاتتر از الهیات ارسطو و افلاطون است هرچند که تأملات فلوطین در این خصوص جای بحث دارد.