خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: زندگی مهدی آذریزدی از صبح بیستم تیرماه 1388 به پرهیاهوترین بخش خود وارد شد. پیرمرد کم حرف داستاننویس ایران که در همه عمر خود حسرت مورد توجه قرار گرفتن از سوی مخاطبانش را بر دوش میکشید، پس از فوت خود مدعیان فراوانی یافت که جسم مرده وی را پرسودتر از جسم زنده او برای خود میپنداشتند.
صبح روز بیستم تیرماه سال 1388 تمام کسانی که به مراسم تشییع پیکر مهدی آذریزدی مقابل سازمان فعالیتهای قرآنی دانشجویان ایران آمده بودند، شاهد حضور گروهی از همشهریان وی بودند که همگی تلاشی عجیب برای انتقال پیکراو به زادگاهش داشتند و از سوی دیگر جمعی از نویسندگان و فعالان فرهنگی پایتخت که آخرین میزبانان پیرمرد داستاننویس به شمار میرفتند نیز سعی داشتند پیکر وی به عنوان یکی از مفاخر فرهنگی ایران در قطعه هنرمندان بهشت زهرا در تهران به خاک سپرده شود.
آذریزدی اگر در تهران به خاک سپرده شده بود، بیشترین نصیب وی از ترک زندگی دنیایی، سنگ قبری درخور و شایسته بر روی مزارش در گوشهای از بهشت زهرای تهران بود و دوستدارانی که هر از گاهی به مزار وی سری میزدند و فاتحهای میخواندند، اما آنچه بر مزار وی سه سال پس از درگذشت او در زادگاهش گذشته است، نشانه بارزی است از بیمهری مدعیان فرهنگ به اهالی قلم در سرزمین ادبخیز ایران.
پس از درگذشت مهدی آذریزدی، محمد صبوری که خود را فرزندخوانده مهدی آذریزدی مینامید و مدارکی دال بر تنها وارث او بودن نیز ارائه میکرد، اعلام کرد که تصمیم دارد پیکر آذریزدی را در تهران به خاک بسپارد، اما در طول مراسم تشییع وی و بنا بر آن چیزی که وی بعدها از آن اعمال فشار و تهدید از سوی همهشریان آذریزدی اعلام کرد، این پیکر به یزد منتقل و در آرامستان محله خرمشاد در بلوار دانشجوی شهر یزد و در جوار منزل آذریزدی به خاک سپرده شد؛ آرامستانی در میان شهر و تقریبا متروکه که سالها پیش به دلیل جغرافیای خاص شهر یزد محل دفن اموات بوده است و امروز دیگر کاربری خود را به شکل سابق از دست داده است.
پس از چند هفته از دفن آذریزدی در آرامستانی به فاصله چند صد متری خانه محل زندگی او در یزد و نیز اعلام برنامههایی به منظور ساماندهی به آثار و میراث بر جای مانده او از سوی مسؤولان وقت استان یزد، خبرهایی مبنی بر تشکیل بنیادی به نام وی منتشر شد که هدف از ایجاد آن ساماندهی تمام فعالیتهای مربوط به نام او در ذیل عنوان بنیاد بود. فعالیتهایی که در ادامه با خبر تاسیس جایزه مهدی آذریزدی (که تا این لحظه هنوز اجرایی نشده است) و نیز ثبت نشان آذر برای اهدا به فعالان ادبیات کودک و نوجوان و نیز تبدیل مزار وی به یک مجموعه فرهنگی همراه شد.
نمایی از مزار فعلی مهدی آذریزدی
در همان ایام نیز «علیرضا دشتی»، معاون سیاسی امنیتی استاندار یزد با اشاره به اینکه پیگیر ساماندهی مزار آذریزدی و نیز برگزاری بزرگداشتهای پیش رو برای این نویسنده است، اظهار کرد: پس از درگذشت مهدی آذریزدی، مکانهای مختلفی از جمله قطعه هنرمندان و مفاخر استان یزد برای دفن وی در نظر گرفته شد، اما با توجه به بعد مسافت و نیز بازبینی سایر مکانها از این تصمیم منصرف شدیم. مکان فعلی دفن او نیز به دلیل علاقهمندی شخصی او به محل زندگیاش در یزد و نیز وجود منزل، کتابخانه و خیابان نامگذاری شده به اسم او، انتخاب شده است.
دشتی همچنین اظهار داشته بود: جدای از همه مسائل مطرح، مکان فعلی بر اساس نظر کارشناسان استانداری تعیین و انتخاب شده است و دارای قابلیت تبدیل شدن به یک مجتمع فرهنگی در سالهای آینده است. البته در حال حاضر نیز این مکان برای توسعه با محدودیتهایی مواجه است، اما زمینه مساعد برای رشد و توسعه این مکان نسبت آنچه امروز میبینیم فراهم است.
