در دستور العمل "كميته صلح جاري" براي مقامات آمريكايي، تنها راه تغيير نظام جمهوري اسلامي ايران، پيگيري "جنگ نرم" به جاي "جنگ سخت" معرفي شده است. پس از شكست دهها استراتژي در برابر ملت ايران، اينك اين استراتژي را مي توان "پروژه دلتا" ناميد كه سه محوريت اصلي آن را استفاده از تاكتيك هاي "دكترين مهار"، "نبرد رسانه اي" و "ساماندهي نافرماني مدني" مي باشد.

خبرنگار سرويس سياسي خبرگزاري مهر براي آگاهي افكار عمومي و نخبگان جامعه از استراتژي تازه نومحافظه كاران آمريكا عليه جمهوري اسلامي ايران گزارشي را در اين زمينه تهيه كرده است. اين مهم با توجه به تحولات اخير در منطقه در راستاي طرح آمريكايي خاورميانه بزرگ ، بويژه موضوع فلسطين و استراتژي آمريكا در جهت ايجاد جنگ داخلي در لبنان  كه مي توان ترور مشكوك حريري و مسايل بعدي را استارت آن دانست، همچنين ايجاد فشارهاي سياسي و بين المللي سنگين عليه سوريه از اهميت افزونتري برخوردار است.

تاريخچه "كميته خطر جاري":

"كميته خطر جاري" عنوان كميته اي است كه در دهه 1970 و در اوج جنگ سرد توسط گروهي از سناتورهاي آمريكايي، مسولان ارشد وزارت خارجه، اساتيد برجسته علوم سياسي، موسسه مطالعاتي "امريكن اينترپرايز" و گروهي ازمديران  باسابقه سيا و پنتاگون تاسيس شد.

هدف از تاسيس اين كميته ، خروج از بن بستي بود كه در دوران جنگ سرد ميان دو ابرقدرت آن زمان يعني ايالات متحده آمريكا و اتحاد جماهير شوروي در توازن هسته اي به وجود آمده بود به گونه اي كه كارشناسان ارشد نظامي به صراحت اعلام كرده بودند در صورت وقوع جنگ هسته اي ميان دو ابرقدرت، هر دو طرف جنگ بازنده نهايي خواهند بود چرا كه تسليحات اتمي در اختيار دو قطب بلوك شرق و غرب براي نابودي كامل موجودات زنده كره زمين براي 250 بار كفايت مي كند.

اعضاي "كميته خطر جاري"

به گزارش خبرگزاري مهر در ميان اعضاي اين كميته در دهه 70 ميلادي ، اسامي افرادي چون "نييوت گينگريچ" رييس سابق مجلس نمايندگان، "جورج شولتز"  وزير خارجه دولت ريگان، "جان ليبرمن" سناتور دموكرات "جان كيل" سناتور جمهوريخواه، "جوزف شولتز" از سناتورهاي برجسته آمريكايي، "جيمز وولسي" رييس اسبق سازمان جاسوسي آمريكا، "جرج تنت" از مديران برجسته سازمان سيا و مسوول بخش خاورميانه" ،"جوزف بايدن" و "مايكل لدين" از عناصر افراطي يهوديان آمريكا، "مادلين آلبرايت" وزير خارجه اسبق آمريكا، "كنت پولاك" مدير تحقيقات مركز سياست خاورميانه اي سابان در موسسه "بروكينگز " و همچنين مدير موسسه مطالعه خاورنزديك وابسته به يهوديان هوادار اسراييل، "مارك پالمر" از استراتژيست هاي آمريكايي كه در كاخ سفيد از وي به عنوان يكي از نوآوران سياست خارجي آمريكا نام مي برند و "كاندوليزا رايس"  وزير خارجه كنوني آمريكا كه در آن زمان قائم مقام پنتاگون در حوزه آسياي قفقاز و اتحاد جماهير شوري بود، ديده مي شود.

عملكرد اين كميته در دوران جنگ سرد

اعضاي اين كميته با منتفي دانستن "جنگ سخت" بين دو ابرقدرت، تنها راه به زانو درآوردن رقيب را در "جنگ نرم" و "فروپاشي از درون"، طراحي و به مرحله اجرا درآوردند.

بنابر طراحي انجام شده توسط كميته خطر جاري، راهبرد "جنگ نرم" با اتخاذ راهكارهاي "دكترين مهار"، "نبرد رسانه اي" و "ساماندهي نافرماني مدني" همراه گرديد كه اين استراتژي زودتر از آنچه كه تصور مي شد، به ثمر نشست.

پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و پايان جنگ سرد، فعاليت اين كميته براي يك دهه به حالت تعليق درآمد و پس از وقايع 11 سپتامبر بار ديگر عناصري چون مارك پالمر، كنت پولاكف مارتين اينديك، ريچارد پرل، داگلاس فيث، كاندوليزا رايس و مارگ گرچت در اين كميته گردهم آمدند تا به تجزيه و تحليل فرصت ها و تهديدهاي فراروي دولت ايالات متحده آمريكا بپردازند.

