رئیس پژوهشکده حکمت اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: بسیاری از فلاسفه غربی معتقدند تفکیک علوم به تجربی و انسانی مبتنی بر اندیشه دکارتی است.

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر علیرضا قائمی ‌نیا، رئیس پژوهشکده حکمت اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در گفتگو با خبرنگار مهر در تعریف علوم انسانی و تفاوت آن با علوم تجربی گفت: تفکیک میان علوم انسانی و علوم تجربی مانند بسیاری از دوگانگی‌ های موجود در فلسفه و تفکر غربی، مولود عصر روشنگری است.
 
وی افزود: قبل از عصر روشنگری چنین تفکیکی قطعا وجود نداشته است، البته منظورم از این موضوع این نیست که ریشه‌های این تفکیک وجود ندارد. در قرون وسطی بسیاری از فلاسفه میان علم به اشیاء و علم به جان، فرق می ‌گذاشتند؛ دقیقا منطبق با تقسیمی که امروزه میان دو دسته از علوم انسانی و تجربی می‌گذاریم.
 
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در ادامه سخنانش اظهار داشت: تفکیک علوم تجربی و علوم انسانی به این خاطر است که در علوم تجربی ما با اشیاء و قوانین منطبق با اشیاء و تبیین رفتارهای اشیاء سر و کار داریم، ولی در علوم انسانی با خود انسان یا روح بشر سر و کار داریم.
 

وی با بیان اینکه بر کلمه روح تأکید می‌‌کنم چون در دوره‌ای از تفکر غرب اصطلاح علوم روحی (در عصر رمانتیسم آلمان) به جای علوم انسانی به کار می ‌رفته است، چون منظورشان این بوده که علوم انسانی با تجلیات روح بشر کار دارد، بیان کرد: اما تفکیکی میان علوم تجربی و انسانی بدین شکل در عالم اسلام وجود نداشته است، البته این عدم تفکیک دارای دلایلی است، اغلب دانشمندان تمدن اسلامی، دانشمندان جامع ‌الاطرافی بودند که هم به مباحث علوم انسانی و هم به مباحث علوم طبیعی می‌پرداختند.
 
سردبیر فصلنامه ذهن در ادامه سخنانش تصریح کرد: با این تفکیک، به شکلی که در غرب صورت گرفت دانش‌های مختلفی در درون علوم انسانی ظهور یافت، همان طور که در علوم تجربی با استقلال شاخه‌های مختلف روبرو شدیم، به این شکل جای بحث فراوانی وجود دارد و شاید وقتی خود این روند را دنبال کنیم فرآیند شکل‌گیری و استقلال علوم انسانی را مشاهده کنیم.
 
نویسنده کتاب "بیولوژی نص" در ادامه سخنانش تأکید کرد: این تفکیک اساسا مبتنی بر دوگانه ‌انگاری دکارتی است، به معنایی که در فلسفه دکارت با دوگانه‌ انگاری نفس و بدن وجود دارد بسیاری از فلاسفه غرب گفتند دوگانه انگاری علوم انسانی با علوم تجربی مبتنی بر دوگانه‌انگاری دکارتی است.
  
نخستین عاملی که موجب بحران در علوم انسانی غربی شده است، وجود نظریات متنوع و بلکه متعارض است، عامل دوم وجود نگاه‌های متفاوت به انسان است. مهم ‌تر از همه تحویل ‌گرایی است. 
 
قائمی‌نیا در ادامه سخنانش در مورد دیدگاه اندیشمندان اسلامی در این باره افزود: مناسب ‌ترین نگاهی که در تفکر اسلامی راجع به پاسخ به دوگانگی نفس و بدن وجود دارد نگاهی است که ملاصدرا دارد. ملاصدرا نفس و بدن را یک پیوستار می‌ بیند که به این معناست که دو گانگی که بین نفس و بدن وجود ندارد. اگر قابل باشیم که بدن و نفس در یک پیوستاری شرکت دارند و بعدا روح پیدا می‌شود، نگاه ما به علوم انسانی و علوم تجربی متفاوت خواهد شد.
 
وی با تأکید بر اینکه علوم تجربی نباید مثل علم اعلی به نظر برسد، اظهار داشت: تبیین‌ ها و تئوری ‌هایی که در علوم تجربی مطرح می‌شود نمی‌تواند مشکلات علوم انسانی را حل کند، چون روح انسان در مرتبه بالاتری از بدن قرار دارد.