به گزارش خبرنگار مهر، نمایشنامههای واسلاو هاول، چنان که برادرش ایوان هم تصریح میکند، همگی مستقیم و غیرمستقیم بازتابدهنده پسندها، دیدگاهها و جهانبینی وی و نگرش او به زیستن هستند. حتی بازتاب دورههای پرتلاطم و پرحادثه زندگی او را در آثارش میتوان یافت؛ از زمانی که به خاطر داشتن پدر و مادری بورژوا از تحصیل در دانشگاه باز ماند و سپس شغلش در تئاتر از کارگر صحنه به نمایشنامهنویس تحول یافت، تا بعدتر که به واسطه درگیر شدن در فعالیتهای سیاسی از تئاتر رانده و ناگزیر به کار یدی شد.
در بین نمایشنامههای منعکسکننده احوال واسلاو هاول و در میان آنچه به زمان حاضر و پایان عمر نویسنده نزدیکتر است، نمایشنامه «در کار رفتن» مقام خاصی دارد؛ از آن جهت که نه تنها نوعی حسب حال و اتوبیوگرافی نویسنده است (البته همراه با طنز خاص او)، که به وجهی موجز و گویا تاریخ معاصر سرزمین چک را در دوران کوتاه پس از سقوط حکومت کمونیستی یعنی زمان کنار رفتن هاول تا روی کار آمدن جانشین او، تصویر میکند.
این نمایشنامه در دورانی میگذرد که شور پاک انقلاب آرام (که منجر به سقوط حکومت وقت شد) کم کم فرو نشست و زمان روی کار آمدن پرگماتیستها فرا رسید. دوران کسانی که به شدت شتاب دارند تا مدیریت کشور خود را از اقتصاد دولتی به اقتصاد بازار و حکم و حکومت سرمایه تبدیل کنند. آنها مراکز تولید را از دست دولت خارج کرده و خصوصی میکنند تا اقتصاد تحت سلطه سرمایهداران بر حکومت اخلاقی مورد نظر نویسندهای ایدهآلیست چون واسلاو هاول (با شعار «عشق و راستی بر دروغ و شر پیروز میشود») چیره شود. این دوران جانشینی، محور اساسی نمایشنامه «در کار رفتن» است.
این نمایشنامه در کنار همه خصوصیات دیگر، این تمایز را هم دارد که در زندگی پرماجرا و استثنایی هاول، نقطه پایانی محسوب میشود؛ نقطه پایانی حرفهای و آخرین اثر نویسندهای که به یقین اثرگذارترین شخصیت تاریخ معاصر سرزمیناش بود. مساله حساس دیگری که در نمایشنامههای هاول به چشم میخورد، انتخاب نام شخصیتهاست. در نظر هاول، نام فقط نام نیست، بلکه او با انتخابهای خود سعی در القای حالتهای روانی شخصیتها دارد. بیان یک نام در بسیاری از فرهنگها از جمله در ایران، در دروهای خاص بیانگر شخصیتی مشخص با ویژگیهای معین است و شنونده با شنیدن آن نام، دیگر نیاز به توضیح بیشتری برای تجسم او ندارد.
همین مساله در برگردان نمایشنامههای هاول به زبانهای دیگر مانع بزرگی ایجاد میکند و مقصود نویسنده از برگزیدن نامهای خاص، با ترجمه از زبان دوم رنگ میبازد و خواننده از برداشت واقعی مورد نظر نویسنده با خبر نمیشود. ترجمه فارسی نمایشنامه در کار رفتن، تلاشی برای ترجمه مستقیم از زبان غنی و زیبای مردم چک است.
تصویر روی جلد کتاب که تصویری از خود واسلاو هاول در کنار دریاست.
این نمایشنامه شامل 5 پرده است و شخصیتهای آن عبارتاند از:
دکتر ویلم ریگر، ایرنا، مادر بزرگ، ولاستا (ولاستیک)، زوزانا، مونیکا، بهآ ویسنموتلوفووا، آلبین، هانوش، ویکتور، اُسوالد، جک، باب، ولاستیک کلاین، کنوبلاوخ، نگهبان اول، نگهبان دوم و صدا (از بلندگو)
در قسمتی از این نمایشنامه میخوانیم:
ویکتور: آقای دکتر فکر میکنم هرچند که باید محکم ایستادگی کنید، ولی در ضمن کمی دیپلماسی به خرج بدهید. گرفتن حالتی زیاد شتابزده و یا زیاد منفی در برابر دولت جدید میتواند نتیجهای برعکس داشته باشد. به نظر خواهد رسید که شما قدرت این را که با اوضاع کنار بیایید ندارید، دردی درون شماست، تلخی، دلشکستگی، احساس غیر قابل تعویض بودن، یا چیزی شبیه به آن.
ایرنا: تو هم عجب مشاوری داری!
ریگر: ویکتور مشاور من نیست، منشی سابق هانوش، منشی سابق من است. سوزاندیاش؟
ویکتور: معذرت میخواهم، فقط نظر خودم را گفتم، ببخشید. هر وقت که آمدند راهنماییشان میکنم.
ریگر: سوزاندی یا نسوزاندی؟
ویکتور: وقت! وقت! از کجا وقت پیدا کنم؟
[ویکتور سریع به ساختمان کناری میرود. ایرنا آرایش و شانه کردنش را تمام میکند و لوازم آرایش را جمع میکند و عینک را لای موهایش جا میدهد.]
ریگر: مادر، یک نگاهی میکنی ببینی آلبالوها رسیده یا نه؟
مادربزرگ: هر چی تو بخوای، پسرم.
[مادربزرگ به ویلا میرود و روی پلهها از کنار مونیکا رد میشود.]
دیشب جلوی ویسنمو تلوفووا مثل طاووس ژست گرفتی، درست میگویم مونیکا؟
این نمایشنامه با 88 صفحه، شمارگان هزار و 100 نسخه و قیمت 2 هزار و 500 تومان منتشر شده است.