در اين ميان، عصاره آنچه بوش قرار است در چهار سال آينده در رابطه با مساله ايران انجام دهد موضوع گزارشي است كه كميته خطر جاري آن را به دولت بوش پيشنهاد كرده است.

تجربه تدوين كنندگان اين گزارش نشان مي دهد كه اين گزارش حتي اگر به دستور العمل اجرايي تبديل نشود، يقينا سياست خارجي آمريكا از روح كلي آن الهام خواهد گرفت.

نويسنده گزارش كيست؟

به گزارش خبرگزاري مهر قبل از پرداختن به متن اين گزارش، نخست اشاره اي به سوابق "مارك پالمر" نويسنده اين گزارش كه پيشنهادهاي ارايه شده در اين كميته را جمع آوري و تدوين نموده ، ضروري به نظر مي رسد.

"مارك پالمر" از استراتژيست هاي معروف آمريكايي است كه در دستگاه ديپلماسي آمريكا از وي به عنوان يكي از نوآوران سياست خارجي ايالات متحده نام مي برند. "پالمر" در دولت هاي نيكسون، فورد، كارتر ، ريگان و بوش پدر در وزارت خارجه مشغول بكار بود و در دولت كلينتون و دوره اول بوش پدر در خارج از مجموعه دولت به طراحي ابتكارات جديد سياست خارجي مشغول بود. وي 11 سال در شوروي، يوگسلاوي و مجارستان  به عنوان دانشجو و ديپلمات زندگي كرده و در زمره متخصصين ايران و آسياي قفقاز محسوب مي گرديد. "پالمر" سالها براي روساي جمهور و وزاري خارجه آمريكا نطق نوشته كه معروفترين آنها نطق هاي "هنري كيسينجر" مي باشد.

مديريت موسسه تحقيقاتي "مركز سياست خاورميانه سابان" در موسسه "بروكينگز" و نگارش دهها مقاله  و همچنين كتاب پيرامون وضعيت خاورميانه از جمله نگارش كتاب "طوفان تهديدزا" كه تاثير انكارناپذيري در جلب حمايت عده قابل توجهي از سياستگذاران دموكرات آمريكا در تهاجم نظامي به عراق، ايفا نمود از ديگر بخشهاي عملكرد وي در دستگاه سياست خارجي آمريكاست.

اين چهره برجسته دستگاه سياست خارجي كه رسانه ها از وي به عنوان چهره خبرساز ياد مي كنند ، اخيرا در گفت وگو با "دبو راه سولومود" خبرنگار روزنامه آمريكايي نيويورك تايمز صراحتا با ايده تهاجم نظامي عليه جمهوري اسلامي ايران مخالفت كرده و اعلام نموده است: "ايران به لحاظ وسعت سرزميني ، كميت جمعيت ، كيفيت نيروي انساني ، امكانات نظامي ، منابع طبيعي سرشار و موقعيت جغرافيايي ممتاز در منطقه خاورميانه و هارتلند نظام بين الملل، به قدرتي كم بديل تبديل گرديده كه ديگر نمي توان با يورش نظامي آن را سرنگون كرد".

بنابراين به زعم "پالمر" و اعضاي كميته صلح جاري تنها راه سرنگوني نظام جمهوري اسلامي ايران، پيگيري جنگ نرم با استفاده از سه تاكتيك "دكترين مهار" ، نبرد رسانه اي " و "ساماندهي نافرماني مدني" ممكن مي باشد.متن اين گزارش كه به عنوان "ايران و آمريكا، رهيافت جديد" تنظيم شده، به شرح ذيل مي باشد؟

محورهاي پانزده گانه گزارش "كميته خطر جاري"

در ادامه گزارش خبرگزاري مهر محورهاي 15 گانه كميته خطر جاري در مورد ايران چنين است:

1- اين كشور علاوه بر برنامه هسته اي اش ، با حمايت گروههايي چون حزب الله ، حماس و جهاد اسلامي و گروههايي در عراق ، مانع تحقق منافع آمريكا در منطقه مي شود. از سوي ديگر ثروت رو به رشد نفت ايران، توانايي و ظرفيت آن را در داخل كشور و منطقه افزايش مي دهد. فرصتي كه در اين ميان وجود دارد، استفاده از ضعف سياست هاي اقتصادي و اختلافات دروني ايران است.

2- ايران بايد در صدر برنامه سياست خارجي آمريكا در چهار سال آينده برود. واشنگتن اكنون به رويكرد جديدي نياز دارد. بايد همه نيروها براي اين استراتژي بسيج شوند. بايد درس هاي گذشته مورد بازبيني قرار گيرد، درس هايي كه از فروپاشي بلوك شرق به يادگار مانده است و همچنين درسهايي كه در تغيير حكومت ها در كشورهايي مثل شيلي يا اندونزي گرفته شد.

3- دامن زدن به نافرماني مدني در تشكل هاي دانشجويي و نهادهاي غيردولتي و صنفي از ابزارهاي مهم فشار بر ايران است.

