به گزارش خبرنگار مهر، علی اکبر(ع) در یازدهم شعبان سال سی و سوم هجری در خانه حسین بن علی(ع) و لیلی دختر "ابی مره"متولد شد او تربیت یافته مکتب پیشوای سوم شیعیان دارای صفات کامل اخلاقی و اجتماعی بود.
از ابتدای جوانی آثار عظمت و جلالت و انوار فضائل در سیمای مبارکش می درخشید، بخشش نبوی از وجودش سرچشمه می گرفت، در مجد و شرافت و بزرگواری رسول کریم(ص) را بیاد می آورد، به تمام خصائل خیر پیچید شده بود و بر قله مناقب ایستاده بود و دشمن چاره ای جز خضوع در برابر فضایل فروان و بی مانندش نداشت.
مهم ترین گوشه از سیره این جوان برومند در عاشورا رقم خورد، عاشورا سخت ترین شبی بود که بر خاندان رسول(ص) گذشت. زیرا آکنده از بلا و غم و ناراحتی و گرفتاری بود، تمام راه ها به رویشان بسته بود.
یاران امام چون کوه های سرکشیده استوار و مصمم، گویی بند از پایشان گسسته و چون مرغان آزاد بعضی سرگرم عبادت و عده ای برای قتال فردا آماده می شدند. مناجات و راز و نیازشان در حال قیام و قعود، رکوع و سجود صدای زنبوران عسل را تداعی می کرد.
تا آنجایی که امام حسین(ع) درآن شب بیعت خود را برداشت و اجازه رفتن داد و فرمود: سیاهی شب همه جا را فراگرفته، چون مرکبی رام او را برگیرید و هریک دست مردی از خاندان مرا گرفته در این تاریکی پراکنده شوید. دشمنان مرا می خواهند اگر به من دست یابند با دیگران کاری ندارند.
در این هنگام حضرت ابوالفضل و علی اکبر(ع) از جا برخاسته گفتند: "چرا چنین کنیم؟ خدا بعد از شما ما را زنده نگذارد" سپس دیگر هاشمیان و یاران با وفا از کودک، جوان، میانسال و پیر سخنانی مشابه گفتند ولی برخی دیگر راه خویش را جدا کرده و رفتند.
علی اکبر(ع) با دلاوری وشجاعت خویش در آن انبوه لشکر و آن صدمات توان فرسا، جانبازی و فداکاری را از حد گذارند، از سر اخلاص و با نشاطی کامل در راه یاری و دفاع از حق و برانداختن باطل باران تیر و ضربات شمشیر و نیزه دشمن را پذیرا بود.
در یکی از زیارات این بزرگوار از کلام امام معصوم چنین آمده است: "شهادت می دهم تو از آنانی که از فضل و عطای خدا مسرور و شادند و این منزلت هر شهیدی است تا چه رسد به منزلت محبوب خدا و مقرب نزد رسول خدا(ص)خدا در برابر هر لفظ و لحظه و سکون و حرکت،از فضلش آنقدر به تو ببخشاید که تمام ساکنان علیین بر آن غبطه آرند. ای که جدت کریم ،پدرت کریم و خودت کریم هستی."
امام حسین(ع) در لحظه وداع با فرزندش می دانست که دیگر علی اکبر بازگشتی ندارد، شخصیتی که مظهر تام حقیقت محمدی و آیینه آراسته به جمال الهی و آیتی از آیات جلال ربوبی است، می دانست لحظاتی دیگر اختر تابناک امامت خاموش می شود و آسمان دین پس از او تاریک و دهشت آور خواهد شد.
امام حسین(ع)به بازگو کردن جایگاه شخصیتی فرزندش می پردازد که علی اکبر سیما و قالب و تمثال رسول خدا را داشت و رونوشتی و آئینهای از پیامبر اکرم بود و اخلاق نبوی را پس از وفات پیامبر به نمایش میگذاشت و در منطق بیان و استدلال و اقامه حجت نیز بیشترین شباهت را به رسول خدا داشت.
علی اکبر(ع)اجازه گرفت و به سوی نبرد با دشمن رفت، گویی خورشید نبوت در افق میدان می درخشد. ناگاه آن لشگر ستمگر متجاوز، جمال محمد(ص) در جلال علی(ع) و عصمت فاطمه(س) و شجاعت حسین(ع) در برابر خود را جلوهگر، دید.
معلوم نبود آنگاه که به گروه دشمن می تازد آیا علی اکبر است یا جدش امیرمومنان(ع) یا چنگال توانمند مرگ است که به جان آنان فرود می رود یا صاعقه ها از برق شمشیرش آنان را می سوزاند.
گروهی از شجاعتش مدهوش و میخکوب، جمعی تکبیرگوه و از جمعی فریاد تبارک الله بلند بود. به هر سو که می تاخت دشمن می گریخت هیچکس توان رویارویی با او را نداشت. گاه رجز می خواند و خود را معرفی می کرد، گاه هدفش را می گفت و از دلاوریش سخن می گفت و بالغ بر 200 نفر را کشت اما تعداد بی شمار دشمن بر او غلبه کرد.
شمشیر مرة بن منقذ عبدی سر آن بزرگوار را نشانه رفت و سپس ضربت نیزه بر پشت وی فرود آمد؛ انتظار سرآمد و شهادت برفراز سر مطهر او به پرواز درآمد اینگونه بود که با دلاوری و حماسه آفرینی جام شهادت را نوشید و اکنون در کنار پدر در ضریح "شش گوشه" آرمیده است در حالی که مظهر جوانمردی را برای جوانان به یادگار گذاشت.