به گزارش خبرنگار مهر نشست نقد و بررسی رمان «کمی دیرتر» نوشته سیدمهدی شجاعی عصر روز سهشنبه 13 تیر با حضور نویسنده و رسول صدرعاملی، محمدرضا سنگری و فرهاد ناظرزاده کرمانی در فرهنگسرای ارسباران تهران برگزار شد.
داستانی بر مبنای خلاقیت درونی نویسنده
در این نشست فرهاد ناظرزاده کرمانی در سخنانی با اشاره به اینکه در تاریخ همواره دو صدا در گوش بشریت نواخته شده است؛ یکی صدای قتل و غارت و کشتار و دیگری صدای خوبیها گفت: به نظر من شجاعی در رمان خود خوبیها را در قالب یک منجی و یک پروژه خدایی میبیند که باید لحظه به لحظه به زندگی انسان وارد شود.
وی ادامه داد: داستان کمی دیرتر، داستان فردی است که استغاثه دینی میکند که جهانی را بسازد که دیگر نیازی به استغاثه نداشته باشد و این موضوع تنها از دست مهدی موعود برمیآید، اما به اعتقاد شجاعی در این رمان در جامعه فاسد و فسادسالار کار فردی چون منجی موعود نیز آسان نخواهد بود.
ناظرزاده ادامه داد: از حیث تبارشناسی، اینگونه داستانها دو تبار نسبتا شاخص و جدا از هم دارند که اثر بر مبنای آن نوشته میشود. در وهله نخست، شجاعی این داستان را بر مبنای خلاقیت درون خودش سامان داده و نوشته است و کمتر به سراغ تئوریهای داستانی رفته است و از سوی دیگر داستان آن یک روایت داستان در داستان است که من به نوعی مصداق آن را در داستان «پدران و پسران» داستایوسکی خواندهام.
کار شجاعی وصف حال همه ماست
در این نشست، همچنین محمدرضا سنگری در سخنانی با بیان اینکه کتاب شجاعی سعی دارد تقابل تاریخی میان بود و نبود را در خود نشان دهد، گفت: تصاویر سینمایی را در کار شجاعی بسیار میتوان دید. به نظرم این رمان برای آن نوشته شده است که صدای مخالفان واقعی با ظهور را به گوش مخاطب برساند و نمونه بارز اثبات این مدعا وجود خود نویسنده در رمان است. او در این کتاب با صدای خود، خود نویسندهاش را هم نقد میکند. نقد او نقد اجتماعی و جدی است و به گمان من حاصل کار او نیز وصف حال همه ماست و آئینهای است پیش روی تمام ما که اگر در معرض اتفاق ظهور قرار بگیریم، چه اتفاقی خواهد افتاد.
وی افزود: شجاعی در این کتاب بسیار خطر کرده است و روی لبه تیغ راه رفته است. با خوانش آن حس میکنیم که انگار در غار دموستس هستیم و هر طرف دستمان را بلند کنیم، به چیزی برخورد میکند. او در رمانش به سراغ همه تیپهای اجتماعی رفته است و آنها را در رابطه با موضوع مهدویت نقد کرده است. او البته به بحث نقد اکتفا نکرده و نگاهی اصلاحگرایانه ارائه داده است که در پایان کتاب به ارائه دو الگو ختم میشود.
وی تاکید کرد: انتخاب شخصیتهایی از سوی شجاعی به نظرم انتخابهای درستی بوده است. اگر او به نمونههای امروزی در کارش نزدیک میشد، شاید نمیتوانست مانند الان کارش را درست از آب در بیاورد.
شجاعی از بیادبیها گلهمند است
همچنین رسول صدرعاملی کارگردان سینما در این نشست در سخنانی اظهار کرد: این کتاب و شجاعی شعارزدگی 30 ساله ما را در امر ظهور به چالش کشیده است؛ کلماتی که ما به نام ظهور به سوی هم پرتاب میکنیم و مفاهیمی که ارزش آنها را بسیار سطحی پایین آوردهایم.
وی ادامه داد: من با آثار شجاعی پیش از خودش آشنا بودهام. لحن و کلام و نگاهش را دوست دارم. وقتی روایت دلنشین او از دعای ندبه را میخوانم، میفهمم که آدم چطور به بلوغ میرسد و حالا هم که رمان تازه او را میخوانم، میفهمم که چرا به سراغ یکی ازتابوهای تاریخی و مذهبی ما رفته است.
این کارگردان سینما افزود: کار او چیزی میان رویا و تخیل است. بیزمان و بیمکان رخ میدهد. انگار همه وقایع این کتاب در یک گرگ و میش صبح در حال رخ دادن است و همین موضوع کتاب را به شدت وجههای تصویری بخشیده است. شجاعی در این فضا به میان مردم آمده و آدمهایی را از میان آنها نقد میکند که به شدت متظاهرند و شبه مذهبی. او در کتابش سلطه مداحان بر جامعه را نقد میکند که از سلطه روحانیون نیز خطرناکتر است و همین موضوع کارش را بسیار جسورانه و جدی کرده است.
وی ادامه داد: شجاعی در این کتاب بدون شک در زمره رمان بوده و یک اثر تخیل برانگیز و تصویری است. او به گونهای روایت خود را نوشته است که همه ما را مات کرده است. من وقتی این متن را میخوانم آن را سرشار از فلش فورواردهایی میبینم که بسیار جدید و جدی است و امیدوارم که کسی پیدا شود و روزی آن را سینمایی کند.
وی تاکید کرد: شجاعی در این رمان از جامعهای گله دارد که بسیار بیادب شده است و احترام را به فراموشی سپرده است و این یکی از جلوههای رمان «کمی دیرتر» است.