این اظهار نظرها در حالی رخ میداد که مزار مهدی آذریزدی تا چه روز پس از درگذشت وی حتی فاقد سنگ قبر بود و رسانهای شدن این موضوع در نهایت مسؤولان استان را به تکاپوی حل این مساله و آنچه که بعدها محوطهسازی (بخوانید سیمان کشیدن) روی این مقبره نامیده شد، وادار کرد.
مزار مهدی آذریزدی چهل روز پس از خاکسپاری وی
با این حال مقبره آذریزدی تا یک سال پس از درگذشت وی تنها شامل یک محوطه بیش از دو متر در دو متر سیمانی با یک سنگ مزار در آرامستانی بدون نام و نشان بود که در بیشتر ساعات روز در ورودی آن نیز قفل و به گفته یکی از بازدیدکنندگان این مقبره برای حضور در آن باید دست به دامان مغازه مکانیکی جنب آن شد تا قفل ورود به آن مزار باز شود!
در اسفندماه 1388 دبیرخانه دائمی بنیاد در حال تاسیس مهدی آذریزدی با انتشار فراخوانی در روزنامههای کثیرالانتشار خواستار شرکت طراحان کشور در مسابقه طراحی مقبره وی شد.
مزار مهدی آذریزدی در حال حاضر
این فراخوان در حالی منتشر میشد که اختلاف نظر میان مسؤولان استانی درباره چگونگی ساخت این مقبره در محل این آرامستان که دو شهید دفاع مقدس نیز در آن به خاک سپرده شده بودند، بالا گرفته بود و توافقی در این زمینه حاصل نشده بود.
با این حال، طرحهای فراوانی به دبیرخانه رسید و در نهایت در یک پروسه داوری طرح نهایی تصویب و به منظور تخصیص بودجه به مسؤولان استانی ارائه شد؛ طرحی که به گفته مسؤول وقت دبیرخانه بنیاد مهدی آذریزدی ساخت و اجرای آن در آن زمان نزدیک به یکصد میلیون تومان هزینه میخواست و این هزینه در ردیف بودجههای استان تعریف نشده به نظر میرسید.
پس از سفر استانی سوم رئیس جمهور به استان یزد، اما خبر رسید که بودجه فرهنگی استان یزد با نظر رئیس جمهور با رقم قابل توجهی افزایش روبرو شده و طرح ساخت مقبره نیز در این ردیف بودجه دارای اعتبار میشود؛ رقمی که تاکنون خبری از تخصیص آن داده نشده است و پرونده ساخت مزار آذریزدی نیز در اتاق تخصیص بودجه استانداری یزد به سر میبرد.
رضا بردستانی، مسؤول وقت دبیرخانه در همان ایام در گفتگو با مهر در این زمینه اظهار داشته بود: مشکل اصلی، نبود بودجه است. با وجود ورود به ماه هشتم از سال، استانداری به ما میگوید بودجه فرهنگی سال 90 که ساخت و ساماندهی بنا در آن تعریف شده، پرداخت نشده است و خب تا این پول نیاید، کاری برای ساخت این مزار از سوی دستگاههای دولتی انجام نمیشود. البته به ما وعده داده شده است که تا پایان آبانماه این موضوع به نتیجه میرسد.
نمایی از طرح پیشنهادی برای ساخت مقبره آذریزدی
در سال جاری و به دنبال تغییر در اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی یزد اما مسؤولیت دبیرخانه بنیاد نیز با تغییراتی مواجه و اسدالله شکرانه، مسؤول جدید دبیرخانه بناید معرفی شد.
پیگیریهای خبرنگار مهر برای گفتگو با وی درباره سرانجام پروژه ساخت این مقبره نیز در نهایت پاسخی جز بیاطلاعی وی از اقدامات انجام شده در این زمینه به همراه نداشت. وی تنها به بیان این جمله بسنده کرد که در این زمینه به او هیچ پروندهای ارائه نشده است.
شکرانه همچنین اظهار داشته بود که فردا و مصادف با سومین سالگرد در گذشت مهدی آذریزدی ماکت ساخت بوستان شهری در محل آرامستان خرمشاد یزد به نمایش عمومی در خواهد آمد.
این سرانجام زندگی پرهیایوی پدر ادبیات کودک و نوجوان ایران و فردی است که فردا به احترام وی روز ادبیات کودک و نوجوان نامگذاری شده است.
اما سؤالی که در نهایت بدون پاسخ باقی میماند این است که در میان انبوه هزینههای سالانه حوزه فرهنگ در زمینه برگزاری همایشها و برنامههای سفارشی و مناسبتی، آیا ساخت بنایی برای آرامگاه یک نویسنده صاحب سبک و پیشکسوت که در تقویم ایران روزی را به نام خود و حرفهاش اختصاص داده است، کار دشواری است و یا اینکه کاری بیاهمیت به شمار میرود؟ این سوالی است که امید میرود مسؤولان مربوطه به زودی برای آن پاسخی داشته باشند.