به گزارش خبرنگار مهر، محمدرضا دارابی خواننده کرد که بهتازگی باهمراهی گروه "ترنگ" در تالار رودکی روی صحنه رفتهاست، فعالیت خود را بهصورت جدی در سالهای دور با کیخسرو پورناظری و شهرام ناظری آغاز کرد. وی که در سن 22سالگی وارد رادیو و تلویزیون کرمانشاه شد با قطعه "ما گوشهنشینان خرابات الستیم" به عنوان یک چهره، علیالخصوص در حوزه موسیقی محلی مطرح گشته و نامی آشنا برای موسیقی دوستان شد. وی در حال حاضر خواننده گروه "کوبان" است. وی در این گفتگو درباره موسیقی نواحی و محلی صحبت میکند.
خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر:از سابقه و سالهای فعالیت شما در زمینه موسیقی فولک کردی پیدا است که اصرار خاصی بر اشائه و حفظ سینه پر از نغمهموسیقی کردی دارید، این دغدغه برای شما در الزام حفظ و صیانت از این موسیقی چطور تعریف میشود؟
محمد رضا دارابی: موسیقی هرقومی تاریخ و نشان سالهای رفته آن قوم است که این نشانهها غالبا خود را در مناسبتهای فرهنگی و هنری یک قوم بروز میدهد. از همین رو موسیقی فولک اقوام که بخشی از این ماحاصل تاریخی را پیش میبرد، نیاز به توجه و تامین شدن از سمت اقوامش را دارد. هر کسی موظف است از موسیقی منطقه خود (حال میخواهد ترک، لر، کرد ویا خراسان باشد) و گویش آن نگهداری و صیانت کند. من هم در همین زمینه وظیفهای برای خود قائل بودم و در طی این سالها تلاش خود را جهت انتقال درست و بهجای موسیقی فولک کردی گذاشتم که امیدوارم موفقیتی در این جهت حاصل شدهباشد.
* آیا این تعهد برای خودتان برآورده شده؟
- در طی این سالها این دغدغه برای من همراه با نگرانی بوده. چراکه در این زمینه کسانی هستند که بهنوعی دارند از موسیقی فولک و امکانات آن سوءاستفاده میکنند. میگویم سوءاستفاده چراکه اجراهایی که ارائه میدهند بسیار بهلحاظ سطح کیفی نازل است و بیشتر جنبه مغشوش کردن بازار و فضای موسیقی امروز را دارد. اساتیدی همچون شجریان بارها از امکاناتی که موسیقی فولک و یا نواحی ما دارد استفادهکردند و در ضمن آن منابع را به ذکر آوردند، اما متاسفانه این دسته که نامشان در همه جای این آشفته بازار است، اصلا اخلاق حرفهای را رعایت نمیکنند که این روند به موسیقی فولک ما دارد آسیب میرساند.
برای مثال من بازخوانیهایی از کسانی همچون محمدرضا افتخاری و حسامالدین سراج را نام میبرم که اساسا متوجه رفتار حرفهای نیستند.این دسته افراد همانهایی هستند که نامشان جای تبریک، تسلیت دارد. استاد تهرانی درهمین زمینه جملهمعروفی دارند: "اول آدم شوید، بعد هنرمند."
* برای جلوگیری ازآسیبهایی اینگونه، چه کار میتوان کرد؟
- به نظر من بخشی از این آسیب با توجه مسئولان مربوطه قابل پیگیر و پیشگیری است. به این صورت که همانطور که معاونت امورهنری، دفتر موسیقی و بنیاد رودکی برای برپایی کنسرتها تلاش میکنند، در زمینه مسائل حقوقی آثار هم ارگانهای مربوطه تعاریفی را لحاظ کنند که برای مثال نظرات صاحبنظران در ورود آلبومها، به بازار موسیقی میتواند نقش چشمگیری در رصد اینگونه مشکلات داشتهباشد.
* به نظر شما در شرایط فعلی، جایگاه موسیقی نواحی ویا فولک ما را چطور میتوان ارزیابی کرد؟
- موسیقی نواحی و فولک ما اساس و پایه موسیقی سنتی یا دستگاهی ما است که البته تنها بخشی از آن در تعریف موسیقی دستگاهی گردآمدهاست.از این جهت اهمیت آن و پرداختن به آن در جهان امروز ما بسیار ضروری است تا از این طریق،هویت و حافظیه ملیمان را بتوانم آنطور که باید حفظ کنیم. نسبت ما ایرانیها با تاریخمان بخش چشمگیریش از طریق همین موسیقی نواحی و فولک، و حتی مقامیاست. از این رو کسانی که قدم در اجرای هرکدام از این موسیقیها برمیدارند باید به این موسیقی و عادتهای آن اشراف کامل داشته باشند تا در انتقال آن، سینهی این موسیقی صاف و سالم بماند.
موسیقی فولک ما موسیقی است که زمان بین سرایش و آهنگسازی ترانهاش منفک از هم نیست و میشود گفت در مناطقی که این ترانهها و تصنیفها شکلگرفتهاند، این پیدایش توامان بوده، به همین خاطر کسی که اجرا کننده این موسیقی است باید سالها در این مناطق نفس کشیدهباشد تا روح این نوع موسیقی را و زمان توامان آن را دریافتهباشد. این درک و دریافت در نوع ارائه و اجرای این موسیقی بسیار تاثیرگذار است.
* با اشاره به نقشی که ارگانها در این خصوص میتوانند داشتهباشند که شما به آن اشاره کردید، آیا افقی برای احیای حقوق و جایگاه موسیقی فولک و نواحی میتوان متصور شد؟
- این مستلزم پررنگتر شدن طرحهای فرهنگی است که این نهادها دارند و محوریت این طرحها در رابطه با نقش صاحبنظران در روند اجراییشدن برنامههای شامل از آن. این که میشنویم معاون امور هنری دغدغه حمایت و صیانت از موسیقی نواحی دارد، به نظرم خیلی ارزشمند است که باعث دلگرمی پیشکسوتان موسیقی نواحی و بومی خواهد بود. ممارست در حفظ موسیقی فولک و نواحی صرفا جنبه مالی ندارد. من خودم بیشتر نیاز به روحیه مردم دارم، روحیهای که برخاسته از قامت تاریخ ایران است .
من برای همین موسیقی کردی را بهصورت جدی پیگیری میکنم و زیاد به آن دامنههایی که در مناسبتهای شهری هضم شده نزدیک نمیشوم چرا که طراوت و روح موسیقی کردی در نشاط روح بسیار تاثیرگذار است. رقصهای بزمی، رزمی و فوتی کردی هم نشانه این مدعاست و بهجرات میگوییم که رقص کردی معنای صریح اتحاد ایرانی با ایرانی و تاریخ آن را با خود دارد.
در آخر اینکه اگر مسئولان میخواهند قدمی برای هنرمندان، خصوصا پیشکسوتان موسیقی بومی بردارند، لازم است به زندگی آنها نزدیک شوند و در ورود به زندگی این قشر مشکلات آنها را ببینند. چرا که بهزعم من هنرمندی که دغدغه نان فردا را داشتهباشد نمیتوانند روی کار خود متمرکز شود، بههمین سبب کاری که ارائه میشود کیفیت لازم را نداشته و ثمرهآن برای آیندگان در حد نازلی باقی میماند که این برای حیثیت دوران ما ناپسند است.