4- بايد براي بازگشايي سفارت ايالات متحده در تهران ابراز تمايل كنيم. همزمان بايد يكي از بلند پايه ترين مقامات خود را به عنوان فرد شماره يك در اين سياست جديد در مقابل ايران انتخاب و معرفي كنيم. اين فرد مي تواند يكي از كنسول هاي وزارت خارجه باشد و بايد به طور مرتب حمايت خود را از حقوق بشر و دموكراسي در ايران مورد تاكيد قرار داد. از اين طريق مي توانيم ارتباط خود را با مردم ايران تقويت كنيم.

5- بايد شبكه هاي متعدد راديو تلويزيوني براي ايرانيان تدارك ديد و پيام هاي خود را با پيشرفته ترين تكنولوژيهاي روز به دست مردم ايران برسانيم.

6- اگر قرار است گفت وگو و تعامل با ايران صورت گيرد، بايد با مقامات بانفوذ ايراني و آنها كه قدرت واقعي و كافي براي تصميم گيري ها دارند، انجام شود،  همچون مقامات مورد وثوق و تاييد رهبري ايران . بايد دانست در اين باره ديگران در ايران چنين قدرتي ندارند.

7-درباره فعاليت هاي هسته اي ايران بايد با احتياط و دورانديشي و چند جانبه عمل كرد. بايد فشارها را بر ايران بيشتر كرد و در صورت استنكاف ايران ، پرونده اين كشور را به شوراي امنيت فرستاد. اگر چه اولويت اول، اعمال  فشار ديپلماسي از طريق متحدان به گونه اي است كه ايران داوطلبانه از فعاليت ها و برنامه هسته اي خود چشم پوشي كند.

8- حمايت از اپوزيسيون هم مي تواند از عوامل موثر بر تغيير رژيم ايران باشد. سفر فعالان جوان خارجي از كشورهاي متحد ايالات متحده به ايران ، راه ديگري در اين رويكرد است. اين افراد مي توانند به عنوان جهانگرد وارد ايران شوند و در صورت نياز به جنبش هاي مدني و نافرماني ها بپيوندند.

9- بايد فعاليت NGO ها ي آمريكايي را در ايران تسهيل كنيم و به صدور ويزا همت گماريم.

دعوت فعالان جوان ايراني به خارج براي شركت در سمينارهاي كوچك هم اقدام مهمي است . اين كار در صربستان، فيليپين ، اندونزي و شيلي و كشورهاي ديگر جواب داده است. اين افراد بايد از سوي مقامات آمريكايي انتخاب شوند نه نهادهاي ايراني.

1- سفارتخانه هاي كشورهاي ديگر هم مي توانند در تهران براي ما موثر باشند. حضور در جلسات محاكمه ، درخواست مشترك براي آزادي زندانيان سياسي ، كمك مالي به خانواده هاي زندانيان و گروههاي مخالف حكومت و حتي نظارت يا مشاركت در اعتراض ها، از جمله اين راههاي تاثيرگذار است. كنگره بايد تصويب قانوني به نام آزادي ايران را بررسي كند تا از طريق آن حمايت كافي از آن را به عمل آورد.

11- تضعيف ستون هاي حمايتي حكومت ايران كه همانا سرويس هاي امنيتي و نظامي اين كشور مي باشند، بايد در دستور كار قرار گيرند.

12- سرويس هاي امنيتي و قضايي آمريكا و متحدانش بايد در همكاري با سازمانهاي حقوق بشر به جمع آوري مدارك و شواهدي در متهم كردن مسوولان ايراني به موارد شبيه ميكونوس اقدام كنند.

13- گفت وگو با دولت ايران هم بايد در دستور كار باشد. ما بايد تعامل خود را براي ديدار با مقامات ايراني و بحث و گفت وگو درباره موضوعات مورد علاقه و نگراني دو طرف نشان دهيم.

14- بايد رهبران روحاني ايران را كه در راس قدرت هستند وادار كرد از قدرت سياسي به صورت مسالمت آميز كناره بگيرند.

15- بايد قدرت بسيج و سپاه را از ميان برد و در وزارت اطلاعات تغييرات اساسي و يا بطور كلي آن را حذف كرد.

16-اين كميته سپس در پايان گزارش خود، نتيجه نهايي را اين چنين براي مقامات كاخ سفيد و دستگاه ديپلماسي  آمريكا تبيين مي نمايد: "بعضي مي گويند ايران آن طور كه بعضي تحليلگران ادعا مي كنند ، در آستانه  يك انقلاب نيست و ما فقط بايد با تهران گفتگو كنيم. بعضي ديگر مي گويند گفتگو فقط حكومت ايران را تقويت و محكم مي كند و بايد از طريق انزوا و تقويت مخالفان داخل و خارج حكومت در جهت تغيير اين رژيم تلاش كرد.

به گزارش مهر كميته خطر جاري معتقد است كه واشنگتن به رويكرد جديدي نياز دارد، رويكردي مبتني بر به رسميت شناختن تهديد ايران از يك سو و ستايش فرصت هاي ناشي از اين وضعيت ازسوي ديگر باشد.

توصيه اين كميته، اتخاذ استراتژي صلح آميز، اما موثر براي به مشاركت طلبيدن مردم ايران است."