امانوئل كانت فيلسوف شهير آلماني سده هجدهم انسان را داراي دو بخش عقل و خواهش هاي نفساني مي دانست . به نظر وي آدمي هميشه و همه جا درگير كشمكش ميان اين دو قسم بوده است و راه گريزي از اين جدال موجود نيست. او البته بر عقل دست مي گذارد و قصد دارد حدود و ثغور آن را در قالب سه پرسش : چه مي توانم بدانم؟ چه مي توانم انجام دهم؟ و به چه مي توانم اميدوار باشم؟ معين سازد . با ورود هگل به عرصه زورآزمايي فلسفي اما راهي جديد فراروي "انسان شناسي فلسفي" گشوده شد. او مؤلفه اي بس مهم به نام "تاريخ" را نيز به تبيين انسانشناسي كانت اضافه كرد و تعارض و تعامل "عقل" و "نفس" را در بطن تاريخ به بررسي نشست.
در نگاه هگل، در يونان باستان هماهنگي بيشتري بر سرشت آدمي حكمفرما بود و مردم تعارضي بين خواهشهاي نفساني و قوه عقلاني حس نمي كردند. با اين تبيين به نظر هگل شكافي كه كانت توضيح داده به مرور زمان ( و به تبع از تعاليم پروتستان) حادث شده است. بدين گونه در نظر هگل ثابت انگاشتن و اجتناب ناپذير بودن دو جزء "عقل" و "نفس" بدون مسيري كه انسان در بستر تاريخ طي كرده كافي و وافي نيست. باري حتي اگر براي انسان به سرشت و نيازهاي مشتركي قايل باشيم – چنانكه بسياري به اين امر قايلند - نمي توانيم از اين پرسش مهم بگذريم كه اين نيازهاي مشترك و ثابت چه تجليات كمي و كيفي در طول تاريخ داشته اند. به عبارت ديگر ، از آنجا كه انسان به نيازها و آرمانهاي خويش به صورت التفاتي نگاه مي كند و دست به گزينش مي زند اين پرسش همچنان ماندگار است كه عرصه هاي گوناگون تاريخ، مظهر بروز و نمود كدام يك از اين نيازهاي آدمي هستند.
بدين گونه مي توان به تقسيم تاريخ دست زد و دو دوره قديم و جديد را براي آن مشخص نمود. اين تقسيم بندي البته با توجه به اختلافهاي ماهوي بين انسان قديم و انسان جديد موجه مي شود. انسان جديد به بشر سازنده و ساخنه مدرنيسم اطلاق مي شود كه به نظر مي آيد نقاوتي ماهوي با آدميان قبل از خود ( كه آنها هم با با يكديگر اختلافهاي مهمي داشته اند) دارد. از موارد اختلاف بشر جديد با انسان قديم مي توان به مواردي چون: جدي گرفتن زندگي اين جهان و متمتع شدن از مواهب آن، نقادي از همه كس و همه چيز و زير سوال بردن بسياري از جوابهاي قديم، نگاه به جهان به قصد تغيير آن و قانع نشدن به تفسير صرف جهان ، پرسش محور بودن بشر جديد در مقابل جواب محور بودن بشر قديم، قانع نشدن به اصلاحاتي در عرصه هاي مختلف فردي و اجتماعي و خواهان تغييرات اساسي بودن ( انقلاب به جاي اصلاح) و طالب حقوق خود بودن ( در برابر تكليف خواهي بشر قديم) اشاره كرد. اين خصايص البته مستقل از يكديگر نيستند و نسبت نزديكي با هم برقرار مي كنند.
يكي از مؤلفه هاي ممتاز مدرنيسم آن است كه اين پديده همه جا و همه وقت در جست وجوي ديگري بوده است؛ سرزمين هاي ديگر، انديشه هاي ديگر، رويكردهاي ديگر، بازنگري هاي ديگر و عاقبت ارزش هاي ديگر. مبناي اين جست وجو هم فاعل شناسايي بوده كه هر امري را به صورت موضوعي قلمدا كرده و اين جست وجوي ديگري، خواسته يا ناخواسته فرديت و خويشتن مدرنيسم را شكل داده است. در مدرنيته فاعل شناسايي پررنگ مي شود كه هر امري را به مثابه موضوع شناسايي تعريف مي كند. بدين جهت در جايي مي توان گفت جهان جديد فرايند بروز و ظهور فرديتي خاص است. غرب ، غرب نمي شود مگر با تلاشي كه براي يافتن ديگري و مكالمه با وي از خود نشان مي دهد و به همين جهت است كه در دل مدرنيسم ، فرديت و شخصيتي رشد مي كند كه با فرديت فرهنگ هاي ديگر بسي متفاوت است. جست وجوي ديگري و ارتباط با او نه تنها معلول وقوع فرديت، كه علت آن نيز به حساب مي آيد و ديالكتيك فرديت – ارتباط با ديگري، مدرنيسم را به پيش برده است . مدرنيسم مدرنيسم نمي شود جز با كوششي كه در جهت يافتن ديگري و ارتباط با وي از خود نشان مي دهد و اين جست وجوي ديگري به فرديت تجدد، تعين بخشيده است. جهان جديد از اين لحاظ تفاوتي ماهوي با فرهنگ هاي ديگر دارد چرا كه فرهنگ هاي جنوب با وجود داشتن ديگري به هويت دست نمي يابند و منبعي فراانساني هويت آنها را شكل مي دهد.
دليل اين كه غرب تا اين اندازه در فرهنگ هاي ديگر كاوش مي كند همين است . در طول تاريخ فرهنگي به مانند فرهنگ غرب سراغ نداريم كه تا اين اندازه به تفكرهاي ديگر توجه مبذول داشته باشد. با اين همه ، فقط جهان و فرهنگ هاي ديگر نيستند كه مي توانند موضوع عقل قرار گيرند بلكه خود عقل هم گاهي موضوع عقل قرار مي گيرد . عقل جديد اما از آن جهت كه عقلي خودمختار و خودبنياد است با موضوع قرار دادن خود، پرسشهايي مهم را پيش روي خود قرار مي دهد و به گمان ما پسامدرن را مي توان در آيينه نقاديهاي عقل مدرن به خويش بخوبي شناخت. پسامدرن مرحله اي در تاريخ غرب است كه عقل مدرن خود و دستاوردهايش را زير سوال برده است. در اين ميان البته پرسش ها از مايه ها و پايه هاي متفاوتي تشكيل شده است اما در مبنا همين نقاديها را در بر مي گيرد.